بازگشايي سفارتخانههاي ايران و انگلستان بارعايت احترام متقابل
رضا نوريان
مناسبات ايران با انگلستان با قدمتي بالغ بر پنج قرن، يكي از قديميترين مناسبات خارجي كشورمان محسوب ميشود. البته اين مناسبات در دورههاي مختلف و متاثر از شرايط داخلي، منطقهاي و بينالمللي، با فراز و نشيبهايي همراه بوده است. رخدادهايي همچون اقدامات دخالتجويانه آن كشور در دوران قاجار، نقش لندن در اقدامات منجر به قرارداد 1907 و تقسيم ايران به مناطق نفوذ روسيه و انگلستان، نقش آن كشور در روي كار آمدن و سپس تبعيد رضاخان، اقدامات انگليس در جريان ملي شدن صنعت نفت و سپس كودتاي 28 مرداد 1332 و سقوط دولت مصدق و غيره ازجمله مواردي است كه در ايجاد تصوير مداخلهجويانه انگلستان در ذهنيت مردم ايران تاثير مستقيم داشته است. وقوع انقلاب اسلامي ايران در 22 بهمن سال 1357 با شعار محوري نه شرقي، نه غربي، جمهوري اسلامي و تلاش دولت و مردم ايران براي تحقق استقلال سياسي، نشان از رويكرد جديدي در سياست خارجي كشور داشت كه قدرتهاي جهاني آمادگي پذيرش آن را نداشتند. اقدامات بريتانياي كبير درقبال ج. ا. ايران شامل حمايت از دولت عراق در جنگ تحميلي عليه كشورمان، ماجراي سلمان رشدي، نقش لندن در همراهي ساير كشورهاي اروپايي عليه ج.ا.ايران، طرح ادعاهاي حقوق بشري آن كشور عليه ج.ا.ايران در محافل بينالمللي، نقش فعال انگليس در ائتلاف كشورهاي مقابلهكننده با برنامه هستهاي كشورمان و غيره نيز در همين راستا ارزيابي ميشود. مجموعه ذهنيت تاريخي ايجادشده در ميان دولتمردان و مردم ايران درخصوص اقدامات مداخلهجويانه دولت انگليس و همچنين متعاقب برخي حوادث پيشآمده در سال 1390، منجر به آن شد كه مجلس شوراي اسلامي طي مصوبهاي وزارت امور خارجه را موظف كرد روابط سياسي با دولت انگلستان را به سطح كاردار تنزل دهد. همچنين به موجب تبصره 1 ماده واحده مذكور، درصورت تغيير سياستهاي خصمانه بريتانيا، وزارت امور خارجه قادر خواهد بود سطح روابط را ارتقا دهد. بنابراين، هيچ نكتهاي درخصوص تعطيلي يا بازگشايي سفارتخانه آن كشور در ماده واحده مزبور مشاهده نميشود. متعاقبا و پس از حوادث ايجادشده براي سفارت بريتانيا در تهران در آذرماه 1390 و تصميم متخذه از سوي طرف انگليسي، سفارتخانههاي دو كشور تعطيل شد. در آن زمان برخي كشورها و جريانات خارجي تلاش كردند تا نقض مصونيت سفارت بريتانيا در تهران و ورود تظاهركنندگان ايراني به آن را هدايتشده از سوي دولت ج. ا. ايران القا كنند وليكن اقدامات وزارت امور خارجه و به ويژه شخص وزير امور خارجه جناب آقاي دكتر صالحي و متعاقبا اظهارات صريح مقام معظم رهبري بر نادرست بودن ورود به سفارت انگليس، اين تلاشها را عقيم كرد. درهمين ارتباط خاطرنشان ميسازد براساس حقوق بينالملل، اماكن ديپلماتيك از مصونيت مطلق برخوردار بوده و بهعبارت ديگر، اين اماكن به هيچوجه قابل تعرض نيستند. اين موضوع، نخست در زمره حقوق بينالملل عرفي محسوب ميشود. از سوي ديگر، اين مقررات در كنوانسيونهاي 1961 و 1963 در مورد روابط ديپلماتيك كه هر دو در وين به تصويب رسيدند نيز ذكر شدهاند. در واقع كنوانسيونهاي فوقالذكر، اقدام به تدوين حقوق بينالملل عرفي در مورد مصونيت اماكن ديپلماتيك كردهاند. به هر حال، برگزاري باشكوه انتخابات رياستجمهوري كشورمان در سال 1392 و پيروزي قاطع جناب آقاي دكتر روحاني و تشكيل دولت تدبير و اميد، گفتمان حاكم بر سياست خارجي كشور را با تحول مواجه كرد. در نتيجه اين تحول اساسي در سياست خارجي و اتخاذ رويكرد تعامل سازنده با جهان، برگزاري نشستهاي متعدد 1+5 به توافق وين يا برجام منجر شد. اين رويكرد و اراده دولت در حفظ مناسبات سازنده با دنيا و در چارچوب منافع ملي كشورمان، برخي بازيگران و به ويژه كشورهاي اروپايي را به ايجاد روابط نزديكتر با ايران ترغيب كرد. كشورهاي فرانسه، آلمان، ايتاليا، اتريش، سوييس، اسپانيا، هلند و همچنين انگلستان ازجمله كشورهاي شاخص گروه كشورهاي اروپاي غربي هستند. نكته حائز اهميت در اين ارتباط آن است كه عاديسازي مناسبات با كشورهاي مذكور و ازجمله انگلستان، به منزله ناديده گرفتن مباني فكري و عملكرد گذشته آنان نبوده و در قالب اصول و مباني ديپلماتيك قابل ارزيابي است. لذا جهت تحقق سياست خارجي مبتني بر تعامل سازنده نبايد در گذشته تاريخي باقي ماند. آنچه در اين ارتباط مهم است اولا، عاديسازي مناسبات براساس احترام متقابل و عدم دخالت در امور داخلي كشورمان است كه همراهي دولت و ملت و انسجام ميان سازمانها، گروهها و جريانات داخلي كشورمان تامينكننده آن خواهد بود. دوما، كسب منافع ملي ناشي از ارتقاي همكاريهاي اقتصادي خارجي است كه بدون ترديد منفعت آن متوجه مردم ايران خواهد شد. سوما، درمورد خاص كشور انگلستان بايد خاطرنشان كرد كه حضور جمعيت بالغ بر 400هزارنفري ايرانيان مقيم بريتانيا و نيازهاي كنسولي، سياسي و حمايتي آنان اقتضا ميكند، راهكارهاي لازم براي استفاده از تمامي امكانات جهت اين مهم در دستور كار قرار گيرد. درعين حال بديهي است، تحقق اين ضرورت بدون همكاري تهران - لندن و عمل متقابل كنسولي فيمابين با نقصان همراه خواهد بود. لذا، بازگشايي سفارتخانههاي دو كشور از منظر كمك به ايرانيان مقيم انگلستان نيز حايزاهميت فراوان است. در يك جمعبندي ميتوان گفت، هرچند مناسبات تاريخي ايران و انگلستان و همچنين اقدامات دخالتجويانه آن كشور در سالهاي گذشته، ذهنيت منفي بر افكار عمومي مردم و دولتمردان ما برجاي گذاشته است وليكن بازگشايي سفارت بريتانيا در تهران با رعايت احترام متقابل و پرهيز از اقدامات دخالتجويانه، در راستاي منافع ملي و حمايت كامل از حقوق ايرانيان مقيم انگلستان كه بخشي از منافع ملي كشور نيز محسوب ميشود، ارزيابي ميشود. لذا با فرض فوقالذكر ميتوان نتيجه گرفت كه ارتقاي سطح مناسبات سياسي ج.ا.ايران و انگلستان در سطح سفير و در چارچوب اصول راهبردي سياست خارجي ج.ا.ايران يعني عزت، حكمت و مصلحت، تامينكننده منافع ملي كشورمان خواهد بود.
٭كارشناس روابط بينالملل