نگاهي به فيلم «مردي تحت تعقيب» آخرين فيلم فيليپ سيمور هافمن
مرثيهيي براي اعتماد...
محمد صادق شايسته
1- «مردي تحت تعقيب» با نام انگليسي «A Most Wanted Man» را از دو منظر ميتوان نگاه كرد. اول موضوع فيلم كه به عنوان يك تريلر جاسوسي خوش ساخت كه جايگاه خوبي در بين فيلمهاي توليد شده سال 2014 دارد و دوم كنكاش در جنس بازي فيليپ سيمور هافمن، بازيگر توانا و با استعداد اين فيلم كه چند ماه پيش بر اثر افراط در استفاده از مواد مخدر درگذشت. «مردي تحت تعقيب» سومين تجربه بلند سينمايي آنتوان كوربين است. اين كارگردان هلندي كه پيش از ساخت اين سه فيلم بيشتر در زمينه ساخت فيلمهاي مستند در خصوص گروههاي مطرح موسيقي از جمله «دپچ مود»، «يوتو»، «برايان آدامز» و «متاليكا» فعاليت داشته در سومين تجربه ساخت يك فيلم داستاني به سراغ ساخت اثري سينمايي از رمان جان لوكاره رفته است. رمان نويسي كه علاقه وافري به نوشتن رمانهاي جاسوسي دارد و پيش از اين دو فيلم مهم از روي رمانهاي او ساخته شده است. يكي «خياط پاناما» و ديگري «تعميركار، خياط، سرباز، جاسوس». رمان «مردي تحت تعقيب» هم مثل دو رمان قبلي فضايي سرد با ريتمي نسبتا كند دارد و در روايت داستان بهشدت از فضاي پر از اكشن كارهاي جاسوسي مشابه خود دوري ميكند. شخصيتها در رمانهاي لوكاره بهشدت درونگرا و خاكستري هستند به گونهيي كه براي توجيه هر كاري كه ميكنند بايد به سراغ علتهاي عميق روانشناسانه رفت. در اقتباس سينمايي «مردي تحت تعقيب» نويسنده فيلمنامه اندور باول به همراه كوربين تلاش زيادي كردهاند كه ما به ازاهاي خوبي براي شخصيتهاي رمان به وجود بياورند و انتخاب بازيگري مثل فيليپ سيمور هافمن براي بازي در نقش گانتر باچمن بهترين نمونه براي اثبات اين ادعاست.
2- تمام فيلم داستان اعتماد كردن بيش از اندازه به آدمها و وعدههايي است كه ميدهند. آدمهايي كه در ظاهر حرف و كلام مشتركي با شما دارند ولي در باطن شما را ابزاري براي رسيدن به هدف و منفعت خود ميبينند. گانتر هم قرباني همين وضعيت است. فيلم با اين جملهها آغاز ميشود: «در سال 2001 محمد عطا حملات 11 سپتامبر را از فروشگاه شهر هامبورگ برنامهريزي كرد. شكستهاي اطلاعاتي و رقابت ادارات داخلي به او و تيمش اجازه داد حملات را بدون خطر لو رفتن تدارك ببينند. امروز شهر هامبورگ شهري با درجه خطر بالا باقي مانده و مركز كانون توجهات است. سازمانهاي اطلاعاتي بينالمللي و آلماني مصمم شدهاند هرگز اشتباهات سال 2001 را تكرار نكنند.» و بعد در اولين صحنهها شما با مردي ريشدار مواجه ميشويد (عيسي كارپوف با بازي گئورگي دوبرگين) كه به شكل قاچاقي وارد شهر هامبورگ ميشود. مردي كه چهرهاش دست كمي از چهره افراطيون ندارد، كمي قبل از آن هم چهره مرد نسبتا چاق و خستهيي به نام گانتر را ميبينيد كه بلافاصله متوجه ميشويد يكي از نيروهاي اطلاعاتي كشور آلمان است كه به فعاليتهاي يك چهره مذهبي و پولدار ساكن آلمان مشكوك شده است. آن مرد ناشناس از آب بيرون آمده، گانتر و آن مسلمان پولدار (كه عبدالله نام دارد و همايون ارشادي يكي از چهرههاي بين المللي بازيگري خودمان نقش او را ايفا كرده) با هم رابطههايي پيدا ميكنند، رابطههايي كه بويش بلافاصله به مشام نيروهاي اطلاعاتي روسيه و امريكا كه در هامبورگ هستند، ميرسد و ناگهان بازي پيچيدهيي آغاز ميشود كه ملغمهيي است از خيانت و سنگ اندازي و رقابت كثيف و ماكياوليسم افراطي و خب مشخص است كسي در چنين مهلكهيي زودتر ميبازد كه شرف بيشتري داشته باشد و حاضر نشود هر كاري را براي رسيدن به هدفش انجام دهد.
3- «مردي تحت تعقيب» از جهاتي اين نكته را هم متذكر ميشود كه مخاطبان يادتان باشد هر مسلماني، افراطي و خطرناك نيست و حتي برايشان عجيب است كه ميبينند تلاش مشتركي در همه جا شكل گرفته كه رسانهها به مردم جهان بقبولانند كه همه مسلمانها افراطياند البته در سالهاي اخير گروههاي مسلمان افراطي همچون «القاعده»، «جيشالله» و «داعش» متاسفانه بهشدت به شكلگيري اين تصويرسازي مورد نظر غربيها از مسلمانان در اذهان عمومي جهان كمك كردهاند. اما موضع «مردي تحت تعقيب» پافشاري براي تفكيك مسلمانان از افراطيون است، همانگونه كه در فيلم بارها نشان داده ميشود خود آنها كه ضد مسلمان هستند خطرشان بيشتر افراد مذهبي است.
4- فيلم در يك فواصلي ريتمش حسابي كند ميشود و شايد ميشد با حذف يا تعديل چند سكانس، ريتم مناسبتري براي آن به وجود آورد ولي اين ريتم كند يك وجه مثبت هم دارد و آن اين است كه در درازمدت شخصيت گانتر با همه دلمشغوليهايش در ذهن مخاطب رسوب ميكند و آن را به فكر و تحرك ذهني وامي دارد. تصميمهاي گانتر از يك جايي به بعد همان قدر كه براي خودش مهم و استرس زا ميشوند براي تيمي كه براي او كار ميكنند، آدمهايي كه درگير مساله هستند و از همه مهمتر مخاطب فيلم هم به مقدار زيادي هيجان و استرس دارند. جدا از تعليقهاي خوبي كه در رمان و البته فيلمنامه وجود دارد و همچنين كارگرداني حساب شده و فيلمبرداري بسيار خوب اما برگ برنده اصلي «مردي تحت تعقيب» بدون شك يك چيز است: بازي فيليپ سيمور هافمن.
5- بازي فيليپ سيمور هافمن در «مردي تحت تعقيب» در بالاترين درجه پختگي است. شايد علت آن همه حسرتي كه همه در زمان شنيدن خبر مرگ هافمن خوردند به همين دليل باشد و شايد اين حسرتها با ديدن اين فيلم و يكي دو فيلم ديگر از او كه به زودي اكران ميشوند بيشتر هم بشود. هافمن در «مردي تحت تعقيب» يك مامور خسته را به تصوير كشيده است. ماموري كه كمتر ميخندد، مردي كه خيلي زود ميفهميم به دليل ناموفق بودنش در رهبري يك عمليات مهم به هامبورگ تبعيد شده است و او ميخواهد به دوران اوج بازگردد، ميخواهد يك برگ برنده رو كند تا همه دوباره به او اعتماد كنند، در عين حال خسته است و ميترسد اين خستگي توانش را در مقابل رقيبانش كم كند، به همين دليل ميخواهد هر چه زودتر يك عمليات مهم را تمام كند. او در عين خستگي جسور و گستاخ است و در عين جسارت به خوبي روانشناسي بلد است و ميتواند به راحتي در روح و فكر نفر مقابلش نفوذ كند. اين ويژگيها را هيچ كدام از هم تيميها و رقيبانش ندارند و خودش خوب ميداند كه دليل اينكه هنوز در بازي مانده، داشتن همين ويژگيهاست پس بيشترين تلاشش را براي حفظ و به كارگيري آنها از خود بروز ميدهد. گانتر از درون پريشان است، آن هم به دليل اينكه دوست داشته كاري كند تا با كارهاي او دنيا جاي امنتري براي زندگي شود اما به زعم خودش تا به حال موفق نبوده. خب براي به تصوير كشيدن يك پريشاني دروني با اين محتوا چه كسي بهتر از بازيگري كه در فيلمهايي چون «بوي خوش زن»، «شبهاي بوگي»، «لبوفسكي بزرگ»، «آقاي ريپلي بااستعداد»، «كوهستان سرد»، «كاپوتي»، «مالي بال»، «مرشد» و سري فيلمهاي «بازي گرسنگان» به خوبي پريشاني درونش را به رخ مخاطب كشيده و در زندگي واقعي هم آدم پريشاني بودجه حتي در شادترين و تلخترين لحظات. هافمن شخصيت گانتر را به خوبي فهميده، هم خط قرمزهاي اخلاقياش را شناخته، هم نقطهضعفهايش را. به همان اندازه كه فهميده گانتر آدم باهوشي است به همان اندازه هم ميداند كه گانتر هم مثل بسياري از انسانهاي اين كره خاكي هنوز مفهوم اين قانون را درك نكرده كه: «دست بالاي دست بسيار است» و فكر ميكند دنيا به شيوهيي كه او ميخواهد بازي ميكند. با اين حال هافمن آنچنان دقيق نقاط مثبت گانتر را نشان ميدهد كه مخاطب با اينكه ميبيند او چندين بار از يك سوراخ گزيده ميشود اما باز هم نميتواند شانههايش را برايش بالا بيندازد و با بي تفاوتي بگويد: «خب ديگر حقش بود!»
6- در بين ديگر بازيگران هم رابين رايت با اينكه حضور كوتاهي دارد اما به خوبي اثرش را در فيلم ميگذارد. ويليام دفو براي نقشي كه به عنوان رييس بانك بازي ميكند كمي سادهلوح به نظر ميرسد كه اين مساله باورپذيري نقش او را كمتر ميكند. ريچل مك آدامز هم در نقش آنابل به خوبي از عهده كارش برآمده است فقط كمي داستان علاقه ناگهاني او به يكي از مشتريهاي مسلمانش كه حتي باعث ميشود جان خود را هم برايش در خطر بيندازد غيرطبيعي است و زمينه چيني بهتري را طلب ميكرد. در كل «مردي تحت تعقيب» براي دو دسته مخاطب، فيلم باارزش و جذابي است؛ اول آنها كه فيليپ سيمور هافمن را دوست دارند چون پس از پايان فيلم قطعا بازي او را در كنار ديگر بازيهاي بسيار خوب كارنامه كارياش ميگذارند و دسته دوم آنها كه به داستانهاي «جاسوسي مدرن» (كه با داستانهاي دوران جاسوسي در دوران جنگهاي جهاني و جنگ سرد تفاوت زيادي دارد) علاقهمندند چون «مردي تحت تعقيب» نمونه بسيار خوبي از فيلمهاي موفقي است كه براساس اينگونه داستانها ساخته شدهاند.