• ۱۴۰۳ شنبه ۱۵ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 3386 -
  • ۱۳۹۴ شنبه ۱۶ آبان

ملك‌الشعراي بهار 130 سال پيش در چنين روزي به دنيا آمد

مترقي و پيشرو اما متزلزل

ضيا موحد

شاعران را بايد با مقياس زمانه خود سنجيد. بايد در چارچوب زماني كه رشد كردند، به انديشه رسيدند و قلم در دست گرفتند، مقايسه كرد تا از اين طريق شناختي دقيق‌تر و درست‌تر نسبت به شاعر و اشعار و حتي مسير زندگي‌اش پيدا كرد. شناخت محمدتقي بهار هم از همين راه به دست مي‌آيد. شاعري كه همزمان با آغاز و پيدايش شعر نيمايي، شناخته شد و آغاز فعاليتش همزمان بود با تغييرات شعر كلاسيك و شعر مدرن نيمايي. اما محمدتقي بهار، وابسته به دوران كلاسيك است. شاعري كه قدرت سخنوري خود را در نظامات و قصايدش به رخ كشيده و بيشتر از آنكه غزل‌سرايي متبحر باشد، قصيده‌سرايي يگانه و بي‌نظير بود. ملك‌الشعراي بهار، با همين قصيده‌ها يكي از آخرين شعراي دوران قديم به حساب مي‌آيد كه هيچ‌وقت نتوانسته در شروع دوران تازه شعر و شعر نيمايي، موفق باشد. زماني كه با شعرهاي اين شاعر روبه رو مي‌شويم و آنها را مي‌خوانيم، مي‌بينيم كه حتي در قصيده‌سرايي هم گاهي تكليفش با شعر و شاعري نامشخص است و بيشتر به سمت رجزخواني و حتي تعريف از خود پيش مي‌رود. اتفاقي كه ديگر شعر نام نمي‌گيرد و بيشتر به وجه ديگر شخصيت بهار، روزنامه‌نگاري و مرد سياست بودن، نزديك است. وجوه شخصيتي كه تعريف مي‌كنند چطور شاعري مي‌تواند در ديوان قصايدش اوج و فرودهاي بسياري داشته باشد. آنچنان كه حسين مسرور درباره او تعريف مي‌كند: «گاهي شعرها در اوج است و گاهي هم در حضيض.» شعرهايي كه گاهي شعف مي‌آفريند و گاهي هم خواندن‌شان خنده ايجاد مي‌كند. ملك‌الشعراي بهار اين‌طور تعريف مي‌شود؛ شاعري با اوج و فرود بسيار كه متناسب با زمانه خود و حضورش در عرصه روزنامه‌نگاري و سياست شناخته و معروف شد. بهار در دوراني كه رسانه‌ها چندان پا نگرفته بودند، روزنامه‌ داشت و همان روزنامه‌ هم به شناخته شدن و معروفيت بهار كمك كرد. اما بهار تنها در شعر چنين متزلزل نبود، او در زندگي واقعي هم شخصيتي متزلزل و پراز تناقض داشت؛ از يك طرف شعري در مدح رضاشاه پهلوي مي‌گفت «ياد ندارد كس از ملوك و سلاطين شاهي چون پهلوي به عز و تمكين» و از طرفي ديگر در اشعارش رضاشاه را نصحيت مي‌كرد. همين شد كه شاه او را مدتي به اصفهان تبعيد كرد و روزگاري را در تبعيد گذراند. آن آزادگي كه در نيما ديده مي‌شد در بهار نبود. نيما شاعر معاصر بهار، به معناي واقعي كلمه شاعري آزاده بود و مشخصا مي‌شد او را مشابه فردوسي دانست. شاعري كه دهقان‌زاده بود و با پاكي فطرت تمام ثروتش را براي شعر و حماسه‌سرايي «شاهنامه» خرج كرد. نيما هم‌تراز با فردوسي بود و در مقايسه بهار با نيماي هم‌عصرش، اين تزلزل و تناقض بيشتر به چشم مي‌آيد. با تمام اينها بايد گفت؛ ملك‌الشعراي بهار، مردي مترقي و پيشرو در زمانه خود بود. شاعري كه قصيده‌سرايي بزرگ بود و در زمانه خود، پرچم آخرين نسل از شاعران كلاسيك را بالا نگه داشت. البته بايد گفت كه او غزلسراي موفقي نبود.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون