• ۱۴۰۳ دوشنبه ۱۰ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 3436 -
  • ۱۳۹۴ يکشنبه ۲۰ دي

سينما سفير خوب فرهنگ و سياست است

اميرحسين علم‌الهدي

سينما رابطه مستقيمي با صنعت دارد و اين يك اصل مهم است كه آنقدر تكرار شده و به زبان آمده كه اكثرا در جريان اين نسبت مستقيم هستند و درباره آن مي‌دانند. اما به همان اندازه كه سينما با صنعت نسبتي مستقيم دارد با روابط بين‌المللي، شناسايي فرهنگ بومي به جهان و حتي روابط ديپلماتيك و سياسي ميان كشورهاي مختلف هم نسبت مستقيم و تاثيرگذاري دارد. كشورهايي با صنعت سينماي قدرتمند و قوي، موفق شده‌اند كه خود را به شكل درستي به جهان معرفي كنند، در مناسبات فرهنگي تاثيرگذار باشند و حتي در روابط ديپلماتيك هم قوي‌تر از ساير كشورها عمل كنند. سينما يك رسانه قدرتمند نه فقط براي مردم يك كشور كه براي جهان است و كشوري كه چرخ‌هاي اين صنعت در آن به‌درستي مي‌چرخد و فعال است، در روابط‌ بين‌الملل هم موفق‌تر است، چون سينما سفير خوبي براي فرهنگ، سياست و روابط‌ ديپلماتيك است. دليل اصلي اين موفقيت هم از تفكري مي‌آيد كه صنعت سينما را در كشورهاي با سينمايي قدرتمند و قوي مي‌سازد. در اين تفكر، اهالي سينما به زبان بومي فكر مي‌كنند و فيلم‌هايي جهاني مي‌سازند. يعني نه‌تنها اهالي آن سرزمين كه جهان از فيلم‌ها و محصولات آن سينما استفاده مي‌كند و همزمان چون به زبان بومي ساخته شده با فرهنگ آن كشور و سرزمين آشنا مي‌شود و گاهي حتي آن را دوست‌داشتني‌تر از فرهنگ جاري در سرزمين خود مي‌بيند. اين قدرتي است كه رسانه‌اي مثل سينما دارد و مثال بارز اين‌ روزهايش هم فيلم «جنگ ستارگان» است كه آمارهاي فروش جهاني را شكسته و علاقه‌مندان به اين سري فيلم‌ها، بدون توجه به زادگاه اين فيلم، براي ديدن آن صف‌هاي سينما را شلوغ مي‌كنند و آمارهاي گيشه جهاني را بالا مي‌برند. موفقيت‌هايي از اين دست يا شبيه موفقيت‌هاي فيلم‌هاي «جيمزباند» و... همه به دليل تفكري است كه سينما را به عنوان يك صنعت، يك ابزار رسانه قوي و تاثيرگذار پذيرفته و براساس نياز و خواست مخاطب، براي آن برنامه‌ريزي مي‌كند. تفكري كه در سينماي ما، نه در اهالي سينماست و نه در مديران سينمايي. تفكر غالب در سينماي ايران، جهاني فكر مي‌كند، اما بومي مي‌سازد و همين است كه جز تعداد معدودي فيلم، در بازار جهاني موفقيتي نداشتيم و نتوانستيم نه به اندازه سينماي هاليوود كه حتي به اندازه سينماي هند و چين هم در جهان تاثيرگذار باشيم. اگر بخواهيم دقيق‌تر بررسي كنيم، اين تفكر غالب در سينما، تنها در آرزو و خيال جهاني شدن است و براي جهاني شدن هيچ‌كدام از آن ابزارها و توجهات لازم را ندارد. مقوله‌هايي كه تعريف مي‌كنند؛ نياز و خواست مخاطب و تامين آن بايد نخستين قدم باشد و شناخت دقيق اين نياز و مخاطب‌شناسي را هم در اولويت قرار مي‌دهد، درگير خط‌قرمزهاي گاه سليقه‌اي مديران نيست و در نهايت هم يك صنعت است و نه پديده‌اي كه به دست تهيه‌كنندگان سپرده شده است. چنين سينمايي با توجه به خواست و نياز مخاطب، خود را تعريف مي‌كند و براي همه سليقه‌ها خوراك فرهنگي دارد. اين سينما باعث مي‌شود تا مخاطب احساس كند كه ديده مي‌شود، مورد توجه است و با حس خوشايندي از اين توجه و ديده شدن به سالن سينما مي‌رود. اما در سينماي ما حتي اين نياز مخاطب هم ديده نشده و همين است كه قهر مردم با سينما، بحران اصلي اين روزها و باعث شده تا فاصله ما براي صنعتي شدن و شكل‌گيري سينما در چارچوب‌هاي حرفه‌اي، روزبه‌روز بيشتر شود. اين سينما نه‌تنها نياز مخاطب را تامين مي‌كند كه حتي تبديل به عنصر فرهنگي شده كه هرچندوقت يك‌بار مشكلات فرهنگي را از نقص و ايرادهاي آن مي‌بينند و انتقادها و فشارهاي تازه‌اي به آن وارد مي‌كنند. الگوي رفتاري و تفكري ما نسبت به سينما بايد تصحيح شود و تا زماني كه اين اتفاق رخ‌ ندهد ما همچنان با سينمايي كه مخاطبش قهر كرده و براي ديدن «جنگ‌ ستارگان» به كشورهاي همسايه سفر مي‌كند يا با كمي صبر در بازار قاچاق تهيه مي‌كند، روبه رو هستيم و هيچ‌وقت به موفقيت‌هايي نظير موفقيت‌هاي اينچنيني نمي‌رسيم.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون