• ۱۴۰۳ دوشنبه ۱۷ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 3350 -
  • ۱۳۹۴ چهارشنبه ۱ مهر

گزارشي از نشست «صلح و مطالعات ميان‌رشته‌اي» با سخنراني مقصود فراستخواه، سردار حسين علايي ،مجتبي مقصودي و منصور رحماني

طرفداران صلح بيشترين قرباني جنگ‌ها هستند

عاطفه شمس

  نشست «صلح و مطالعات ميان‌رشته‌اي» به همت انجمن مطالعات صلح و انديشگاه فرهنگي سازمان اسناد و كتابخانه ملي، دوشنبه سي‌ام شهريورماه همزمان با بيست و يكم سپتامبر «روز جهاني صلح» در انديشگاه فرهنگي برگزار شد. حسين علايي از فرماندهان سابق سپاه پاسداران اسلامي و استاد دانشگاه امام حسين(ع)، مقصود فراستخواه استاد دانشگاه تهران و عضو هيات علمي موسسه پژوهش و برنامه‌ريزي آموزش عالي، منصور رحماني عضو هيات علمي دانشكده روابط بين‌الملل وزارت امور خارجه و محمد منصورنژاد دانش‌آموخته علوم سياسي و علوم حوزوي از مهمانان اين نشست بودند. رضا اسلامي عضو هيات علمي دانشكده حقوق دانشگاه شهيد بهشتي نيز از غايبان اين مراسم بود. در اين مراسم، فراستخواه با برشمردن 10 مولفه ذاتي براي پايه‌ريزي و برقراري صلح، تبلور اين مفهوم را در مطالعات ميان‌رشته‌اي تبيين كرده و تاكيد كرد كه خود ميان‌رشته‌اي شدن مطالعات، از جنس صلح است. علايي، مولفه‌هاي مشترك جنگ‌ها را نام برده و در ادامه با بيان زمينه‌هايي كه باعث خاتمه جنگ‌ها مي‌شوند حركت دادن زمينه‌هاي جنگ به سمت صلح با شناخت انديشه‌هاي آن مثل گفت‌وگو بر سر مشتركات را راه‌حلي دانست كه به زعم او مي‌تواند در چنين نشست‌هايي مورد بررسي قرار گيرد. رحماني، باب مطالعات ميان‌رشته‌اي را از اين نشست آغاز كرده و از ديدگاه روانشناسي اجتماعي، تغيير نگرش افراد را مهم‌ترين عامل براي نزديك شدن به صلح برشمرد و بر نقش انجمن در تحليل و آموزش افراد تاكيد كرد. منصورنژاد، با اشاره به اينكه بحث دانش و معرفت شرط لازم صلح است اما شرط كافي نيست، گفت كه به نظر مي‌رسد در مطالعات صلح بايد اخلاق، دين، عرفان، ادب و مسائل ديگري را نيز در نظر بگيريم. 

    صلح، مسووليت اجتماعي مشترك جامعه علمي است
 در ابتداي مراسم، مجتبي مقصودي، رييس انجمن مطالعات صلح ايران با ارايه توضيحاتي در باب فعــاليــت‌هاي انجمن، دليل برگزاري اين نشست را در انديشگاه فرهنگي برشمرده و گفت نخستين عامل، ماهيت انديشگاه فرهنگي است كه از آغاز براي ايجاد مكاني براي تضارب آرا تاسيس شد. دوم اينكه جامعه كتابخوان، اهل تفكر و گفت‌وگو، بدون شك صلح‌طلب و مداراجو است. بنابراين هرجا كه سفره كتاب باز باشد بساط تزوير و خشونت‌گرايي كمتر مي‌شود. در نهايت، در ذات كتاب خشونت پرهيزي و آرمانگرايي وجود دارد و اميد مي‌رود كه با حضور در اين مراكز صلح، خشونت‌ورزي كاهش يابد. به عبارت ديگر، كتاب سفير صلح و دوستي است و كتابخانه ملي اين ظرفيت را دارد كه در كاهش خشونت و اقبال به صلح، ياري‌رسان باشد. وي براي موضوع نشست نيز دلايل ديگري داشت و در توضيح اينكه چرا «صلح و مطالعات ميان رشته اي» انتخاب شده است، گفت: موضوع صلح يك دغدغه همگاني و ميان‌رشته‌اي است و همه از دانشگاهيان، سياستمداران، عالم ديني، ورزشكاران، هنرمندان و... خواهان آن هستند. انجمن مطالعات صلح ايران نيز مي‌كوشد با توجه به اين ظرفيت در حوزه مطالعات ميان‌رشته‌اي بحثي را آغاز كرده و همه رشته‌هاي دانشگاهي را شريك اين بحث كند. مقصودي با تاكيد بر جدي بودن بحث صلح در جامعه افزود: جامعه دانشگاهي ما بيش از گذشته دغدغه صلح را دارد و مي‌كوشد مزاياي صلح و  راه‌هاي كاهش هزينه‌هاي جنگ را بسنجد و با راهكارهاي عملگرايانه خود را از جنگ و درگيري دور بسازد و اين تكاپوي علمي ارزشمند است. همچنين جامعه ما كمتر زماني در تاريخ، چنين ديپلمات‌هاي ورزيده‌اي را به خود ديده است كه موضوع صلح در دستور كار آنان بوده و تا اين حد دغدغه صلح و منافع ملي را داشته باشند. گرچه در كنار اين صلح‌خواهي نيز نيروهايي آشكارا بر طبل جنگ مي‌كوبند و جهان، به ويژه خاورميانه آبستن حوادث زيادي است. در اين ميان، نيروهاي صلح‌خواه ميانداري مي‌كنند و انجمن صلح مطالعات ايران نيز با همين دغدغه پا به عرصه وجود گذاشته است. به نظر مي‌رسد اين وضعيت، مسووليت مشتركي را به جامعه علمي تحميل مي‌كند و اين مسووليت مشترك اجتماعي و علمي چيزي نيست جز ظرفيت‌سازي براي صلح و توليد ادبيات ضدخشونت‌ورزي. به عبارت ديگر، تلاش مشترك ما چيزي نيست جز صلح و همه رشته‌هاي دانشگاهي مي‌توانند در پيشبرد معنا و مفهوم صلح، توليد ادبيات و حتي چشم‌انداز‌سازي، كمك‌كننده باشند. صلح چه به مثابه يك واقعيت اجتماعي، چه به مثابه يك مساله اجتماعي و چه به مثابه يك دغدغه، آرمان، هدف غايي و حتي يك نياز اوليه، دستمايه مطالعات ميان‌رشته‌اي است. به همين دليل ما نيز بايد با توجه به ظرفيت‌ها و حوزه مطالعاتي خود به غني‌سازي اين حوزه كمك كنيم. اميد مي‌رود با آغاز فعاليت مراكز دانشگاهي، فعاليت انجمن نيز به طور جدي‌تر و با انرژي بيشتري دنبال شود. 
انجمن مطالعات صلح ايران، طي سه ماه گذشته مجوز فعاليت خود را دريافت كرده و پس از برگزاري انتخابات مجمع عمومي در بيست و هفتم خردادماه، فعاليت خود را آغاز كرده است. آدرس سايت اين انجمن نيز  www.ipsan.ir است كه در حال حاضر پل ارتباطي انجمن با علاقه‌مندان به صلح محسوب مي‌شود. 

آغاز صلح در بيرون، صلح با خويشتن است
 مقصود فراستخواه، استاد دانشگاه تهران، به عنوان نخستين سخنران موضوع بحث خود را «مطــالعــات ميان‌رشته‌اي، نشانه‌اي از اميد به صلح معرفت‌شناختي» اعلام كرد و گفت كه من فرضي دارم كه نشان مي‌دهد بخش بزرگي از صلح بشريت يا به عبارتي تجربه صلح، موكول به يك صلح معرفت‌شناختي است، منتها مي‌خواهم ارتباط مطالعات ميان‌رشته‌اي با مطالعات صلح را بيان كنم. به تصور من، انسان‌ها به بهانه‌هاي زيادي با يكديگر جنگيده و مي‌جنگند؛ بر سر قدرت، سرزمين،  ثروت، منزلت و... اما يك جنگ بزرگ‌تر، جنگي بود كه آنها بر سر حقيقت با يكديگر داشتند. شايد منشا بسياري از جنگ‌هاي ما در كوچه‌ها و خيابان‌ها و در زمين و آسمان و درياها، جنگ‌هايي بود كه در افكار و اذهان خود با يكديگر داشتيم. اگر سري به ما نشان داده شود، مي‌فهميم كه وحدت داريم و براساس سوءتفاهمات بسيار مبتذلي با هم مي‌جنگيم،اما در پس آن انواع سوءتفاهمات وجود دارد. وي با طرح اين پرسش كه چه اتفاقي سبب مي‌شود ما با يكديگر صلح مي‌كنيم، چرا صلح روي مي‌دهد يا برعكس، گفت نخستين اتفاق در ايجاد صلح، صلح كردن با خود است. آغاز صلح در بيرون، صلح با خويشتن است. بيشتر تندخويي‌ها و جنگ‌هاي ما در بيرون با ديگران ناشي از جنگي است كه با خود داريم. كسي كه با خود به وحدت مي‌رسد و ظرفيت‌هاي خود را مي‌شناسد با خود صلح مي‌كند و ديگر در بيرون زمينه‌اي براي ستيزه و پرخاشگري او باقي نمي‌ماند. دومين اتفاق، فهم غير است. ديگري را مي‌فهميم، حتي آنگاه كه با خود صلح كرده‌ايم خود را نيز به عنوان ديگري مي‌فهميم. اساسا تفكر، گفت‌وگوي دروني است و خصيصه گفت‌وگويي دارد، حداقل وقتي با خود تفكر مي‌كنيم گفت‌وگو آغاز مي‌شود. وقتي ديگري را مي‌فهميم صلح آغاز مي‌شود. بيشتر جنگ‌ها و ناآرامي‌ها ناشي از عجز از فهم ديگري است. وقتي متوجه شويم كه انسان‌هاي ديگر نيز چون ما دلايلي براي كارهاي خود دارند- نياز نيست حتما اين دلايل را درست بدانيم- فهم ديگري صورت مي‌گيرد. در پي آن، تطابق دادن دلايل ديگران با دلايل خود يا با عقل و منطق، نياز به گفت‌وگو دارد و گفت‌وگو يعني صلح. طبق رهيافت‌هاي معرفت‌شناختي، هر توصيفي پيوسته ناتمام است. فهم اينكه توصيف من هرگز تمام نمي‌شود و همواره چيزهايي مي‌ماند كه ديگران بايد آن را پي‌جويي كنند يعني فهم غير. ديگر اينكه معنا در غياب مولف است؛ وقتي من چيزي را تاليف مي‌كنم تنها در غياب من و در گفت‌وگو معنا پيدا مي‌كند. سومين اتفاق، درك پيچيدگي است و درك اينكه امر واقع پيچيده است. چهارمين رويداد، گذر از عينيت‌گرايي خام است. ما مي‌انديشيم كه ذهن ما همچون آينه نمايانگر واقعيت امور است. وقتي از اين عينيت نارس عبور مي‌كنيم مي‌فهميم كه ارتباط ما با واقعيت مطلق نيست . 
پنجمين آن، درك وابستگي متقابل زندگي ما به يكديگر است. در زبان علوم سياسي، زماني دو گروه، دو ملت يا دولت با يكديگر صلح مي‌كنند كه مي‌دانند زندگي‌شان به هم وابستگي جدي دارد. فهم اين وابستگي به معناي يافتن نقطه تعادلي براي تامين منافع هر دو طرف بازي است. مساله ششم، عقلانيت به جاي عقل است. يكي از علت‌هاي جنگ اتفاقا عقل است. «عقل‌هاي كل» با هم مي‌جنگند اما عقلانيت يك فرآيند اجتماعي است. عقلانيت يعني يك فرآيند اجتماعي گفت‌وگو است. يك فرآيند اجتماعي و شبكه‌اي كه از طريق آن عقلانيت اتفاق مي‌افتد، يعني هميشه جنبه نسبي دارد و ما در ارتباط با ديگران مي‌توانيم عقلانيت خود را به اشتراك بگذاريم؛ عقلانيت يعني صلح. يعني خرد يك سرشت جمعي و ارتباطي دارد. هفتمين اتفاق، توافق اختلافي يا وحدت در كثرت است. ياد گرفتن اينكه مي‌توان با وجود اختلاف توافق كرد. برخي فكر مي‌كنند توافق به معناي دست شستن از اختلاف است اما اين گونه نيست. اتفاقا يكي از عواملي كه منشا جنگ مي‌شود وحدت است. هشتم، زيبا‌شناسي است يعني يك درك زيبا شناختي از غير و از صحبت‌هاي ديگران. نهم، حيرت است. كسي كه تحير ندارد صلح نمي‌كند. نگاهي پديدارشناسانه به داستان‌هاي صلح تاريخي نشان مي‌دهد كه طرف‌ها دچار حيرت و پايداري شده‌اند، در واقع ما وقتي صلح مي‌كنيم كه پايداري را بفهميم . 
فراستخواه ادامه داد: همه اين عوامل، رشحه و بهره‌اي در سپهر مطالعات ميان‌رشته‌اي است. در ميان رشته گرايي، صلح وجود دارد، در ميان‌رشته‌گرايي پيچيدگي را مي‌فهميم و اثبات‌گرايي قابل‌درك نيست. ميان‌رشته‌گرايي حاصل تحولاتي است كه در تاريخ علم و نسل‌هاي علمي اتفاق افتاده است. تا پايان قرن 18 موج اول علم بود و تنوع و تخصص‌گرايي اندكي وجود دارد. موج دوم علم، از قرن 19 و بخش بزرگي از قرن بيستم را شامل مي‌شود كه در اين موج طبقه‌بندي و تخصص زياد مي‌شود. موج سومي كه ما در حال حاضر آن را تجربه مي‌كنيم از اواخر قرن 20 آغاز شده است. در موج سوم، ساختار علم درختي نيست بلكه به شبكه‌اي بدل مي‌شود و نگاه كل‌گرا است، به عبارت ديگر همه ديده مي‌شوند و اين صلح است. مساله ديگر، علم سبك يك و سبك دو است. در علم سبك دو روندهايي وجود دارد؛ از جمله اينكه علم سبك دو مساله‌گرا است، علم مساله‌گرا علم صلح است. علم زمينه‌گرا علمي است كه به متن حساس است، علم صلح است. علمي است كه جهاني و محلي مي‌بيند و اين صلح است. علم را ثروت مشاع مي‌داند كه افراد تنها در آن مشاركت مي‌كنند. 
وي افزود: مساله ديگر علم بزرگ و علم كوچك است. درك دسولا پرايس در كتاب «علم كوچك، علم بزرگ» خود به اين نتيجه مي‌رسد كه ما وارد يك دوره علم بزرگ مي‌شويم. وي با شمارش‌هايي كه انجام مي‌دهد نشان مي‌دهد كه در دوره حاضر-يعني سال 1992 كه كتاب را مي‌نوشته- از هشت دانشمند بزرگ تاريخ هفت نفر آنها زنده هستند. اين نشانگر ورود به دوره علم بزرگ است كه يكي از ويژگي‌هاي آن، ميان‌رشته‌گرايي است و يكي از عواملي كه در مطالعات بين‌رشته‌اي وجود دارد و به صلح كمك مي‌كند وحدت در كثرت و كثرت در وحدت است. 
فراستخواه در پايان گفت: وقتي ما پاي معنا را مي‌گيريم و از صورت‌ها عبور مي‌كنيم به صلح مي‌رسيم. در معاني، امكان هم فهمي و گفت‌وگو فراهم مي‌شود. كساني مثل ماري‌هسه و ديگران با پيوندگرايي اين وحدت در كثرت و كثرت در وحدت را توضيح داده‌اند. علوم با تمام كثرت براي وصل كردن آمده‌اند بنابراين مطالعات بين رشته‌اي يك اميد معرفتي به ما مي‌دهد و نشانه‌اي است از اينكه مي‌تواند در حوزه معرفت، صلح و گفت‌وگو اتفاق بيفتد. 

    همه به دنبال صلح هستند حتي كساني كه جنگ را آغاز مي‌كنند
حسين علايي، استاد دانشگاه امام حسين (ع) با تاكيد بر اينكه در طول هشت سال جنگ تحميلي مردم ما و همچنين مردم منطقه ارزش و اهميت صلح را درك كردند، گفت: طبيعي است كه در هيچ انديشه‌اي و در هيچ كجاي جهان كسي از جنگ استقبال نمي‌كند و همه به دنبال صلح هستند حتي كساني كه جنگ را آغاز مي‌كنند اما واقعيت تاريخ بشر اين است كه جنگ‌ها بيش از صلح‌ها و دوران آرامش بوده است. وي در تبيين اينكه چرا جنگ اتفاق مي‌افتد چند عامل مهم مشترك بين جنگ‌هاي بزرگ تاريخ را از ديدگاه علوم سياسي، علوم ژئوپولتيك و علوم نظامي برشمرد. نخستين عامل، مساله قدرت و ضعف است. وقتي تعادل بين اين دو به هم مي‌خورد و احساس برتري و قدرت در جايي به وجود مي‌آيد و حس مي‌كند كه طرف، ملت يا دولت مقابل در موضع ضعف قرار دارد خطر بروز جنگ به‌شدت افزايش پيدا مي‌كند و اگر ما به فلسفه تشكيل نيروهاي مسلح در تمام دولت‌ها و ملت‌ها توجه كنيم، مي‌بينيم كه همه آن را براي جلوگيري از جنگ ايجاد كرده‌اند نه براي جنگيدن اما زماني كه احساس قدرت به‌وجود مي‌آيد با همين نيروهاي مسلح مي‌جنگند. يكي از دلايلي كه عراق جنگ را عليه ايران آغاز كرد نيز همين عامل است. اگر تنها به نقشه دو كشور ايران و عراق نگاه كنيد اين سوال پيش مي‌آيد كه چگونه كشور كوچكي مثل عراق كه از هر نظر يك سوم ايران است جسارت حمله به كشوري مثل ايران را پيدا مي‌كند. دليل آن، احساس قدرت عراق بود و اين تصور كه اگر جنگي را آغاز كنند به پيروزي مي‌رسند. 
دومين عامل، برهم خوردن موازنه بين قواست. شايد در مولفه اول اين امر مستتر باشد اما از زاويه ديگري به آن مي‌نگريم. به هم خوردن موازنه قوا الزاما بين طرفين درگيري نيست بلكه بين ساختارهاي سياسي در يك منطقه است. وقتي نظم موجود در يك منطقه به هر دليل به هم بريزد امكان وقوع جنگ و دور شدن از صلح و آرامش بسيار محتمل خواهد شد. در جنگ ايران و عراق نيز همين اتفاق افتاد. وقتي نظام دو قطبي - امريكا و شوروي- به سمت فروپاشي حركت مي‌كند يا در نظمي كه در منطقه آنها به وجود آورده‌اند خلل ايجاد مي‌شود جنگ آغاز مي‌شود. وقتي انقلاب اسلامي در ايران پيروز و ايران از حوزه نفوذ يكي از كشورهاي حاكم بر منطقه خارج شد خلأ موازنه قوا به وجود آمد و پر نشدن اين خلأ جنگ را ناگزير مي‌كرد. بعد از پيروزي انقلاب بسياري از ملت‌هاي اطراف ما به ويژه ملت عراق احساس خوشحالي مي‌كردند و اين را نشانه‌اي براي صلح بيشتر مي‌دانستند اما اين اتفاق نيفتاد. در تمام جنگ‌ها نيز بيشتر قربانيان از طرفداران صلح هستند. مساله سوم، بحث ژئوپولتيك است. در كشورهايي كه اهميت ژئوپولتيك ندارند كمتر جنگ اتفاق مي‌افتد. در كشورهايي كه حوزه جغرافيايي آنها به گونه‌اي است كه تاثير در قدرت منطقه‌اي يا جهان دارند امكان جنگ بيشتر است. خاورميانه يكي از اين مناطق است كه سال‌هاست از درگيري نجات پيدا نمي‌كند. همه مردم جنگ‌هاي نيابتي را انجام مي‌دهند يا قرباني آن هستند كه بر سر منابع ژئوپولتيك است. برخي تحليل‌ها مي‌گويند كه در آينده در خاورميانه جنگي بزرگ برسر منابع خواهيم داشت كه مهم‌ترين آن مساله آب است. شايد بتوان گفت در گذشته ژئوپولتيك منطقه ما رقابت و درگيري برسر منابع انرژي را تشديد مي‌كرد اما امروز احساس مي‌كنم از اين حوزه دور مي‌شويم و مي‌توان گفت كه مساله آب مساله مهمي است. اينجا مولفه ديگري را به عوامل بروز جنگ اضافه مي‌كنم و آن جنگ بر سر منابع محدود است. 
وي با اشاره به اينكه ملت‌ها همه به دنبال صلح و آرامش هستند، افزود: متاسفانه بالاترين هزينه‌اي كه دولت‌ها ، چه دولت‌هاي ضعيف از نظر منابع مادي و چه قوي انجام مي‌دهند هزينه براي نيروهاي مسلح و بودجه‌هاي نظامي است. به طور مثال در حال حاضر امريكا كه بزرگ‌ترين قدرت اقتصادي جهان است 50 درصد بودجه نظامي جهان را براي نيروهاي مسلح خود هزينه مي‌كند. طبيعي است كه اين هزينه عظيم حتي اگر براي اين باشد كه جنگ رخ ندهد خود عامل جنگ است. پس اگر قرار است به سمت صلح حركت كنيم و در اين حوزه مطالعه‌اي صورت دهيم بايد به سمت مطالعه كاهش زمينه‌هاي بروز جنگ حركت كنيم. به سمت خروج از درگيري‌هايي كه بر اساس اين چهار عامل صورت مي‌گيرند.  
وي با بيان اينكه ملت‌هايي موفق هستند كه بعد از اينكه جنگي آغاز شد سازوكارهاي رسيدن به صلح را بيابند و براي آن برنامه‌ريزي كنند، افزود: اينك سوال ديگري كه مطرح مي‌شود اين است كه چه زماني جنگ‌ها خاتمه مي‌يابند؛ اول، زماني كه زور يك طرف آنقدر زياد مي‌شود كه ديگري را وادار به تسليم مي‌كند. دوم، زماني كه طرفين به يك موازنه قوا در جنگ مي‌رسند و احساس مي‌كنند هيچ يك نه برنده خواهند بود و نه بازنده جنگ خاتمه مي‌يابد زيرا جنگ‌ها ظرفيت تداوم درازمدت را ندارند به قدري منابع را مي‌بلعند كه امكان ادامه آن وجود ندارد. سوم، مداخله يك قدرت بيروني يا يك مجموعه بيروني كه طرفين را وادار به خاتمه دادن جنگ مي‌كنند و من فكر مي‌كنم در بسياري از جنگ‌ها اين عامل ختم‌كننده بود. پايان جنگ عراق با ايران نيز به اين شكل بود. علايي در پايان افزود: نكته مهم اين است كه همه كساني كه مي‌جنگند در واقع براي رفع فتنه جنگ مي‌جنگند و همه به دنبال صلح هستند. اما اينكه چگونه مي‌توان به صلح رسيد نيازمند تغيير در معرفت و شناخت نيل به صلح است اگر در انديشه‌ها تغييرات ايجاد شود سريع‌تر به صلح مي‌رسيم و مهم‌ترين موضوع معرفتي براي رسيدن به صلح، تغيير در تفكر پيروان اديان و ايدئولوژي‌هاست. اگر آنها تكيه بر مباني صلح تفكر الهي بكنند بشر زودتر به صلح مي‌رسد اما متاسفانه گاه مي‌بينيم به بهانه حمايت از دين الهي به جنگ روي‌مي‌آورند و ما اكنون در خاورميانه اسير چنين وضعيتي هستيم. 

   براي ايجاد صلح، نگرش‌ها را بايد تغيير داد
منصور رحماني، عضو هيات علمي دانشكده روابط بين‌الملل وزارت امور خارجه، با تمركز بر بحث «مطالعات صلح و تغيير نگرش ها»، سوال خود را اين گونه مطرح كرد كه چگونه مي‌توان در نگرش‌ها تغيير ايجاد كرد. وي با تاكيد بر اينكه مطالعات صلح يك حوزه ميان‌رشته‌اي است، افزود: بهترين پيش‌بيني آينده اين است كه شما آن را بسازيد. زماني كه قدرت اساس روابط بين انسان‌ها و به ويژه دولت‌ها مي‌شود در نتيجه قدرت‌طلبي يكي از عوامل مهم در اين ارتباط خواهد بود كه ممكن است به جنگ منجر شود. آلفرد كورزيبسكي جمله معروفي دارد كه مي‌گويد ما انسان‌ها بر اساس نقشه ذهني رفتار مي‌كنيم نه بر اساس واقعيت. هر اتفاقي در جهان مي‌افتد رسانه‌ها در اينكه نقشه اين اتفاق در ذهن ما ساخته شود، نقش مهمي دارند و اين ذهنيت افراد است كه رفتار آنها را شكل مي‌دهد. بنابراين نقشه مهم‌تر از واقعيت است. نگرش مهم است و اينكه بتوان در آن تغييراتي ايجاد كرد نيز اهميت دارد. نكته اين است كه در مقابل آنچه در بيرون اتفاق مي‌افتد هر كس برداشت خاصي دارد و آن را از يك فيلتر مي‌گذراند. اين فيلتر سه كار انجام مي‌دهد؛ ابتدا بخشي از داده‌ها را حذف، بخشي را تحريف مي‌كند و بخشي را تعميم مي‌دهد. عوامل مختلفي در اين پردازش نقش دارند؛ تجربيات شخصي، تحصيلات، شرايط اجتماعي و... اما زماني اين امر بر رفتار شما تاثير خواهد گذاشت كه ممكن است مطالعات صلح بر دانش متمركز شود اما مهم نگرش افراد است و كار مهمي كه انجمن مي‌تواند انجام دهد اثر بر اين تغيير نگرش است. مي‌توان نگرش انسان‌ها را تغيير داد و انجمن مي‌تواند در بخش تحليل و آموزش افراد نقش مهم داشته باشد بنابراين وقتي جلسه‌اي برگزار مي‌شود بايد به اين دو امر توجه داشت. نگاهي كه در حال حاضر وجود دارد اين است كه جنگ‌هاي زيادي در حال رخ دادن است اما كتابي وجود دارد با عنوان «زواياي بهتر طبيعت و ماهيت ما انسان‌ها» كه به اين ديدگاه انتقاد مي‌كند و معتقد است امروز نسبت به گذشته خشونت و جنگ كاهش پيدا كرده است. در واقع ما جنگ را مي‌بينيم اما از جنبه‌هاي صلح آميز زندگي خود غافل هستيم . 

    دانش و معرفت شرط لازم صلح است اما  شرط كافي نيست
منصورنژاد، دانش‌آموخته علوم سياسي و علوم حوزوي با اشاره به سخنان فراستخواه مبني بر اينكه فهم سرمنشا صلح و عقل منشا جنگ است، گفت: اينكه منشا صلح تنها فهم، درك و بصيرت است خيلي با واقعيت‌هاي بيروني تطابق پيدا نمي‌كند اما دومين نكته يعني عقل منشا جنگ است به واقعيت نزديك‌تر است. براي مثال در بين دانشگاهيان ما در دهه‌هاي اخير چه كساني بيشترين جنگ را با يكديگر داشته‌اند؛ كساني كه انتظار بيشترين گفت‌وگو و مفاهمه از آنها مي‌رفت، كساني كه فهم، بصيرت و دانش بالايي داشتند بنابراين اينكه بر علم، دانش و معرفت تاكيد كنيم و آن را پايه و اساس صلح بدانيم خيلي با واقعيات بيروني سازگاري ندارد. ادعاي جهان مدرن اين است كه از سنت خيلي جلوتر رفته است. ما دو جنگ جهاني را مي‌بينيم كه ميليون‌ها انسان در آن كشته شدند يعني هرچه دانش انسان بيشتر شد، خطرآفرين‌تر شد. تافلر در يكي از كتاب‌هاي خود تحليل مي‌كند كه از سال 1945 تا 1990 يعني پس از جنگ جهاني دوم به مدت 45 سال، بشر تنها سه هفته جنگ نداشته است. بحث دانش و معرفت شرط لازم صلح است اما شرط كافي نيست. به نظر مي‌رسد پاي اخلاق، دين، عرفان، ادب و مسائل ديگري را در كنار علم و دانش باز كنيم. دين- مراد اسلام است- را نيز مي‌توان بين رشته‌اي مطالعه كرد و ديد كه نگاه عرفاني به صلح در اسلام، نگاه متكلمان، فقها و معلمان اخلاق ما به صلح چگونه است. در واقع مي‌توان وجه اشتراك صلح در فقه، كلام، عرفان و اخلاق را مطالعه كرد. وي با ذكر آيات و شواهدي از قرآن، اسلام را دين صلح و رحمت دانسته و گفت: هدف از آفرينش انسان اين است كه شناخته شود و راه آن نيز گفت‌وگو است. وي در كنار آموزش براي نيل به صلح، بر پرورش تاكيد كرده و افزود: آموزش به تنهايي كافي نيست بلكه انسان نياز به تعليم، تربيت و تهذيب دارد و بايد از آموزش، يك پله جلوتر رفت. 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون