نقد بدون پيشوند و پسوند
نمايشگاه مطبوعات امسال با شعاري زيبا آغاز به كار كرد: «نقد منصفانه، پاسخ مسوولانه». اين شعار هم به لحاظ وزن و قافيه زيباست و هم به لحاظ مورد پسند بودن مخاطب. به طور قطع كساني كه اين شعار را انتخاب كردند، هدفي والا و خيرخواهانه داشتند. به همين دليل نيز آقاي رييسجمهور در آغاز نمايشگاه سخناني مهم در خصوص نقد و به ويژه نقد منصفانه اظهار داشت. و در ضمن نيز به نقد وضعيت قضايي كشور پرداخت. جالب اينكه از بد حادثه اين نقد بلافاصله به عنوان يك نقد غيرمنصفانه تلقي و با پاسخ تندي همراه شد و البته در آن پاسخ نيز از نقد منصفانه استقبال شد! وقتي كه شعار نمايشگاه در نخستين گام با مشكل مواجه ميشود، درباره آن چه ميتوان گفت؟ در طول زماني كه نمايشگاه برقرار بود، درباره اين شعار كمتر سخن گفته شد اين يادداشت هم چون در مقام نقد آن شعار بود، ترجيح داد كه مطلب را به بعد موكول كند. تا اينكه در سخنراني روز 16 آذر، آقاي رييسجمهور دوباره بحث نقد و نقادي از قدرت را طرح كردند. ولي درباره نقد و ويژگيهاي آن هميشه مجادله برقرار بوده است. پسوندها و قيدهايي كه به نقد زده ميشود مصداق اين اختلاف نظر است. هر چند دولت در شرايطي است كه بدتر از نقد هم كه توهين و اتهام باشد عليه او روا داشته ميشود و از ترس اينكه مبادا متهم به مخالفت با نقد شود به ناچار تحمل ميكند ولي ديگراني هستند كه نقد را چندان برنميتابند از اين رو بايد درباره ممكن بودن قيد زدن به نقد به بحث پرداخت.
واقعيت اين است كه هرگونه قيدي به كلمه «نقد» آن را از محتوا خالي ميكند و مانع از نقد ميشود. نقد منصفانه، نقد سازنده، نقد تخريبي، نقد... همه و همه اصطلاحاتي هستند كه نقد را با قيدي محدود ميكنند كه مرجع تشخيص آن قيد پيش از انتشار معلوم نيست. در واقع چه كسي ميتواند پيش از انتشاريك نقد بگويد كه آن نقد سازنده است يا مخرب؟ منصفانه است يا غيرمنصفانه؟ البته پس از بيان نقد ممكن است چنين صفاتي (و نه قيودي) را به آن اضافه كنيم، ولي اين نيز سليقهاي است. نقد، نقد است و هيچ قيدي جز قانون به آن تعلق نميگيرد، آن نيز پس از بيان و انتشار است كه از نظر قانوني بودن يا نبودن بايد تطبيق داده شود. نقد بد نيز به اندازه نقد خوب ميتواند سازنده باشد. اين بستگي دارد كه نقدشونده، با قضيه چگونه برخورد كند. فرض كنيم كه نقد ناموجهي و تخريبگرانهاي عليه فرد يا سياستي صورت گيرد. در صورتي كه آن فرد يا متوليان آن سياست نيز به رسانه دسترسي داشته باشند، ميتوانند با پاسخ دادن به آن نقد، بهترين دفاع را از خود بكنند. جالب اينكه اگر نقد بيان شده فاقد ويژگيهاي لازم باشد، آن نقد به نفع نقدشونده نيز خواهد شد. همچنان كه ديدهايم برخي شخصيتهاي سياسي تا وقتي كه مواجه با نقدهاي منطقي و درست بودند و در نتيجه قادر به پاسخگويي نبودند، وضعيت سياسي آنان نزول ميكرد، ولي از هنگامي كه به جاي نقد با ناسزا و دروغگويي مخالفان خود مواجه شدهاند، نه تنها به پاسخگويي مشغول هستند و به نوعي از خود دفاع ميكنند، بلكه نزد جامعه نيز مقبوليت پيدا كردهاند. بنابراين اگر كساني هستند كه اصرار دارند نقدهايي را كه نميپسندند، تخريبي و غيرسازنده بنامند، به اين دليل است كه از پاسخ دادن به آنها ناتوان هستند. بيشترين ضرر را از نقد ويرانگر ناقد آن خواهد برد؛ ناقداني كه بيملاحظه ميگويند و مينويسند، چه بسا نظرات و انتقادات درست آنان هم لابهلاي انتقادات نابخردانه آنان گم شده و نزد مخاطبان شنيده نشود.
بنابراين بايد از هر نقدي استقبال كرد، حتي نقد نادرست، زيرا با پاسخ به نقد نادرست است كه ميتوان مسير درست را بيش از پيش معرفي كرد. بازداشتن مردم از طرح نقد نادرست به معناي از ميان رفتن برداشتهاي نادرست نخواهد بود، بلكه نقد نادرست فقط بازتابي است از باورهايي كه ناقد و امثال او در ذهن دارند. بنابراين، براي اصلاح باورهاي نادرست نيز بايد پذيرفت تا اين نوع باورها از سوي مردم ابراز شوند و نقدهاي نادرست نيز مطرح شوند. بهكارگيري كلماتي مانند سياهنمايي يا خالي كردن دل مردم براي تخطئه نقد و ناقد، در بيان و زبان كنشگراني كه مدّعي اعتلاي قلمروي فعاليت خود هستند، نبايد جايي داشته باشد. اينها لغات رمز مخالفان نقد است، البته در پوششهاي خيرخواهانه.
اگر چه در مقام آموزشِ روشهاي نقادي و بحث در باب نحوه ارايه نقدي ثمربخش و تاثيرگذار، ميتوان افراد را آموزش داد كه چگونه نقد كنند تا بيشترين تاثير را در مخاطب داشته باشد و چگونه بنويسند، تا نقدشان سازنده باشد، اما در مقام كنشگر يا سياستمدار نميتوانيم خطكش به دستگيريم و امر و نهي كنيم كه ديگران چگونه نقد كنند تا سازنده باشد. ناظرين و مردم از خلال تعاطي ديدگاههاي متضاد و حتي متعارض و انتقاد آنان از يكديگر است كه درك بهتري از امور پيدا ميكنند و لذا مهمترين هدف از بيان انتقاد، الزاما اصلاح طرف انتقاد نيست، بلكه رشد آگاهيهاي كساني است كه در آن قلمرو فعاليت ميكنند.
پاسخگويي مسوولانه نيز از همين نوع است. هر كس پاسخگويي خود را مسوولانه معرفي ميكند. ولي معيار مسوولانه بودن يا نبودن پاسخهاي افراد نيز نقد دوباره آن پاسخها است. و الا اگر قرار باشد با نخستين پاسخگويي زبان و قلم ناقد ممنوع شود، به اين اعتبار كه پاسخ مسوولانهاي دريافت كرده است، اين كار عين استبداد است.
تاكيد دوباره ميشود كه آنچه نوشته شد به اين معنا نيست كه هرگونه نقدي درست است. اصلا چنين نيست. كسي نميداند كه درستي و نادرستي نقد را پيش از بيان و حتي پس از آن چگونه بايد تعيين كرد، بلكه تقابل نقدها و پاسخهاست كه به شكلگيري انديشه جديد كمك ميكند. از تقابل نقد و پاسخگويي است كه انديشه و سياست و عملكرد درست شناخته ميشود؛ و هميشه يكي از اين دو طرف ممكن است ناصواب باشند، ولي ناصوابي آن با صواب و درستي طرف ديگر اصلاح خواهد شد.