حاشيههاي يك حاشيه
علي وراميني/ چندي پيش همايش نظام اخلاقي مولانا به همت موسسه سروش مولانا برگزار شد. در اين همايش ملكيان به همراه شش سخنران ديگر حضور داشتند. يكي از حاشيههاي اين همايش دوروزه حضور محمد علي موحد محقق برجسته بود. ورود محمدعلي موحد در واپسين لحظههاي همايش مصادف بود با سخنراني مصطفي ملكيان. وي كه متوجه حضور موحد در تالار شد براي لحظاتي سخنان خود را قطع و اين چند جمله را بيان كرد:
«من از اينكه آقاي دكتر محمد علي موحد استاد اساتيد بنده به اينجا تشريف آوردند هم بسيار شادمان هستم و هم در محذوريت و تنگنا قرار گرفتهام. هنگامي كه در محضر ايشان سخن ميگويم بسيار معذب هستم، زيرا در محضركسي هستم كه در مولاناشناسي استاد اساتيد بنده هستند. از اين رو ورودشان را هم اسباب شادماني خود ميدانم و هم نوعي تنگنا در سخن گفتن براي خودم پيش ميآيد. با زبان و حال و قال اين بيت را عرض ميكنم كه من مصحف باطلم وليكن/تصحيح شوم چو تو بخواني... من واقعا همان مصحف باطلي هستم كه اميد دارم با خواندن ايشان تصحيح شود.»
در پايان همايش از موحد خواسته شد كه روي صحنه حضور پيداكند و از ملكيان تقدير كند. وي براي چندين دقيقه سخناني در رابطه با ملكيان بيان كرد:
«در ارادتي كه به ايشان (ملكيان) داريد بنده هم شريك احساس شما هستم. اما به يك چيزي غبطه ميخورم؛ اينكه در ميان شما حضار كسي مانند من از
پا افتاده نيست يا من نميبينم. همه شما رمق داريد و ميتوانيد از محضر ايشان استفاده كنيد. اي كاش من ميتوانستم ملازم ركاب ايشان باشم و هرجايي كه ايشان صحبت ميكند، حضور پيدا كنم و استفاده كنم.اي كاش من آن قدرت و جان را داشتم كه در هرجايي كه ايشان صحبت ميكند خوشهچين اين باغ معاني باشم. من مطلب ايشان را كه ميشنيدم، متوجه شدم كه در رابطه با هر جزء آن ميشود به اندازه يك كتاب بحث كرد.»
گزارش اين نشست را به همراه حاشيه آن به صورت مبسوط در روزنامه اعتماد و در همين صفحه نوشتيم. اما آن چيزي كه باعث شد مروري دوباره بر اين نشست و حاشيه آن داشته باشيم، عكسي بود كه در روزنامه اعتماد چاپ شد. اين عكس كه ملكيان را در حال بوسيدن دست موحد نشان ميدهد، در رسانههاي مجازي بسياري دست به دست چرخيد و صحبتهاي فراواني پيرامون آن شكل گرفت. افراد سرشناسي هم به اين بحث ورود پيدا كردند. يكي از اينان آرش نراقي بود كه در شبكه مجازياي متني را در رابطه با اين حركت نوشت. خلاصه اين متن به قرار زير است:
«امروز بر روي اينترنت عكسي ديدم از جناب آقاي ملكيان كه در يك جمع عمومي در برابر آقاي دكتر محمدعلي موحد خم شده بودند و دست ايشان را ميبوسيدند. ملكيان در چشم من مردي شريف، فروتن و اخلاقي است. و موحد هم كه در دانش و خوبي از برجستگان كمنظير روزگار ما است. اما حقيقتا اين است كه اين تصوير احساس بسيار بدي در من برانگيخت. به گمانم سنت كرنش كردن و دستبوسي، حتي در برابر عزيزي چون موحد، شايسته نيست- و اين كار خصوصا از جانب بزرگواري چون ملكيان كه آموزگار روشنفكري و روشنانديشي است نابرازندهتر است. به گمانم آموزگاران اخلاق و خردورزي از جمله بايد به ما شيوههاي شايسته ابراز ارادت و فروتني را هم بياموزند- شيوههايي كه هم فروتنانه حق بزرگان را مينهد و هم كرامت انساني شاگردان و وامداران را پاس ميدارد. سنت كرنش كردن و دستبوسي (حتي در برابر بزرگان برحق عالم علم و معنا) كار برازندهاي نيست و با اخلاقِ كرامت و اقتضاي روشن انديشي نقادانه نميخواند. به نظر من بايد از ياد ببريم كه رفتارها هم به اندازه انديشهها مهمند.»
اين مطلب هم موافقان و مخالفان خود را به همراه داشت. به عنوان مثال احمد پورنجاتي اين نظر را تاييد كرد، نصرالله پورجوادي ذيل اين مطلب جملهاي انگليسي با اين مضمون نوشت كه «اين صميميت بيش از حد است و نه چيزي بيشتر از آن.»
اما در مجموع و با نگاهي كلي به حواشي پيرامون اين عكس ميتوان نظرهاي مختلف را به سه دسته تقسيم كرد:
يك دسته كساني هستند كه با آرش نراقي همدل هستند و اين حركت مصطفي ملكيان را برازنده نميدانند. اين دسته از منتقدان بر اين باورند كه چنين حركتهايي باعث ميشود تا مريد و مراد بازي جانشين رويكرد انتقادي شود. اينها در دفاع از مخالفت خود، شأن عالم تفكر را دور از دستبوسي ميدانند. منتقدان اين حركت ميگويند كه بايد رفتارهاي انتقادي را به دانشجويان الگو داد و نه رفتارهايي كه در نهايت به جريان مريد- مرادي تبديل ميشود.
دسته دوم كه به نظر ميرسد در دنياي مجازي حداقل تعدادشان بيشتر است. مدافعان اين رفتار ملكيان در سپهر عمومي هستند. دلايل موافقان عمدتا حول چند محور است. يكي اينكه دستبوسي ملكيان را از جنس ديگر دستبوسيها و كرنشهايي كه در تاريخ ما همواره وجود داشته نميدانند و معتقدند كه موحد از اربابان قدرت و ثروت نيست كه ملكيان با دستبوسي از ايشان به منفعتي اجتماعي برسد. آنها همچنين اين رفتار را رفتار مريد و مرادي هم نميدانند و در جواب تناقض اين حركت با تفكر نقادانه اين استدلال را بيان ميكنند كه ميتوان شأن فروتني و احترام در رفتار را با خردورزي نقادانه از يكديگر تفكيك كرد. براي صحه گذاشتن بر گفته خود استدلال ميكنند كه ملكيان در هنگام بيان گزارهاي هيچگاه به اين استناد نميكند كه چون فلاني اين را گفته است صحيح يا غلط است.
نكتهاي ديگري كه موافقان اين حركت بيان ميكنند در رابطه با فضاي روشنفكري ما ايران است. اقامهكنندگان اين دليل براين باور هستند كه فضاي روشنفكري ما آكنده از نخوت، كينتوزي و عُجب است. در اين فضا كه هيچ روشنفكري نهتنها ديگري را قبول ندارد، بلكه دايما در حال تخطئه و تخريب يكديگر هستند، حركت نمادين ملكيان ميتواندالگويي براي ديگران باشد.
دسته سوم كساني هستند كه از حركت ملكيان دفاع ميكنند اما نه به مثابه كنش در حوزه عمومي. آنها يك استدلال ساده را بيان ميكنند و ميگويند ملكيان پيشاپيش اينكه يك متفكر و روشنفكر در حوزه عمومي باشد يك انسان است و هر انساني هم داراي احساسات، عواطف و هيجانات خاص خود است. ملكيان هم احساس و عاطفهاي نسبت به محمد علي موحد دارد و در آن لحظه با بوسيدن دست وي اين احساس خود را نشان داده است.
اينها سه دسته از موافقان و مخالفان اين دستبوسي بودند كه به نظر نگارنده رسيد. اما با نگاه به تمامي اين حواشي پيش آمده ميتوان به شماي كلي از جنس دغدغهها و سوالات غالب جامعه فكري ما و دنبالكنندگان آن رسيد. همايشي كه اين اتفاق در آن افتاد همانطور كه ذكر شد، چهارمين همايش نظام اخلاقي بود. در اين همايش كه بازتابي از طرح بزرگ نظام اخلاقي مولانا به سرپرستي علمي مصطفي ملكيان است، شش سخنراني پيرامون ضرورت اخلاقي زيستن ايراد شد. اما بعد از آن هيچ روشنفكري راجع به اين سخنرانيها صحبتي نكرد، هيچ كس نگفت كه طرح نظام اخلاقي مولانا چه ايراداتي دارد، چه نقاط قوتي دارد. براي هيچ كس سوالي راجع به مباحث پيش آمده در اين همايش به وجود نيامد. همه و همه تنها بوسيدن دست را ديدند و تمام سوالها و دغدغههايشان حول اين امر شكل گرفت. به اميد روزي كه متنهايمان هم به اندازه حاشيهها پررنگ شود.