گزارشي از محيطبانان محبوسِ در آستانه اعدام
زيرِ تيغ
غزل حضرتي/ مرداني آفتاب سوخته، با دستاني نه چندان نرم و لطيف، با لباسي كه اگر نو باشد، سبز كمرنگ است و اگر كهنه و رنگ و رو رفته، به خاكي ميزند، با كتانيهاي هميشه خاكي، نگهبانان زميناند؛ نگهباناني كه وظيفه اصليشان حفاظت از محيط زندگي جانداران است؛ جانداراني كه تنها آدمها را دربر نميگيرد و حيوانات و گياهان هم در اين مجموعه ميگنجند. اسمشان محيطبان است، قرار است محيطزيستمان را بپايند و مراقبت كنند تا گزندي وارد نشود به آنچه اصل زندگي را موجوديت ميبخشد. شايد با شنيدن اين عنوان و شغل، كسي به ذهنش خطور نكند كه خطري هم شايد اين آدمها را تهديد كند و شايد بزرگترين خطري كه به ذهن هر آدمي در ارتباط با اين شغل بيايد، مواجهه با حيوانات است؛ از نوع وحشي، در ميانه جنگل و دشت، كوير و كوه. اما كسي نميفهمد كه خطر اصلي، حيوانات وحشي نيستند كه آدمها هستند، حيوانات هرچقدر هم وحشي، انگار ميفهمند كه اين يونيفورمپوشهاي سبزخاكستري، دارند از محل زندگي همان پلنگ و يوزپلنگ حفاظت ميكنند و آدمهاي طماعي كه به شكار، هنوز مانند يك قرن پيش به چشم تفريحي هيجانانگيز مينگرند، تنها خطراتياند كه محيطبانان را تهديد ميكنند؛ شكارچياني كه نه با مجوز شكار، كه از سر خوشحالي و گذران اوقات فراغت، سراغ سلاخي كردن حيوانات ميروند.
آنچه در ميان اين حلقه معيوب شكار و حفاظت، پررنگتر از بقيه موارد به چشم ميآيد، كمبود محيطبانان حفاظتي است؛ كمبودي كه در مقايسه با استاندارد جهاني، بيشتر از هميشه ديده ميشود. بر اساس استاندارد جهاني هر هزارهكتار بايد توسط يك محيطبان حفاظت شود. در ايران هر محيطبان از 6 هزار هكتار حفاظت ميكند و اين يعني يك ششم استاندارد جهاني. كمبودي كه در اين ميان به شكلي واضح وجود دارد باعث كاسته شدن قدرت حفاظتي محيطبانان و درنهايت قدرت حفاظتي سازمان محيط زيست ميشود. محيطبانان زيادي در دهههاي اخير به اتهام كشتن متخلفان در مناطق حفاظتشده، راهي زندان شدند و از آن سو هم، تعداد زيادي از آنان به ضرب گلوله يا سلاح سرد متخلفان شكار، كشته شدهاند. در ۷ مهرماه ۱۳۹۳ فرمانده يگان حفاظت محيط زيست مازندران اعلام كرد كه تاكنون صد نفر حين انجام مسووليت محيطباني در ايران
كشته شدهاند. تعدادي هم از اين حافظان محيط زيست، همچنان در زندانها زندگي ميكنند، به اميد گرفتن رضايت از خانواده مقتولان و بازگشت به زندگي. اسعد تقيزاده و غلامحسين خالدي، شايد از معروفترين محيطبانان دربند باشند كه در چند سال اخير، خبرهايشان از زندان منتشر ميشد و خانواده مقتولاني كه همچنان از قصور محيطبان نگذشتهاند و متقاضي قصاصاند.
اسماعيل كهرم، مشاور رييس سازمان محيطزيست، در دولت يازدهم، مسوول رسيدگي به امور اين محيطبانان و مذاكره با خانواده مقتولان متخلف است. او از حال و احوال اكنون حافظان دربند ميگويد؛ آنهايي كه با قرار وثيقه آزادند، آنهايي كه حكمشان قتل غيرعمد شناخته شده و آنهايي كه به قصاص محكوم شدهاند و در انتظار اخذ رضايت از خانواده مقتول، روز را به شب ميدوزند. اسعد تقيزاده، كه به نام محيطبان دنا معروف شده، محيطباني كه استيذانش آمده و هر روز ميتواند روز آخر زندگياش باشد، در زندان ياسوج به سر ميبرد. سال 87 بود كه اسعد، به جرم تيراندازي به متخلف منطقه حفاظتشده دنا، راهي زندان شد. اسماعيل كهرم، درباره اوضاع كنوني تقيزاده، يكي از چند محيطباني كه هنوز در بند است، به «اعتماد» ميگويد: «سال 87 بود كه اسعد اين جرم را مرتكب شد. از آن زمان تا الان، سه دادگاه تشكيل شده تا اينكه اخيرا استيذانش آمد، يعني همان اجازهاي كه قوه قضاييه بعد از اتمام كار ميدهد كه برويد اعدامش كنيد. الان استيذان دست ولي دم است.»كهرم، داستان اسعد را تعريف ميكند: «اسعد در زمان درگيري، 32 سال سن داشت و سه سال قرارداد خدمت. در منطقه تل مزاري، با پنج متخلف برخورد ميكند، اسلحه برنو كلاش به همراه داشته، «مجتبي رضايي» متخلف را ميزند، مجتبي در دم جان ميبازد. الان هفت سال است اسعد در زندان است، سه بار محاكمه شده، دوبار به اعدام محكوم. خرداد ماه هم استيذانش آمده. يك ماه و نيم بعد از صدور استيذان، حكم قابل اجراست.»حكايت خانواده مجتبي، اما حكايت جالبي است؛ خانوادهاي كه قرار است رضايت بدهند، اما نميدانند چگونه اين كار را بكنند. شروط رضايت خانواده رضايي در نوع خود قابلتوجه است. درخواست بيش از 12برابري ديه، شرط استخدام 50 نفر از اعضاي خانواده و فاميل در اداره محيطزيست استان، شرط اعطاي مقام رياست سازمان اداره آموزش عشايري براي پدر مقتول، احداث حسينيهاي به نام مجتبي رضايي در منطقهاي مناسب از شروط طايفهاي است كه مجتبي از آن برخاسته است.
پدر مجتبي، رييس اداره آموزش عشايري
كهرم، مياندار پرونده محيطبانان دربند، شايد بيش از هرسفر ديگري، در چند سال اخير، راهي ياسوج شده و با پدر مجتبي حرف زده است. در يكي از اين سفرها، مجابي، معاون حقوقي سازمان هم همراهي كرده است تا برخي از شروط خانواده مقتول را عملي كند.
حجتالاسلام ملكحسيني، امام جمعه ياسوج، يكي ديگر از ميانداران پرونده اسعد و ديگر محيطبانان دربند اين شهر است، حرفش آنقدري روي پدر مجتبي موثر است كه تصميمگيري نهايي را بر عهده ملك حسيني گذاشته است. كهرم در ادامه صحبتهايش با اشاره به امام جمعه شهر ميگويد: «اوايل كه نزد پدر مجتبي رضايي ميرفتم، شروطش را اعلام كرده بود و كوتاه هم نميآمد. در سركشيهاي بعدي براي اخذ رضايت، با حاج آقا ملكحسيني رفتم. ايشان در صحبتي كه با پدر مجتبي داشت، توانست تخفيف قابل ملاحظهاي در شروط بگيرد. 50 نفري كه قرار گذاشته بودند در محيط زيست استخدام كنيم، را به پنج نفر كاهش دادند و دو ميليارد تومان پولي كه بابت ديه ميخواستند بگيرند را به يك ميليارد تومان و بعد از آن به 800 ميليون تومان كاهش دادند. اما در نهايت به توصيه دكتر ابتكار از استاندار، رياست اداره آموزش عشايري را برايش گرفتم، البته جز با توصيه هم امكانپذير نبود كه براي كسي كه تحصيلاتش ديپلم است، رياست ادارهاي را بگيريم. الان يك سال و 7، 8 ماه است رياست اين اداره را برعهده دارد. براي گرفتن اين پست براي ايشان، از معاون وزير تا وزير تا استاندار رايزني كرديم كه اين اتفاق بيفتد.»
در شهرهاي كوچكتر، انگار جان آدمها متعلق به پدر و مادرشان نيست و يك طايفه تصميم ميگيرند كه چگونه از خون فرزند طايفهشان بگذرند. به گفته كهرم كه در اين ميان، نماينده و مامور سازمان در اين امر محسوب ميشود، در زندان سه هزارنفري ياسوج، 80 محكوم به مرگ وجود دارند. مردم منطقه اما، طايفهاي زندگي ميكنند و در مواردي اينچنيني، يك طايفه تصميم ميگيرد. گرفتن رضايت از خانواده رضايي هم همين روال را طي كرد. تخفيف گرفتن براي هركدام از شرطهاي رضايت، زماني طولاني لازم داشت. همين كه 50 نفر به پنج نفر تبديل شدند، خودش شش ماه طول كشيد، البته اين پنج نفر هم شامل پسران و داماد رضايي ميشود كه پسرانش هنوز به 18سالگي نرسيدهاند و از الان شغلشان محفوظ شده است. براي ساختن حسينيه هم در شهر «سي سخت» يك قطعه زمين 500 متري پيدا كردند كه رضايي قبول نكرد و گفت زمينش پست است. براي رسيدن به 800 ميليون تومان پولي هم كه براي ديه بايد بدهند، در سي سخت گلريزان گذاشتند و حدود 200 ميليون تومان جمع شد. اسعد هم با جمع كردن پساندازش و فروش طلاهاي همسرش، توانست 27 ميليون تومان جمع كند و هنوز تا رسيدن به 800 ميليون تومان راه زيادي مانده است. سازمان هم طبق قانون، بر اساس رقم ديه سال وقوع قتل، ديه كامل را ميدهد، با همه اين احوال، هنوز اسعد زير تيغ اعدام است.
اسعد و همسرش، 12 روز بود عقد كرده بودند كه اتفاق افتاد و اسعد، راهي زندان ياسوج شد. ظاهرا دولت براي مسائلي اينچنيني، بودجههايي خاص دارد كه ميتواند پرداخت كند. شايد خانواده رضايي ندانند چه هزينههاي مادي و معنوي براي رسيدن به شروطي كه براي آزادي اسعد درنظر گرفتهاند، شده، ميشود و خواهد شد؛ هزينههايي كه معلوم نيست همهشان هم تامين بشود. فعلا استيذاني كه در دستان پدر مجتبي، پسر 18سالهاي كه هفت سال است كشته شده، سرنوشت اسعد را تعيين ميكند؛ سرنوشتي كه با وساطت ابتكار، مسجدجامعي و همسران شهيدان باكري و همت هم روي زندگي نديد.
قصاص، وصيت مادر مقتول
25 تير 89 بود كه غلامحسين خالدي، محيطبان، كه بر روي يك متخلف ديگر، تيراندازي كرده بود، راهي زندان شد، در همان منطقه و همان زندان. دادگاه عالي كشور، اتهام خالدي را قتل غيرعمد تشخيص داد، اما آزادياش همچنان منوط به رضايت اولياي دم است؛ اولياي دمي كه آنها هم يك ميليارد تومان پول ميخواهند. دادگاه نهايي خالدي هنوز بعد از گذشت پنج سال، برگزار نشده. به گفته كهرم، دادگاه تجديد نظر بايد تشكيل جلسه بدهد. حالا اينكه چقدر مجازات يا چقدر پول بايد براي آزادي بپردازد، نميدانيم. مبلغ ديه براي رضايت خانواده مقتول به 800 ميليون تومان هم رسيده. فقط ميدانم كه عمرشان دارد در زندان ميگذرد.
از سويي خانواده مقتولي كه به دست خالدي كشته شده، حاضرند با 800 ميليون تومان رضايت بدهند، از سوي ديگر در كرمان، خانوادهاي هستند كه در قبال 500 ميليون تومان پول نقدي كه مردم شهر جمع كردند، حاضر به رضايت نيستند. محيطبان «علي افضلي» هم از محيطبانان در آستانه اعدام است. 41 ساله بود كه راهي زندان شد، بعد از 21 سال خدمت. سازمان برايش استمهال ميگيرد، اما خانواده مقتول راضي به بخشش نيستند، بعد از گذشت 5 سال هنوز از افضلي نميگذرند. موقعيت بسيار ناهنجار افضلي با مرگ مادر مقتول ناهنجارتر شد. مادر «احمد نقدينصب»، جواني كه در اين ماجرا كشته شده، وصيت كرده كه افضلي را نبخشند و الان فوت كرده است. كهرم ميگويد: «ما جان مرغ و شير آدميزاد را بهشان پيشنهاد كرديم تا رضايت دهند، اما قبول نميكنند كه نميكنند.» كهرم با اشاره به ماجرايي مشابه اين داستان در سالهاي رياست ابتكار بر سازمان محيط زيست در دوره اصلاحات ميگويد: «يك بار شبيه اين اتفاق افتاد و دكتر ابتكار با مراجعه به رهبري، درخواست استمهال كرد. ايشان هم از قوه قضاييه خواستند مهلت دهد تا انشاءالله رضايت حاصل شود و در نهايت خانواده مقتول رضايت دادند و موزهاي هم به نام مقتول، در شهركرد ساخته شد. با توجه به چنين سابقهاي، به نظر من سازمان اجازه نميدهد كه اين اتفاق بيفتد و تمام تلاش خود را براي گرفتن رضايت از خانواده مقتول ميكند. همين الان هم دكتر ابتكار براي خواهران مقتول پيام فرستاده، من و دكتر مجابي دفتر حقوقي هم در رفت و آمد براي اخذ رضايتيم. »
قاتل و مقتول هردو متخلفند
ماشاءالله جاميشي از فارس، ماشاءالله مهنايي از بهبهان، حبيبالله ناصري از چهارمحال بختياري، مجيد پهلوان زاده، مصطفي آقازاده از آذربايجان غربي، كرامت برهاني، حجتالله تيموري و علي محمد غلامي هر سه از يزد، محكومان ديگرياند كه برخي با وثيقه آزادند و برخي ديگر در بند. پرونده ناصري در مرحله بازپرسي ست و با وثيقه آزاد است، قتل در سال 92 رخ داده. پهلوانزاده به دليل مصادف بودن با ماه حرام، مبلغ ديه بيشتري بايد بپردازد، او هم در سال 92 به جرم قتل احمدرضا رضواني راهي زندان شد. پروندهاش در مرحله بازپرسي ست و با وثيقهاي كه سازمان گذاشته، فعلا آزاد است. مصطفي آقازاده، جانباز و آزاده است. در سال 89 طي درگيري با حسن حبيبزاده در اروميه مرتكب قتل و راهي زندان شد. در ديوان عالي كشور، اتهامش قتل شبه عمد شناخته شد و و به پرداخت ديه و پنج سال حبس محكوم شد. كرامت برهاني در سال 90، راهي زندان يزد شد. او هم به قيد وثيقه آزاد است. حجتالله تيموري و علي محمد غلامي، هر دو در يزد، يكي در سال 88 و ديگري در 89، در منطقه پناهگاه حيات وحش يزد با متخلفان درگير شدند. تيموري به 12 ميليون پرداخت نقدي محكوم شد و غلامي 43 ساله به چهار ماه حبس و 340 ميليون ريال ديه محكوم شد كه با پرداخت آن آزاد شد. كهرم، با تعريف كردن ماجراي تقي زاده، از لزوم آموزش درست به محيطبانان ميگويد، آموزشي كه با دادن سلاح به آنان، كار حفاظت را تكميل ميكند. او ميگويد: «واقعه اسعد تقيزاده واقعه ساعت شش و نيم صبح بوده، در تاريكي. دوربيني به گردن متخلف بوده با كوله پشتي كه حاوي دو و نيم كيلو گوشت شكار بوده. آنچه مشخص است اين است كه متخلف گلولهاي سمت تقيزاده شليك نكرده و تقيزاده از پشت شليك كرده است، گلوله هم از داخل گوشت شكار رد شده. درست است كه مجتبي تخلف كرده بود، اما بر اساس بررسيها، ميتوانم بگويم او سابقه تخلف هم نداشت.» كهرم به دانشگاه محيط زيست اشاره ميكند و ميگويد: «در حال حاضر، محيطبانان بايد دوره ديده باشند، در اين دانشگاه، ياد ميگيرند كه وقتي اسلحه را بهشان ميدهيم، فقط طبق مقررات بهكارگيري سلاح است كه ميتوانند از آن استفاده كنند. اگر متخلف را ديدند، اول ايست ميدهند، در گام بعدي تير هوايي شليك ميكنند، نهايتا چنانچه جان خودشان يا همكارشان در خطر بود، ميتوانند از كمر به پايين شليك كنند. اين قوانين در قديم هم بوده، اما در حال حاضر داريم اين موارد را با تاكيد به محيطبانان آموزش ميدهيم. سال 1974 در سفرم به انگلستان، به ما يك هفته آموزش اسلحه دادند. روز اول سطل رنگ پنج ليتري قرمز گذاشتيم روي چهار پايه كه شليك كنيم، گفتند فكر كنيد اينها خون انسان است. اسلحه را بايد حمل كرد. با چنين تعليماتي ما را بار آوردند، ما اسلحه را همين جوري به دست محيطبان داديم اوهم شليك ميكند. اينها ميتوانند متخلفان را دستگير كنند و به پاسگاه تحويل دهند. استفاده از سلاح، ضوابطي دارد كه اينها رعايت نكردند و متخلفان دراين ميان كشته شدند. كاش يك بار هم كه شده اين محيطبانان دربند، تاسف و پشيماني خود را از كاري كه كردند، به خانواده مقتولان ابراز كنند تا شايد از جانشان درگذرند. محيطبانان دربند، اگر آزاد شوند ديگر حق پوشيدن يونيفورم و داشتن سلاح را ندارند.»