وحيد جعفري/ واژه «بوسني» قبل از هر چيز براي ما ايراني جماعت يادآور جنگ است و كمكهاي مردمي؛ از پتو گرفته تا انواع كنسرو و پول. كمك به مردم مسلماني كه در اوايل دهه ٩٠ ميلادي درگير جنگ داخلي شده بودند و جالب اينكه هنوز هم خيليها فكر ميكنند آنجا جنگ است و همين كافي بود تا آن زمان جمهوري اسلامي ايران با وجود ميل امريكا كه در منطقه حضور داشت و برخي كشورهاي اروپايي وارد عمل شده و آستين بالا بزند و از آحاد امت اسلامي بخواهد كه به همدينان مسلمان خود كه در گوشهاي از جنوب شرق اروپا در شبه جزيره بالكان براي رسيدن به استقلال درگير درگيريهاي داخلي شده بودند، كمك كنند.
بوسني و هرزگوين كشور كوچكي است، شايد بزرگياش به اندازه دو آذربايجان شرقي و غربي خودمان باشد، اما خب در اين وسعت نه زياد بزرگ، كوه، جنگل و دريا دارد، آرامش تا دلت بخواهد؛ آرامشي كه از دل توفانها بيرون آمده و انگار نه انگار كه جنگ جهاني اول از «سارايوو» پايتخت بوسني و با ترور «آرشي دوك فرانتس فرديناند» وليعهد اتريش آغاز شد. ديگر خبري هم از درگيريهاي داخلي نيست.
پس از پايان جنگ جهاني دوم و ايجاد جمهوري سوسياليستي يوگسلاوي، بوسني با نام جمهوري سوسياليستي بوسني و هرزگوين يكي از جمهوريهاي يوگسلاوي سوسياليستي بود. پس از فروپاشي يوگسلاوي، جمهوري بوسني و هرزگوين، در پي همهپرسي استقلالي كه در سال ۱۹۹۲ انجام گرفت، اعلام موجوديت كرد. اين اتفاق، آغازگر جنگهاي بوسني بود. همهپرسي استقلال، توسط صربهاي بوسني تحريم شده بود و با مشاركت ۶٧ درصد مردم، ۹۸ درصد رايدهندگان به استقلال بوسني و هرزگوين راي دادند.
اين كشور از دو ناحيه بوسني در شمال و هرزگوين در جنوب تشكيل شده و با كشورهاي كرواسي، صربستان و مونته نگرو مرز مشترك دارد و آنقدر اينها به هم نزديك هستند كه آدم تصور ميكند با پاي پياده هم ميتواند به كشورهاي همسايه سفر كند.
مرز آبي اين كشور به طول ۲۲ كيلومتر تنها راه دسترسي اين كشور به آبهاي آزاد است و با كشتي شايد دو ساعته بتوان از بندر نئوم به خاك ايتاليا رسيد.
٤٨ درصد از مردم اين كشور بوسنيايي، ۳۷ درصد صرب و ۱٤ درصد كروات هستند كه از اين ميان حدود نيمي از آنها مسلمان و مابقي مسيحياند. زبانهاي رايج كشور بوسنيايي، كرواتي و صربي است. مذهب مردم اسلام سني و مسيحيت ارتدوكس و كاتوليك است. بوسنيايي نيز زبان اصلي آنهاست. اسلام را عثمانيها كه در دوران قدرت خود، سوداي كشورگشايي در سر داشتند در بوسني گسترش دادند. همان زمان مثل هر كشور ديگري كه مورد تجاوز قرار ميگيرد، ابتدا بوسنياييها در برابر عثمانيها مقاومت كردند، اما چون قدرت حريف بيشتر بود، كوتاه آمدند ولي انگار اين در حافظه خيلي از آنها ماند تا صربها بعد از سالهاي طولاني از ورود عثمانيها به بوسني، همين را بهانه كنند و همنژادان خود را از نژادي ديگر معرفي كرده و دست به نسلكشي بزنند.
تيم ملي كشتي نوجوانان ايران به اين كشور سفر كرده بود تا در رقابتهاي جهاني كه به ميزبان منطقه «وو گوچ شا»ي شهر سارايوو -كه طبيعتش مثل شمال خودمان سرسبز و زيباست- برگزار ميشد، شركت كند و اين فرصتي بود تا در حاشيه مسابقات با بوسني به خصوص پايتختش سارايوو بيشتر آشنا شويم.
البته جنگ داخلي باعث شده بود تا ما پيشتر نام خيلي از شهرهاي بوسني مثل سارايوو، گوراژده، سربرنيتسا، بيهاج و... را از بر شويم و تاحدودي آشنا، اما هيچوقت فرصت نشده بود تا از نزديك اين فضا را درك كنيم كه اين اتفاق هم افتاد.
سارايوو شهر زيبايي است، فضاي خوب و آرامش بخشي بر آن حاكم است و ساختمانهاي قديمياش چشم نوازند. مسجد و كليساهايي كه از دوران عثماني و قبل از آن بنا شده، جلوه عرفاني به شهر بخشيده و گويي شهر مدام در حال دست
و پنجه نرم كردن با سنت و مدرنيته است. ساختمانهاي باقيمانده از جنگهاي جهاني، دوران كمونيست و درگيريهاي داخلي، زخمهاي بسيار بر تن دارند و خود جاذبههاي توريستي شهرند.
شهر در درهاي بزرگ و سرسبز -كه رودخانه بزرگ و پرآب «مليچكا» از وسطش عبور ميكند- واقع شده كه يك طرف تپهاش را كرواتها براي زندگي برگزيدهاند و طرف ديگرش را صربها و مركز در اختيار مسلمانان بوسنيايي است.
كمي از مركز شهر و خيابان اصلي به نام «تي تو» كه به سمت شرق حركت كنيد ابتدا به مركز خريد
«بي بي آي» ميرسيد و كمي جلوتر و آن طرف خيابان فروشگاه «آزل فرانس» است كه با قيمتهاي مناسبش هر سخت سليقهاي را وادار به خريد ميكند. خلاف جهت هم كه برويد به مركز خريد «سيتي سنتر» كه با سرمايهگذاري اعراب ساخته شده ميرسيد، اما هيچ يك از اينها به گرد پاي «فرهاديه» بازار سنتي شهر نميرسد؛ خيابان سنگفرشي با كوچه پسكوچههاي تودرتو و كافههاي كوچك و بزرگ كه موسيقي دلنشين منطقه از درونشان به گوش ميرسد؛ موسيقي ناب كوليهاي شرق اروپا كه معرف فرهنگ جذابشان است، با ريتم و پراحساس. گويا فرهاديه را فرهاد نامي ساخته كه به احتمال زياد از عثمانيها بوده است.
فروشگاههاي زنجيرهاي «كونزوم» يكي از مراكزي است كه مردم براي خريد مايحتاج زندگي به آنها رجوع ميكنند، البته اين فروشگاهها به كشور كرواسي تعلق دارد و با نفوذ كرواتهاي بوسني در اين كشور فعاليت ميكند و همين موضوع باعث اعتراض بسياري از مردم است كه چرا نبايد از فروشگاههايي چون «پني» و «بينگو» -كه متعلق به خود بوسني است- حمايت كرد.
«پياتزه» نام مراكز فروش تربار است. ميوه و تربار خوشمزه بوسني را در كمتر كشوري ميتوانيد بخوريد. واقعا كيفيت محصولاتشان در اين زمينه بالاست.
شهر در آرامش است و در آن امنيت موج ميزند. نه كسي با كسي كاري دارد و نه اينكه بيتفاوت به هم هستند. حيوانات در امانند و كبوتران و سگان معروفش به راه و كار خود مشغولند، در دل شلوغي شهر، و مردم بر اين باور كه ميوه درختان كوچه و خيابان سهم حيوانات است نه آنها، كه كسي به آنها حتي دست هم نميزند. سيب، گلابي، گردو، انواع آلو و... همه براي پرندگان است و بس.
راستش را بخواهيد بوسني كشور فقيري است، اما از نظر سوقالجيشي در جاي حساسي واقع شده و به نوعي دروازه غرب است و در اواسط دهه 90 محلي براي ترانزيت مهاجران
به خصوص ايرانيها به غرب اروپا شده بود و براي همين هم بعد از مدتي تصميمگيرندگان سياسي كشور كه بخش عمدهاي از آنها را صربها و كرواتها تشكيل ميدهند و از اينكه ايران مانع نسلكشيشان در زمان جنگ داخلي شده بود ناراحت، ديگر اجازه ورود ايرانيها بدون ويزا را به اين كشور نداده و حالا هم اصلا به ايرانيها ويزا نميدهند، مگر در موارد خاص،
درحالي كه تركها و عربها به راحتي و بدون ويزا به بوسني- كه از حمايت ايران در دوران جنگ داخلي برخوردار بودند- سفر ميكنند. از شروط گرفتن اقامت اين كشور اروپايي و زندگي در ميان مردمي كه ژنتيكي قدبلند هستند و اندامشان طوري است كه انگار مادرزاد ورزشكارند، ازدواج و ثبت شركت است. بوسنياييها چشمرنگي و اغلب مو طلايياند. اين كشور جزو كشورهاي عضو اتحاديه اروپا نيست، اما مردمش با پاسپورت بوسني ميتوانند به راحتي به ديگر كشورهاي اروپايي سفر كنند. گفته ميشود امريكا به مسلمانان بوسني خيلي راحت اقامت ميدهد، يكي از دوستان ايراني ساكن بوسني دليل اين كار امريكا را تعداد بالاي مسلمانان كشور ميداند. در واقع امريكا با اين كار ميخواهد از تعداد مسلمانان بكاهد تا از نظر جمعيت تعادل بين مسمانان و ديگر اديان برقرار كند.
بوسني فقيرترين كشور اروپاست؛ اما مردمانش خوب و راحت زندگي ميكنند، شاد شاد شاد، ولي با اين حال متكديان را در شهر ميبينيد كه طلب كمك ميكنند از مردم به خصوص توريستها.
بوسني كشور ارزاني است و همين باعث شده تا توريستهاي زيادي از سراسر دنيا به خصوص اروپا به اين كشور سفر كنند. در سارايوو بهترين غذا را ميتوانيد با پنج هزار تومان بخريد و بهترين نوشيدني بوسني را باز با همين قيمت. در كل دولت بوسني به صنف غذافروشان اعلام كرده كه غذا را بدون سود بفروشند و در عوض هر چقدر خواستند روي قيمت نوشيدنيهاي خود بكشند، براي همين در تمام رستورانهاي كوچك و بزرگ، شيك و ساده، غذا يك قيمت است و تنها قيمت نوشيدنيها فرق ميكند.
فاصله فرودگاه سارايوو با خانههاي مسكوني از فاصله خانههاي مسكوني تهران با فرودگاه مهرآباد هم كمتر است، به نحوي كه در زمان فرود هواپيما، مسافران تصور ميكنند كه خلبان قصد فرود روي پشت بام خانهها را دارد.
سارايوو از محلههاي كوچك و بزرگ تشكيل شده است و هر محله يك مسجد يا كليسا براي خود دارد و يك قبرستان، براي همين هم توريستها در فواصل كوتاه با گورستان و مساجد كه متعلق به هر محله است مواجه ميشوند؛ گورستانهايي كه به نظر ميرسد بيشتر از حد معمول انسان در آنها دفن شده است و خب اين تصور درستي است، چرا كه در جنگ داخلي صربها چيزي حدود 400 هزار نفر را به قتل رساندند كه بناهاي ياد بود اين افراد را ميتوان در سطح شهر ديد. جالب اينكه هنوز هم گورهاي دستهجمعي كشف ميشود كه دستهدسته مردان در آنها خاك شدهاند و از همين رو است كه وقتي در شهر تردد ميكنيد احساس ميكنيد كه تعداد زنان بيشتر از مردان است.
تا فراموش نكردهايم به اين موضوع اشاره كنيم كه افراد بسياري در بوسني به خصوص سارايوو هستند كه ايراني بلدند. خيلي از بوسنياييها به ايران سفر كرده و در كشورمان اقامت داشتهاند. كافي است سري به مساجد بزنيد تا افرادي كه ايراني ميدانند را پيدا كنيد، اگر خوششانس باشيد و بفهمند ايراني هستيد در همان سطح شهر هم افرادي كه ايراني بلدند به صورت خودجوش به سراغتان ميآيند و از ايران و ايراني برايتان ميگويند و تعريف ميكنند. به هر حال ايران خدمات زيادي به بوسني داده و هزينه زيادي در اين كشور كرده است. دفتر رايزني جمهوري اسلامي ايران در همان ابتداي خيابان فرهاديه است. يكي از فعاليتهاي رايزني ياد دادن زبان فارسي به علاقهمندان است.
از جاهاي ديدني سارايوو ميتوان به پارك جنگلي «ولابوسنا» اشاره كرد؛ پاركي با درختان زيبا كه سرچشمه رودخانهاي است كه در دل شهر ميگذرد. آبي روان و زلال كه به چشمههاي بهشتي ميماند.
تونلي هم كه در زمان جنگ داخلي به طول دو كيلومتر در منطقه «ايليجا» به همت ايرانيها زده شد تا سارايوو از محاصره صربها خارج شود به يكي از جاذبههاي توريستي كشور تبديل شده است.
البته حالا و با گذشت حدود 20 سال جوانان بوسني بر اين عقيده نيستند كه اين تونل به كمك ايرانيها حفر شده باشد؛ البته برخلاف قديميهاي شهر كه اتفاقا ايرانيها را بسيار دوست دارند و همواره از كمك ايرانيها در آن سالهاي وحشت و اختناق ميگويند.
كل بوسني چهار ميليون جمعيت دارد كه گويي 400 هزار نفرشان در سارايوو هستند و مابقي در شهرهاي ديگر. البته از هواپيما كه نگاه كنيد متوجه ميشويد كه در سرزمين سرسبز بوسني و هرزگوين سراسر زندگي در جريان است و محلههاي كوچك و بزرگ، فاصله بين شهرها را پر كرده است. جمعيت پراكندهاي كل كشور را فراگرفته است. رودخانههاي پرآب در سراسر بوسني و هرزگوين در جريان است؛ اما با اين حال در بوسني مردم با مشكل آبرساني در منازل مواجه هستند، چرا كه بوسني فقير بودجه لازم براي احداث سد را ندارد، براي همين هم در ساعاتي از شب آب قطع ميشود. فقر باعث وجود فساد در كشور شده است، البته نه هر فسادي كه فساد اداري، وگرنه برخلاف ساير كشورهاي فقير، شما به هيچوجه در سارايوو با فساد اخلاقي مواجه نميشويد. برخلاف خيلي از كشورهاي اروپايي مردمي وفادار و پايبند به خانه و خانوادهاند، بوسنياييها. طبق گفته ساكنان سارايوو دولت هم عزمش را جزم كرده تا فساد اداري را كاهش دهد و حالا شرايط نسبت به گذشته بهتر است.
تقريبا از هر خانواده بوسنيايي يك نفر در كشورهاي غربي اروپا مثل آلمان، اتريش و غيره كار ميكند تا كمك خرج خانواده باشد. با خودرو سواري از سارايوو هشتساعته ميشود به وين پايتخت اتريش رسيد. واحد پول بوسني مارك است و هر صد فلينگ ميشود يك مارك. كرايه تاكسي نسبت به ديگر مخارج گرانتر است؛ اما خب شهر زياد بزرگ نيست و ترن از دل شهر ميگذرد و ميتوان از آن استفاده كرد يا اتوبوس. به عنوان مثال از سارايوو به ووگوچ شا كه حدود 15 تا 20 دقيقه با اتوبوس راه است را ميتوانيد با اتوبوس كه يك مارك و 60 فلينگ است برويد و هزينه 15 ماركي تاكسي را پسانداز كنيد و با پساندازش از حراجيها يك خريد فوقالعاده داشته باشيد. ميتوانيد به كافههاي متعدد كه معروفترينشان «اسلوگا» و «جز» است و پاتوق جوانان برويد و خودتان را به يك نوشيدني خنك و موسيقي گوشنواز با كبابهاي خوشمزه سارايوويي به نام «چوابچي» دعوت كنيد. اگر هم نخواستيد ميتوانيد به «پارك پرينچوكا» در ارتفاعات شهر برويد و در رستوران كوهستاني پارك استراحت كنيد و يك غذاي خوب بخوريد.
كتابخانه شهر يكي از زيباترين و بزرگترين ساختمانهاي شهر است كه در شب از روشنايي ميدرخشد و جلبتوجه ميكند؛ كتابخانهاي كه در زمان جنگ داخلي سوخته بود و حالا بازسازياش كردهاند و نماد روشنگري و مقاومت است گويي. هتلي كه وليعهد اتريش اقامت داشت و چهارراهي كه ترور شد همه از جاهاي تاريخي و ديدني شهر به حساب ميآيد. خيابان مشجر پشت مركز خريد سيتي سنتر هم محل قرار و قدم زدن زوجهاي سارايوويي است.
مردم سارايوو به خصوص آنهايي كه در حاشيه شهر زندگي ميكنند زمستانهاي سرد با برفهاي يكي دو متري را با سوزاندن زغالسنگ و چوب پشت سر ميگذارند؛ اما خب همين كه برف ميآيد مردم خوشحال براي اسكيسواري راهي منطقهاي به نام
« ايگمن» ميشوند تا شاديهايشان را با هم تقسيم كنند.
چوب بزرگترين صادرات اين كشور جنگلي است و در كنارش پوشاك. خودرو در بوسني ارزان است. ماشيني را كه در تهران بايد 140 ميليون بابتش بپردازيد با 80 ميليون ميتوانيد بخريد. گفته ميشد در يكشنبه بازار معروفش در منطقه «ايليجا» كه از شير مرغ تا جان آدميزاد در آنجا يافت ميشود ديده شده كه به يك ميليون تومان خودرو خريد و فروش شده است! البته ماشين يك ميليون توماني چي ميشود!
بيترديد فوتبال ورزش نخست بوسني است و مورد علاقه و توجه مردم. بنگاههاي شرطبندي در
همه جا وجود دارند تا شرطبندها نتايج ليگ داخلي و ليگ اروپا و ديگر كشورها را پيشبيني كنند و در صورت درست بودن پولي به جيب بزنند. عكس مسي و رونالدو در سردر ورودي بنگاههاي كوچك و بزرگ شرطبندي ديده ميشود. تيم ملي فوتبال بوسني در همين جام جهاني برزيل تيم ملي ايران را سه بر يك شكست داد. بيشتر بازيكنان اين كشور در ليگهاي معتبر اروپايي توپ ميزنند.
تاريخ فوتبال بوسني و هرزگوين، با فوتبال ايران گره خورده است. آنها كه نخستين بازي رسميشان پس از استقلال اين كشور را با تيم ملي فوتبال ايران انجام دادند، تا به حال هفت بار رودرروي تيم ملي فوتبال ايران ايستادهاند. آنها حدودا يك سال بعد از اعلام استقلال كشورشان در 21 شهريور 1373 به ورزشگاه آزادي آمدند و سه بر يك ما را بردند. آنها قبل از بازي آخر در جام جهاني پنج بار ديگر هم با ما بازي كردند كه چهار بار باختند و يك بار مساوي كردهاند. «حسن صالح حميد زيچ»، بازيكن سرشناس اين تيم كه يك دهه بال راست بايرن مونيخ بود هم در 14 بهمن 1383 با بازوبند كاپيتاني بوسني به تهران آمد اما بوسني دو بر يك به ما باخت. بوسني، آخرين بار در 21 مرداد 1388، در سارايوو ميزبان ايران بود كه با سه گل تيموريان، برهاني و شجاعي، سه بر دو مغلوب ما شد. سارايوو را بايد ديد؛ در وصفش همين بس كه «امير كاستاريكا»،كارگردان مشهور برنده نخل طلا و خرس نقرهاي، زاده اين شهر است و كوليهاي فيلمهايش همه از مردمان سرزمينش.
برش
سارايوو از محلههاي كوچك و بزرگ تشكيل شده است و هر محله يك مسجد يا كليسا براي خود دارد و يك قبرستان، براي همين هم توريستها در فواصل كوتاه با گورستان و مساجد كه متعلق به هر محله است مواجه ميشوند؛ گورستانهايي كه به نظر ميرسد بيشتر از حد معمول انسان در آنها دفن شده است و خب اين تصور درستي است، چرا كه در جنگ داخلي صربها چيزي حدود 400 هزار نفر را به قتل رساندند كه بناهاي ياد بود اين افراد را ميتوان در سطح شهر ديد.