• ۱۴۰۳ دوشنبه ۱۰ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 3378 -
  • ۱۳۹۴ چهارشنبه ۶ آبان

عنصـر فرهيختگي، موثرترين عامل در تقويت حافظـه تاريخـي يك ملت است

سيد جواد ميري٭

مفهوم حافظه تاريخي يكي از مفاهيمي است كه بيشتر
من باب استعاره استفاده مي‌شود چرا كه تاريخ بماهو تاريخ، حافظه ندارد. تنها عامليتي كه مي‌تواند حافظه داشته باشد و مواريث فرهنگي را از نسلي به نسل ديگر انتقال دهد انسان است بنابراين اگر از اين منظر نگاه كنيم، خود حافظه تاريخي يك مفهوم استعاري است. مفهوم ديگري كه مي‌تواند فهم ما را از حافظه تاريخي بيشتر كند مفهوم حافظه جمعي است. هر جامعه و هر انساني متعلق به يك قوم، گروه، مذهب، ملت و آيين است؛ اين قوم مي‌تواند يك حافظه جمعي داشته باشد چرا كه تاريخ و سرزمين مشتركي دارند و در فراز و نشيب‌هاي تاريخ وقتي يك‌سري مولفه‌ها و حوادث رخ مي‌دهد، فرهيختگان آن جامعه معمولا آنها را ثبت و ضبط مي‌كنند. بعضي از نقاط عطف در تاريخ يك اجتماع يا قوم يا گروه در شكل‌گيري، تكوين و تقويم آن ملت خاص بسيار تاثيرگذار است و سبب مي‌شود آن قوم در فراز و نشيب‌ها و پيچ‌هاي تاريخي در حافظه خود برخي از آنها را بسيار جدي و كليدي تلقي كند. به طور مثال وقتي صحبت از حافظه تاريخي يا جمعي ملت ايران مي‌شود، حمله اسكندر يا حمله مغول يا حمله اعراب به ايران از رويدادهاي مهم و كليدي محسوب مي‌شوند و هر يك موضوعي بسيار حساس و كليدي در درازناي تاريخ محسوب شده‌اند اما اينكه حافظه جمعي يا تاريخي يك ملت چگونه برخي رويدادها را ثبت مي‌كند و برخي ديگر را به فراموشي مي‌سپارد يا اينكه چه مولفه‌هايي سبب مي‌شود قومي حوادثي را تقويم بخشد يا تضعيف كند محل بحث است. اينجا موضوع مهم رابطه فرهيختگان، انديشمندان و متفكران هر جامعه با آن ملت مطرح مي‌شود. يعني فرهيختگان يك جامعه چگونه مي‌توانند در پيشبرد اهداف آن جامعه يا تضعيف آن نقش بازي كنند يا چه عواملي سبب مي‌شود يك ملت از فرهيختگان خود فاصله بگيرد يا شكافي بين او و فرهيختگان آن ايجاد و مفهوم فرهيختگي به
ورطه فراموشي سپرده شود؛ اين نكته‌اي است كه بايد به آن توجه داشت.

اما براي تشخيص قوت و ضعف حافظه تاريخي يك ملت، معيار جهانشمولي وجود ندارد چرا كه اين موضوع، مساله تاريخ است به اين معنا كه نگاه يك قوم به دستاوردها، ضعف‌ها، موفقيت‌ها و شكست‌هاي خود چه نوع نگاهي است. آيا نگاهي است كه توانسته از نسلي به نسل ديگر، از فصلي به فصل ديگر و از عصري به عصر ديگر، تجربه‌ها را انتقال دهد و توانسته به صورت نهادگونه نه فقط نهادهاي بيروني بلكه نهادهاي دروني مثل نوع انديشه، نوع ظرافت‌ها، نوع و سبك ذايقه‌ها و جهت‌گيري‌هايي كه يك قوم و ملت بايد داشته باشد، آنها را انتقال دهد يا خير. اين نكته را نيز بايد به خاطر سپرد كه تاريخ اصولا يك علم به معناي تجربي نيست بلكه مبتني بر نوعي بينش بوده و اين بينش هميشه ارتباط وثيقي با راوي تاريخ دارد چون هرگونه روايتي از تاريخ يا رويدادهاي تاريخي مبتني بر چشم‌اندازهاي مختلف است. به عنوان مثال شما نمي‌توانيد يك روايت ثابت از يك رويداد تاريخي داشته باشيد چرا كه در فراز و نشيب‌هاي جوامع انساني چشم‌اندازهاي نويني خلق مي‌شود كه حتي برداشت از ثابت‌ترين وقايع تاريخي را نيز دستخوش تغيير مي‌سازد. نكته مهمي كه بايد درباره جامعه ايراني به آن توجه داشت اين است كه مولفه فرهيختگي چقدر توانسته در ايجاد و تحكيم جامعه ايراني و تداوم آن در استمرار تاريخي-تمدني خود نقش بازي كند. به بيان ديگر براي اينكه بتوان معياري براي تشخيص و تمييز قوت و ضعف حافظه تاريخي ايرانيان يافت بايد اين سوال را مطرح كرد كه آيا فرهيختگي توانسته است به عنوان عنصري موثر در جامعه ايراني در ابعاد مختلف آن مطرح بشود يا خير. به عبارتي آيا اين فرصت و امكان براي فرهيختگان جامعه ايراني وجود داشته كه در تغيير و تحولات جامعه نقش پيشرو- و نه حاشيه‌نشينان و دنباله‌روها - را داشته باشند.

متاسفانه در جامعه ايراني فرهيختگي به عنوان يك عنصر تاثيرگذار نتوانسته نقش خود را بازي كند. نه به اين معنا كه فرهيختگان كوتاهي كرده‌اند بلكه نهادهاي اجتماعي، سياسي، فرهنگي و حتي اقتصادي جامعه به گونه‌اي بوده كه اجازه نمي‌دهند فرهيختگان در راس امور قرار بگيرند و اين خود با نگاهي كه معمولا در زبان علوم سياسي به آن جامعه باز و جامعه بسته گفته مي‌شود، رابطه دارد. در جوامع باز فرهيختگان، فرهيختگي، انديشمندان و متفكران و كساني كه اهل قلم هستند مي‌توانند نقش بازي كنند يا به عبارت ديگر روشنفكران و آكادميسين‌ها، كساني كه راه‌هاي نرفته را تعبيه و تصريح مي‌كنند و چشم‌اندازهاي جديدي را پيش روي جامعه خود باز مي‌كنند اما در جوامع بسته معمولا بايد به گونه‌اي در يك چارچوب تقليدي كه از آبا و اجداد رسيده بتوان زندگي كرد. در چنين جامعه‌اي نقش فرهيختگان، نقش بسيار حاشيه‌اي خواهد بود. در وصف حال جامعه امروز ايران به زباني مي‌توان گفت جامعه ما جامعه‌اي است كه در برخي حوزه‌ها باز اما در بعضي از ساحت‌ها بسيار بسته است، يعني نمي‌توان درباره باز يا بسته بودن جامعه در كليت آن قضاوت كرد. همين دوگانگي و چندپاره بودن جامعه ايران سبب شده كه در بعضي از قسمت‌ها نشانه‌هايي از فرهيختگي و در بعضي ساحت‌ها علايم ضد فرهيختگي ديده شود. براي تقويت حافظه تاريخي بايد به فرهيختگان اجازه داد نظرات صايب خود را درباره وضعيت حال، گذشته و آينده جامعه بي‌پرده بيان كنند. اگر تقويت حافظه تاريخي جامعه ايراني مساله‌اي جدي تلقي شود يكي از راه‌هاي آن سرمايه‌گذاري روي كودكان و نوجوانان است يعني به گونه‌اي فضايي در آموزش و پرورش يا آموزش عالي جامعه ترسيم شود كساني كه بناست با تحصيل، علم، دانش و مساله تاريخ درگير شوند، تصويري درست و صحيح از ايران يا حافظه تاريخي جامعه داشته باشند. به طور مثال اگر گذشته بر اساس نگاه‌هاي جناحي تفسير شود، اين تفسيرهاي غلط به گونه‌اي پايه‌هايي را كه حافظه تاريخي بر آن قرار گرفته تضعيف مي‌كنند. يكي از راهكارها براي تقويت حافظه تاريخي جامعه، همان‌گونه كه پيش‌تر نيز ذكر شد، اين است كه به عنصر فرهيختگي به عنوان يك عامل موثر در حافظه تاريخي توجه شود. مروري بر تاريخ بشر و تورق آن نشان مي‌دهد كه حوادث تاريخي به سه دسته تقسيم مي‌شوند؛ يك‌سري حوادث طبيعي و خارج از دسترس بشر بوده‌اند، نوع دوم حوادثي هستند كه به گونه‌اي طبيعي نيستند اما از دسترس يك فرد خارج بوده‌اند مثل حمله مغول به جامعه ايران كه طي زمان مي‌شد مانع از وقوع آن شد. حوادث ديگري نيز هستند كه به طور مشخص با خود افراد آن جامعه به عنوان كساني كه قدرت كنشگري دارند در ارتباط است. براي اينكه در آينده به مشكلاتي از آن نوع كه با نگاه به گذشته از آن با تعبير شكست ياد مي‌شود، دچار نشد، بايد فضاهاي كنشگري و عامليت انسان‌ها را تا حد توان باز كرد، يعني به سمت جامعه باز رفت. جامعه باز، جامعه‌اي است كه در آن فضاي نقد، گفت‌وگو، تعامل، تضارب آرا و تقدس‌زدايي وجود دارد. مقصود از تقدس‌زدايي اين است كه در حوزه سياست و قدرت، هيچگاه آن قدرت را تا آنجا كه منوط به حوزه انساني است مقدس نكرد چراكه اگر مقدس شد يعني شفافيت، مسووليت‌پذيري و پاسخگويي در مقابل ملت از آن گرفته شده است و اين عواملي باعث تحليل قواي جامعه خواهد شد. حافظه تاريخي ما در گذر زمان نشان داده است كه هر زمان مسوولان و حاكمان جامعه از دسترس پاسخگويي به جامعه دور بوده‌اند نقطه آغازين انحطاط شروع شده است. براي پيشگيري از دچار شدن به چنين وضعيتي بايد كوشيد بين حوادث تمايز قايل شده و در حوزه عامليت انسان به او فضايي داد تا اين عامليت‌ها بتوانند خود را به صورت خلاقانه در خدمت جامعه قرار دهند. در اينجا نيز عنصر فرهيختگي، فرهيختگان و انديشمندان مي‌تواند نقش بسيار والايي را بازي كند.

نكته مهم ديگري كه بايد به آن اشاره كرد اين است كه هرگاه ملتي به اين نتيجه برسد كه سرنوشت جمعي او در دستان خودش نيست و تقدير او در دايره تدبيرش قرار نمي‌گيرد يعني بين تقدير تاريخي و تدبير جمعي او هيچ ارتباطي وجود ندارد، يكي از خطرناك‌ترين ايده‌ها پديد مي‌آيد. به طور مثال در حيطه محيط زيست، اگر جامعه به اين باور برسد كه ديگر نمي‌تواند به صورت فردي يا جمعي تغييري در وضعيت موجود محيط زيست يا اقتصاد و سياست خود به وجود آورد، به سمت جبرگرايي خواهد رفت و اين جبرگرايي سم وجود هر جامعه‌اي است. در واقع جامعه‌اي مي‌تواند پيشرو و خلاق باشد كه در افراد آن و جامعه به شكل كلي، اين روحيه وجود داشته باشد كه تغيير و دگركوني جامعه، بسته به تصميمات آنهاست.

اگر به اين باور نرسد يا به باور او خدشه وارد شده يا به اين نتيجه برسد كه تاثيري بر سرنوشت خود ندارد، اين امر نه‌تنها خلاف روح قرآني است بلكه خلاف تمامي معيارهاي جامعه موفق است و جامعه از پويايي، خلاقيت، شادابي، طراوت و استمرار در يك پهنه تمدني نيز باز خواهد ماند.

٭جامعه‌شناس و عضو هيات علمي پژوهشگاه علوم انساني و مطالعات فرهنگي

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون