• 1404 جمعه 28 آذر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک سپه fhk; whnvhj ایرانول بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 6218 -
  • 1404 پنج‌شنبه 27 آذر

پشت درخت توت

اسدالله امرايي

«پشت درخت توت» دومين رمان احمد پوري است كه او را بيشتر به عنوان مترجم شعرهاي معاصر جهان مي‌شناسيم. اين رمان در نشر چشمه منتشر شده. احمد پوري در اين رمان نيز همانند رمان اولش، دغدغه‌ مسائل سياسي را دارد. او به دنبال آرمان‌هايي است كه نسلي را به خود مشغول كرده بود، آرمان‌هايي كه از كف رفته‌اند. داستان از آنجايي آغاز مي‌شود كه شخصيت اصلي به عنوان يك رمان‌نويس معرفي مي‌شود. نويسنده‌اي كه قصد دارد رماني را بنويسد كه مدت‌هاست در كنج ذهنش خانه كرده و حال قرار است به يك اثر هنري تبديل شود. اما آيا نويسنده‌ داستان مي‌تواند از اين سير و فرآيند ويرانگر سربلند بيرون آيد؟ وقايع رمان در تبريز رخ مي‌دهد و زمان آن مربوط به دهه چهل است. داستانِ رمان در حال نگارش در مورد يك معلم مدرسه است كه در شرايط نامتعادلي زندگي مي‌كند. دوراني كه به ‌دليل شرايط پرآشوب و نابسامان سياسي، شخصيت معلم از ريتم و حالات عادي زندگي روزمره خارج مي‌شود.
ساختار داستان نوعي داستان در داستان است. نويسنده‌اي كه در چند و چون كارش مانده، به دنبال فرصتي است تا رمانش را بنويسد. زن و پسرش خارج از ايران‌ هستند و او به خانه‌ قديمي پدري مي‌رود تا رمانش را بنويسد. بخش اصلي رمان در واقع همان داستاني است كه اين نويسنده مي‌نويسد. داستان معلمي به نام سيروس. او در روستاي محل خدمتش كار سياسي مي‌كند. يكي از گروه‌هايي كه سيروس با آن در ارتباط است، لو مي‌رود. او مدرسه را رها مي‌كند و از بيراهه مي‌گريزد و به فلسطين مي‌رود. نسرين زنش با دو پسرش تنها مي‌ماند. سيروس هنگام بازگشت به ايران گلوله مي‌خورد و جسدش را به آن طرف مرز مي‌برند. نسرين زني زيباست و چشم‌هاي بسياري به دنبال او است. اما او دكتري به نام پوراحمد را دوست دارد كه او هم سابقه‌ چپ و سياسي دارد. البته اين دوستي بسيار معصومانه و پاك است. دكتر سعي مي‌كند با محبتي كه درباره سعيد فرزند سيروس و مداوايش مي‌كند، عشق خود را در عمل ثابت كند، اما در تظاهراتي كه درمي‌گيرد تير مي‌خورد و به كما مي‌رود و پس از مدتي مي‌ميرد. نسرين هر بار سر قبر او مي‌رود، به ياد عشقي كه  درباره‌اش  با  كسي صحبت نكرده است،  مي‌گريد.
«صفحه را برمي‌گردانم تا اولين سطرهاي رمان را بخوانم. صداي قدم زدن در حياط را اين‌بار واضح‌تر مي‌شنوم. گوش مي‌خوابانم، صدا واقعي است و ربطي به وهم و خيال ندارد. بلند مي‌شوم. به ‌طرف پنجره مي‌روم. او از پشت درخت توت مي‌آيد بيرون. دو، سه قدم به ‌طرف درخت سيب مي‌رود و اين‌بار مي‌ايستد و ديگر حركت نمي‌كند. فرصتي است كه دقيق‌تر نگاهش كنم. با انگشت ضربه‌اي روي شيشه پنجره مي‌زنم. آرام و با تأني سرش را به سوي پنجره مي‌چرخاند و نگاهم مي‌كند. هواي گرگ‌وميش نمي‌گذارد چشم‌هايش را به ‌روشني ببينم. ذره‌اي ترس در دلم نيست. هرگز آدم شجاعي نبوده‌ام، اما اين موجود اصلا تهديدي برايم نيست. از اتاق بيرون مي‌روم. وارد دهليز مي‌شوم و در حياط را باز مي‌كنم. مي‌ترسم در برود، اما همچنان ايستاده است. دو پله‌ ساختمان را مي‌روم پايين و قدم در حياط مي‌گذارم. با صداي بلند سلام مي‌دهم. رو مي‌چرخاند به سوي من. اين‌بار چهره‌اش را روشن‌تر مي‌بينم. لبخند مي‌زند و با سر جواب سلامم را مي‌دهد. مي‌پرسم: «با كه كار داريد؟»
احمد پوري علاوه بر تدريس زبان، فعاليت ادبي را با ترجمه شعرهاي عاشقانه شاعران بزرگ جهان ادامه مي‌دهد. تا به امروز آثار شاعراني چون آنا آخماتوا، پابلو نرودا، فدريكو گارسيا لوركا، ناظم حكمت، نزار قباني، يانيس ريتسوس و آن سكستون را ترجمه كرده است.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون