گفت و گو با جوليا رابرتز
هميشه سختگير بودم
بهار سرلك/ قرار بود «جوليا رابرتز» در فيلم «راز در چشمانشان» نقش يك مرد را ايفا كند. در اين فيلم جنايي نوآرگونه، اين مرد همسر خود را از دست ميدهد. درواقع اين فيلم اقتباسي از درام آرژانتيني است كه جايزه اسكار فيلمنامهنويسي را از آن خود كرد. اما در بازسازي نسخه امريكايي فيلم به كارگرداني و فيلمنامهنويسي «بيلي ري»، فيلمنامهنويس «كاپيتان فيليپس»، رابرتز، بيلي ري را متقاعد به عوض كردن فيلمنامه ميكند و شخصيت «جس» را بازي ميكند كه دخترش را از دست ميدهد در واقع پيشنهاد رابرتز محور فيلم را عوض ميكند. ري باور دارد شخصيتي كه يكي از اعضاي خانوادهاش را از دست ميدهد اصلا عوض نشده است فقط به شيوهاي ديگر احساسات بيننده را برميانگيزد.
جوليا رابرتز كه زماني نقش آفرين در فيلمهاي كمدي رمانتيك بود و بر گيشه فروش فيلمها تسلط داشت، در اين فيلم آشفتهحال و پر از غم ظاهر ميشود. ري درباره بازي رابرتز ميگويد: «او به پيشنهاد خودش، در چشمهايش لنز گذاشت تا چشمهايش بيحال به نظر برسند.» براي اينكه چهره درستي از شخصيت جس ارايه بدهد با همسرش «دني مودر» به صورت آزمايشي جلوي دوربين رفت؛ البته دني مودر به پيشنهاد رابرتز فيلمبرداري اين فيلم را بر عهده گرفته بود.
جوليا رابرتز 48ساله، سال 2001 براي بازي در فيلم «ارين بروكوويچ» برنده جايزه اسكار شد كه همين موضوع باعث شد حرفهاش دگرگون شود. اما در دهه گذشته از ستاره سينما بودن كناره گرفته تا به زندگي خانوادگياش برسد. او و مودر سه فرزند دارند؛ هنري هشت ساله و «هيزل» و «فينائوس» دوقلوي 11سالهشان. رابرتز درباره نقشهايي كه ايفا كرده ميگويد: «من هميشه سختگير بودم. حالا بايد براي بازي در فيلمي هم سختگير باشم، هم حواسم به برنامهريزيهاي مدرسه بچهها و برنامه كاري همسرم باشد.»
در مصاحبهاي كه به تازگي نزديكي سانتا مونايكا انجام شد، رابرتز گرم و صميمي بود و با خوشرويي من را پذيرفت. او در اين مصاحبه درباره قرار گرفتن در حاشيه انتهايي صنعت سرگرمي صحبت ميكند كه در ادامه ميخوانيد:
بيلي ري به من گفت كه فيلمنامه را براي شما فرستاد چون شنيده بود شما دنبال نقشي هستيد كه در آن ناپديد شويد.
دنبال نقشي بودم كه واقعا چالشبرانگيز باشد و نقشي كه همه انرژيام را بگيرد. مجذوب شخصيت و پيچيدگيهاي جس شدم و اينكه چقدر زندگياش روشن و ساده است. از اين زندگي و محروم كردن او از آن خوشم آمد.
پس هيچ خودسري و غروري در اين فيلم نيست؟
بايد اين فيلم تاثيرگذاري خود را داشته باشد. بايد ببيني نور شمع اميد در دل شخص خاموش ميشود و براي سكانسهاي اصلي كه اين خاموش شدن را نشان ميداد و جس را از حال به گذشته پرت ميكرد ايدههايي داشتم. وقتي لنز ميگذاشتم مثل اين بود كه كلينكسي را جلوي چشمانم گرفتهام؛ نگاه كردن با لنز كار خيلي سختي است.
وقتي همسرت پشت دوربين است كار راحتتر است يا سختتر؟
هر دو. در همين لحظه فكر ميكنم قرار گرفتن او پشت دوربين همهچيز را تغيير داد. اما من را مضطربتر ميكرد. فكر ميكني آه خدا همسرم دارد فكر ميكند: «او دارد چي كار ميكند؟» اما پشت دوربين بودن او باعث ميشود سختتر كار كنم و يك جورهايي جلوي چشم او پيروز باشم.
ما به همديگر اعتماد داريم؛ نه اينكه او من را به شكل زني 30 ساله نشان دهد. ما حقيقت شخصيت را به نمايش گذاشتيم.
الان بيشتر جذب شخصيتهايي ميشوي كه ارتجاع رواني از خود نشان ميدهند يا در مقابل سختيها ميايستند؟ اين شخصيتها، نقشهايي نيستند كه حرفهات را با آنها شروع كرده باشي.
هيچكدام از اين نقشها خطرپذيري نداشتند. وقتي حرفهات بازيگري است به چيزهايي علاقهمند ميشوي كه در آنها عوض شدن يا پيشرفت را نشان بدهد. نميدانم وقتي 20 ساله بودم چقدر ميتوانستم اين كار را انجام دهم. فكر ميكنم اين خصيصه با بالا رفتن سن به وجود ميآيد و براي بازي كردن پيچيدگيهايي را مدنظر قرار ميدهي.
اين حرف به اين معني است كه ديگر شما را در فيلمهاي كمدي رمانتيك نميبينيم؟
مردم ميگويند: «آه ببين او با فيلمهاي رمانتيك كمدي مخالف است.» من عاشق اين فيلمها هستم و آنقدر خوششانس بودم كه در بهترينهاي اين ژانر بازي كردهام بنابراين انتظار من از اين دست فيلمها بسيار بالا است. همچنين پيدا كردن يك ايده رمانتيك كمدي بكر براي شخص 47 سالهاي مثل من سخت است؛ در صورتي كه فيلم كمدي رمانتيك خندهدار، واقعي و تعميمپذير است. من پيشنهاد بازي در اين فيلمها را قبول ميكنم. خيلي دوست دارم كتاب يا فيلمنامه ژانر كمدي رمانتيك بخوانم.
به تازگي ميشنويم زن بودن و كار در هاليوود چقدر سخت است، حالا چه پشت دوربين باشيد چه جلوي دوربين. بعضيها درباره نابرابري درآمد زن و مرد و فرصتها در هاليوود صحبت ميكنند. تو نخستين بازيگر زني هستي كه براي بازي در فيلم «ارين بروكوويچ» 20 ميليون دلار درآمد داشتي و براي اين درآمد هم جنگيدي. فكر ميكني اين وضعيت در حال عوض شدن است؟
خب فكر ميكنم اينطوري باشد (دستهايش را بالا و پايين ميبرد) و بعد ميگوييم: «باشه. وضع ما كه خوب است.» اما واقعيت اين نيست. من ميگويم خب چرا ما مثل مردها همكارها و همبازيهاي مرد، دستمزد نميگيريم؟ «باربارا استرايسند» يا «فيداناوي» يكي از پيشتازان طرح اين مساله بود، من هم به اين افراد نگاه ميكنم.
درست است، اما تو توانستي.
من تمام تلاشم را كردم، به نوعي مسيرم را ساختم و در مقابل حقم ايستادم و با اطمينان ميگويم هر لغزشي به همراه خواهد داشت. بامزه است كه هنوز هم اين مساله مطرح ميشود. هر چيزي كه زنان را راهنمايي كند در عين حال مشكل را دايمي هم ميكند چون ميگويي: «همه كارگردانهاي زن را تحسين كنند.» خب آنها فقط كارگردان هستند. كارگردانهاي فوقالعادهاي هستند. من آدم خلاقي هستم و اين درباره نقشهايم و از دست ندادنشان درست است اما بايد ديد چقدر ميتواني اين مساله را كنار بزني. اما من هيچوقت قسمت خلاقانه اين قضيه را فداي تجارت و درآمد آن نميكنم.
با كارگردانهاي زن كار كردهايد؟
فقط با «جودي فاستر» كار كردم. او واقعا يك پيشگام است. فيلمي كه براي او بازي كردم «هيولاي پول» بود و «جورجي كلوني» همبازيام بود.
ميتواني جودي فاستر را روي صحنه با من و كلوني تصور كني؟ ما خيلي خوش گذرانديم و فاستر آدم جدياي است. كلوني نقش شخصيت مجري تلويزيوني را بازي ميكند كه راهنماييهاي تجاري او باعث شده غول پولساز والاستريت لقب بگيرد و من هم كارگردان تلويزيوني در اتاق كنترل بودم.
بامزه بود چون ميتوانستم با جورج حرف بزنم و او نميتوانست جواب من را بدهد. به او ميگفتم: تو مجبوري صداي من را بشنوي و من هم ميتوانم تمام روز را وراجي كنم و البته نميتواني گوشي را از گوشهايت بيرون بياوري. اين فيلم تجربهاي متفاوت بود.
منبع: نيويورك تايمز