• ۱۴۰۳ چهارشنبه ۱۲ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 3405 -
  • ۱۳۹۴ يکشنبه ۸ آذر

امريكاي مفلوك و حلزون

سيد علي ميرفتاح

در اين دو، سه روزه هركدام از رفقا مرا كه مي‌بيند خوش‌ذوقي‌اش گل مي‌كند كه «پول‌هاي جان كري رو كجا قايم كردي ناكس؟» صاحب خانه‌ام چپ چپ نگاهم مي‌كند كه «اين همه دلار رو چه كردي؟ لااقل شارژ ساختمون رو بده.» غريبه و آشنا اس‌ام‌اسي و تلگرامي و واتس‌آپي برايم پيغام و پسغام مي‌فرستند «خوش‌بحالتون. شما كه ديگه بارتون رو بستين...» حالا اينها كه احتمالا شوخي است، بعضي رفقا قضيه را جدي گرفته‌اند و فكر كرده‌اند جان كري شخصا كارت به كارت كرده و به حساب روزنامه‌نگاران پول ريخته. پول ريخته كه چه‌كار كنيم؟ كه جاسوسي كنيم و اخبار و اسناد محرمانه را تحويلش بدهيم؟ نخير. ما كه دسترسي به اين چيزها نداريم. به جاش لابد از ما مي‌خواهد تا مطالب خلاف‌واقع بنويسيم و ارزش‌ها را وارونه جلوه دهيم و بي‌بندوباري را رواج دهيم و براي سينماي هاليوود مشتري دست‌و‌پا كنيم. اگر سياه‌نمايي كنيم و نااميدي را در جامعه ترويج كنيم لابد اضافه‌كاري هم مي‌دهدمان. منظور اينكه اگر جان كري به براندازي فكر كرده باشد يك عده را هم بايد به عنوان پياده‌نظام به استخدام درآورده باشد... وقتي دكتراحمدي‌نژاد مي‌گفت امريكا از بين رفته و سقوط كرده و بدبخت شده و به خاك سياه نشسته باور نمي‌كرديم. فكر مي‌كرديم مبالغه سياسي مي‌كند. وقتي مي‌گفت امريكا به زمين گرم نشسته و كاسه چه كنم چه كنم دست گرفته و از حل و فصل معضلات دم دستي‌اش ناتوان است باور نمي‌كرديم. نه فقط ما كه بقيه هم باور نمي‌كردند. اصلا يكي از انتقادهاي جدي كه به او مي‌كردند همين بود كه «چرا مدام از مرگ و شكست امريكا حرف مي‌زني در حالي كه اين امپرياليسم بدهيبت سُر و مُر و گنده در مسند كدخدايي جهان نشسته؟ » او مي‌گفت اما ما باور نمي‌كرديم و فرمايشش را به حساب تبليغات مي‌گذاشتيم. اما ظاهرا او راست مي‌گفت. امريكا بايد خيلي بدبخت‌تر از آني شده باشد كه دكتر مي‌گفت. همين كه با اين همه اهنّ و تلپش آمده‌ تخم‌مرغ‌هاش را درسبد چهارتا روزنامه شاخ شكسته گذاشته‌ يعني كه به زمين گرم نشسته‌. اين امريكا يك روزي اگر مي‌خواست نفوذ كند، مي‌رفت در سطوحي نفوذ مي‌كرد كه دستش به دم گاوي بند باشد. در جاهايي و در مسندهايي و در مرتبه‌هايي نفوذ مي‌كرد كه به دردش بخورند و بتواند به واسطه آنها كاري از پيش ببرد. مگر ما چه كاري از دست‌مان برمي‌آيد جز نوشتن و گزارش و شعر؟ اگر سند و خبر بخواهد كه دست ما كوتاه و خرما بر نخيل. اگر بخواهد جايي موش بدواند ما را چه به موش دواندن؟ اگر بخواهد روي ذهن و ضمير مردم تاثير بگذارد چرا بيايد سراغ روزنامه‌ها؟ كي ديگر روزنامه ‌مي‌خواند كه حالا بخواهد تاثير بپذيرد؟ روزنامه‌ها با تيراژ «دوزاروده‌شاهي» چه بردي دارند كه يكي بخواهد پروژه‌اش را با اينها پيش ببرد؟ شركت‌هاي كره‌اي حاضر نيستند به روزنامه‌ها آگهي بدهند. كره‌اي كه سهل است، حتي توليدكننده‌هاي داخلي‌ هم جواب سلام بازارياب‌هاي مطبوعات را نمي‌دهند. كرم حلزون هم رفت سراغ تلويزيون وقتي ديد آبي از روزنامه‌ها گرم نمي‌شود. يعني امريكا به قدر حلزون نمي‌فهمد؟ امريكا يا بايد خيلي مفلوك شده باشد كه بخواهد بودجه براندازي‌اش را به خبرنگاران بدهد يا بايد زوال عقل گرفته باشد كه لابد گرفته. شما جاي امريكا. لوفرض، شما اگر جاي امريكا بوديد روي چه كسي و چه گروهي سرمايه‌گذاري مي‌كرديد؟ همين روزنامه درآوردن صاف و ساده هم با روزنامه‌نگاران كار سختي است از بس كه طفلي، خبرنگاران بدقولند و گرفتار معاشند و كارشان گير است. سه جا بلكه بيشتر كار مي‌كنند تا از پس خرج و مخارج زندگي‌شان بربيايند. يك يادداشت ساده را سه روز سر مي‌دوانند تا به دست سردبير برسانند. گرفتارند بندگان خدا. آن‌وقت جان كري بيايد با اينها همدست بشود؟ شما بوديد مي‌شديد؟ شما - دور از جان‌تان- اگر قرار بود پروژه براندازي را مديريت كنيد قبل از هر جا كجاها نفوذ مي‌كرديد؟ اتفاقا اين روش خوبي است. همه جاي دنيا براي اينكه بفهمند دشمنان‌شان چه نقشه‌اي در سر دارند و چه برنامه‌اي مي‌خواهند بريزند سعي مي‌كنند جاي او فكر كنند. يك مدل ذهني از دشمن مي‌سازند و بعد مطابق آن مدل دست دشمن را مي‌خوانند. بحث خيال و تصويرسازي نيست. بحث منطقي است كه آدم در دشمنش پيدا مي‌كند. رستم هم با همين منطق فهميد كار و كردار ديوسفيد برعكس است. خودش را گذاشت جاي ديو سفيد كه فهميد هر چه بگويد او عكسش را انجام مي‌دهد. حالا شما هم براي اينكه دست امپرياليسم را بخوانيد بايد بتوانيد با منطق او و از زاويه ديد او مسائل ايران را ببينيد. شما اگر جاي او بوديد بيني و بين‌الله پروژه‌تان را با همين روزنامه‌ها پيش مي‌برديد يا نه؟ مثال بزنم. من چه كاري مي‌توانم براي امريكا انجام دهم؟ چطور مي‌توانم جاده صاف‌كن او باشم؟ نفوذ كلام من چقدر است و در اين ورق‌هاي رنگ و رو رفته چه تاب و تواني ذخيره شده است؟ حال آنكه رسانه‌هاي فراگير بلامنازع هستند كه قدرت تاثيرشان حيرت‌انگيز است. اين همه روزنامه‌نگار جلاي وطن كردند و رفتند؛ چه شد؟ آب هم از آب تكان نخورد. اما رفتن يك خاوري چقدر سر‌و‌صدا كرد؟ اگر رفتن اين دوست‌مان كه شايعه‌اش پيچيده راست باشد مي‌دانيد معني‌اش چيست؟ معني‌اش اين است كه شما جاهايي را كه بايد چهار چشمي مواظبت مي‌كرديد، نكرديد آنجاها را كه نبايد، كرديد. اسم نمي‌آورم اما كه تو خود داني اگر عاقل و زيرك باشي كه الحمدلله هستي. من نمي‌گويم كه به اين طرف نگاه نكن، بكن، اما سوراخ‌هاي ديگري هم هست كه ممكن است از آنجاها دوباره و سه باره گزيده شويد/ شويم.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون