بينش سياسي كجاست؟
بالاخره پس از حدود دو ماه كشوقوس فراوان، باراك اوباما موفق شد راي نمايندگان طرفدار خود را به نحوي سازمان دهد كه نه تنها مانع از اقدام موثر مجلس امريكا در رد توافق وين شود، بلكه موفقيت او به گونهاي بود كه حتي جمهوريخواهان و لابي اسراييل نيز نتوانست طرح را در مجلس سنا طرح كند، هرچند اگر طرح هم ميشد، اوباما ميتوانست از طريق وتو آن را ملغي كند. البته انتظار اينكه چالش مذكور پايان يافته باشد، خوشبينانه است، به ويژه كه جناح تندرو اسراييلي امريكا خواهد كوشيد از طريق اعمال فشارهاي ديگر، كاري كند كه ايران را عصباني كند، تا ايران پاسخ خود را در تخطي از اجراي توافق بدهد، درحاليكه ميدانيم، تجربه نشان داده كه ساختار سياسي در ايران با صبر و حوصله بوده و متعهد به توافقات انجام شده است و هنگامي كه بر مسالهاي توافق كرد، تا وقتي كه طرف مقابل به تعهد خود پايبند است در پي بهانهگيري براي نقض آن برنخواهد آمد.
مويد اين ادعا برخوردي است كه مرحوم امام (ره) با پذيرش قطعنامه 598 داشتند و چندي پس از پذيرش قطعنامه و در پاسخ به شايعاتي درباره عدم پايبندي ايران به قطعنامه، طي پيامي كه صادر كردند صريحا اين ادعا را كه ايران به صورت مقطعي اين توافق را پذيرفته و در نخستين فرصت آن را نقض خواهد كرد را رد كردند. جالب اينكه در ادامه ماجراهاي منطقه و حمله عراق به كويت، ايران همواره اين فرصت را داشت كه به دليل ضعف مفرط عراق و قدرتمندي خودش، تفسير ديگري از قطعنامه و پذيرش آن ارايه دهد، ولي به دليل تعهد به اجراي پيمان و توافق، هيچگاه در ايران چنين مسالهاي حتي در حد سخن نيز طرح نشد. بنابراين و به طريق اولي متعهد بودن به توافق وين، تا هنگامي كه از طرف مقابل نقض عهد نشده است از سوي ايران امري مسلم و غيرقابل تصور است. از اين رو تحت تاثير بداخلاقيها و نيز تحريكهاي جناح تندروي امريكايي و اسراييليها نيز قرار نخواهد گرفت.
با تصويب يا عبور كردن توافق وين از سد كنگره امريكا، از نظر افكار عمومي جهان، اين توافق وارد مرحله اجرايي شده است. هرچند وضعيت آن در ايران در پردهاي از ابهام است ولي در واقع، در ايران نيز تصويب شده است، زيرا هر فرد عاقلي ميداند كه پذيرش چنين توافقي بدون هماهنگيهاي قبلي در سطوح سياسي تصميمگير، غيرممكن است زيرا هيچ ساختار عاقلي اجازه نميدهد كه نمايندگان آن توافقي را بپذيرند، سپس در مرحله تصويب آن را رد كنند! و هزينههاي زيادي را بر خود بار كنند و جالب است كه يكي از مهمترين دلايلي كه اوباما و جان كري در برابر كنگره و در دفاع از اين توافق بيان ميكردند همين نكته بود كه رد كردن اين توافق موجب بياعتباري ايالات متحده خواهد شد. حال چگونه ممكن است كه در ايران بتوان درباره اصل آن تصميمگيري كرد؟ از اين رو طبيعي است كه اين توافق از نظر ايران همان زمان كه اعلام شد، پذيرفته شده نيز تلقي شود. حال با اين توضيح آيا عقلاني است كه چنين توافقي را موجب تحقير نظام معرفي كنيم؟ كاري كه مذاكرهكننده سابق ايران در كميسيون مربوط رسيدگيكننده به برجام كرد. فارغ از اينكه اين سخن درست است يا خير، آيا از منظر عقل سياسي بيان آن قابل دفاع است؟ وقتي كه اين توافق به اجرا درآمد، آيا باز هم ادعاي تحقير نظام را بيان خواهيد كرد؟ آيا تبعات مديريتي آن را ميپذيريد؟ از همه مهمتر تحقير چيزي نيست كه فقط به درك فرد گوينده درآيد، حداقل بايد ناظران بيروني نيز چنين برداشتي را داشته باشند، در اين صورت كسي كه ميگويد اين تحقير نظام است، آيا ميتواند، حتي يك نمونه نشان دهد كه در جهان چنين برداشتي از اين توافق شده است؟ شايد برخي از اپوزيسيون برانداز يا حكومت كرهشمالي آن را چنين تفسير كرده باشند (البته آنان هم از روي عصبانيت چنين خواهند گفت)، ولي كدام سياستمدار عاقل را در دنيا ميشناسيد كه چنين برداشتي داشته باشد؟ اتفاقا همه ناظران سياسي عكس اين برداشت را دارند و اين برداشت را بيان هم ميكنند. براي اثبات بيسياستي گوينده اين ادعا، همين يك جمله كافي است و امروز بهتر متوجه ميشويم كه چرا اين افراد قادر نبودند مذاكرات را حتي براي يك گام پيش ببرند، زيرا چنين كاري نيازمند دارا بودن حداقلهاي لازم از دانش و بينش سياسي است.