• ۱۴۰۳ جمعه ۱۴ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 3135 -
  • ۱۳۹۳ پنج شنبه ۲۷ آذر

بلوغ دازاينِ ترنس ماليك

كامل حسيني

 ترنس ماليك چندين فيلم زيبا ساخته است كه در آنها عاملان جنگ، درگير مسائل انساني و تغيير روحيه مي‌شوند. جنگ همراه با تغيير مكان در اين فيلم‌هاست كه دگرگوني و تحولات روح و سبك زندگي و رفتارها را مي‌آفريند. اما جنگ و تغيير مكاني كه در دل و دامان جذاب طبيعت رخ مي‌دهد و عناصر خيره‌كننده آفرينش و نفوذ آنها بر قلب و شعور، دازاين را به سوي نوعي بلوغ ذهني و روحي هدايت مي‌كند.
شايد بتوان گفت يكي از تمايز فيلم‌هاي «سرزمين نو» و «خط باريك قرمز» ترنس ماليك با ساير فيلم‌هاي كه در ژانرهاي جنگي يا تاريخي ساخته شده‌اند همان جنبه پررنگ شدن و ذوب كامل وجود كاراكترها و حتي مخاطبان در حقيقت و گستره جغرافيايي است كه با تمام زيبايي‌هايش از ميانه سكانس‌ها جلوه‌گر مي‌شود و ذهن و روح دازاين را دچار پرسش‌ها و دگرگوني روحي مي‌سازد. فيلم دنياي كامل كه در قرن هفدهم و در زمان ورود استعمارگران انگليسي است. فيلم با صداي زني شروع مي‌شود كه بعدها با يك عشق وارد دنياي انگليسي‌ها مي‌شود. همزمان زن از جوهري سخن مي‌گويد كه لطف فراوان و رحمت واسعي دارد. همين سخنان ممزوج صحنه‌هاي مي‌شود كه هيجان‌انگيزترين جلوه‌هاي بصري و صوتي از آن برمي‌خيزد. يك جلوه بصري كه به طور مداوم در فيلم‌هاي ترنس ماليك ظاهر مي‌شود و نماد پاكي و اصل بودن اشياست كه اين اصل، همان آب پاك و روان است. عنصر آب به طور مرتب و به شكل‌هاي مختلف و با زيبايي دوچندان به نمايش درمي‌آيند.
در ساخته‌هاي ترس ماليك آب و درختان زيبا به طور مكرر به نمايش درمي‌آيند و شاخص جغرافيايي مي‌شوند كه لوكيشن فيلم‌ها را در خود گنجانده‌اند و اما شاخص مهم ديگر طبيعت و در واقع عنصر تابان و سرچشمه روشنايي كه همان خورشيد است در اين فيلم هم بارها ظهور مي‌كند. خلقتي نوراني كه يادآور سرچشمه حقيقت واقعي در فلسفه افلاطون است. در بيشتر سكانس فيلم‌هاي ترنس ماليك به خصوص فيلم «دنياي تمام يا نو» آفتاب مي‌تابد آن هم از ميان درختان و با زيبايي و نور تمامش از ميان شاخه‌هاي درختان ابتدا به چشم ما و سپس عمق دل‌ها نفوذ مي‌كند تا روشني‌بخش دل‌ها براي كسب حقيقت اشيا و راز طبيعت و در كنارش درك حقيقت انسان و دور و برش اعم از فرد و اجتماع باشد. اما آنچه هنر و خلاقيت ترنس ماليك را در اين سكانس‌ها درخشان‌تر مي‌سازد جهت دوربين به بالاست و در نتيجه همين زاويه دوربين است كه طول نور از بالا به پايين مي‌تابد و سپس از فضاي مجازي فيلم مي‌گذرد و مستقيما به چشم و بعدها به عمق چشم دل مخاطبان يا همان بيننده مي‌تابد و سخت او را متاثر مي‌سازد و معناي را كه در دل طبيعت خفته است دوباره زنده مي‌سازد... نور خورشيد بر فضاي مي‌تابد كه در آن فرد و قبيله و اجتماع اعم از اقوام ساده‌زيست يا اقوامي با تمدن پيشرفته در آن حضور دارند و همه آنها را به حقيقت هستي و سرچشمه شناخت و معنا فرا مي‌خواند. شايد همين خصلت‌هاست كه فيلم‌هاي ماليك رانوعي فلسفه مي‌بينيم در كالبد سينما. در فيلم‌هاي ترنس ماليك اين طبيعت است كه سرچشمه زايش تفكر به حقايق‌هاي ماورايي است مانند سكانس و نماهاي متعدد و پراكنده‌يي كه در آنها سربازان در روزهاي جنگ به راز مرگ و حيات مي‌انديشند و درباره راز هستي و جهان پس از مرگ سخن مي‌گويند. به ويژه يكي از سكانس‌هاي كه در آن سربازي به افق دوردست كنار دريا مي‌نگرد همزمان حيات و مرگ را در سخناني كه انگار در خطاب به طبيعت و جوهر سازنده آن است به زبان مي‌آورد. نماي ديگر كه در آن خورشيد از بالا و در ميان درختان با نور نافذش عبور مي‌كند و در حكم پاسخ و لبيك گفتني است به نگاه انساني دارد كه رو به بالاست و دغدغه مرگ و معناي جهان هستي و پس از مرگ دارد. اين نماي طرز تابش جادويي آفتاب بلا فاصله بعد از زماني كه سرباز در «پايان فيلم خط باريك قرمز» محاصره مي‌شود و در لحظه مرگش بار ديگر چشمان حيرت‌زده و متعجب بشريت با پديده مرگ و حيات را به نمايش مي‌گذارد كه نشان مي‌دهد سرچشمه‌يي معرفتي وجود دارد كه راز مرگ را مي‌شكافد و اين سرچشمه موقعي درك مي‌شود كه انسان نگاهي رو به بالا را تجربه كند.
 جلوه‌هاي بصري بسيار زيباي كه ترنس ماليك خلق كرده است در فيلم‌هايش به طور مكرر به نمايش درمي‌آيند. بعضي از اين جلوه‌ها هنگام پرسش از هستي و حيات و بعضي در هنگام تعامل و سخن‌هاي اجتماعي و برخي در هنگام جنگ به ويژه در فيلم «خط قرمز باريك» طبيعت و جاذبه‌هاي آن حتي در خونين‌ترين لحضه‌هاي جنگ به نمايش درمي‌آيند. دو سكانس عالي را در اينجا مثال آورده مي‌شود. اول جايي كه در آن طبيعت از دريچه غاري نمايش داده مي‌شود كه تيرباري در دست يك سرباز در حالت آماده‌باش است اما نگاه مخاطب (ما) و خود سرباز و دوربين يكي مي‌شوند براي ديدن جاذبه‌هاي هستي. اما حالتي ديگر كه بسيار مهيج است نمايش علفزارهاي بلند است كه باد، بر سيماي چشم سبز آنها مي‌وزد و آنها را به طور ملايم نوازش مي‌كند. اين صحنه شايد به گونه‌يي دلربا يادآور آن صحنه‌يي است كه در فيلم «روزي روزگاري در آناتولي» ديده مي‌شود. صحنه‌يي كه در زمان جست‌وجو براي جسد در تاريكي باد بر علفزارها مي‌وزد و حركت آهسته و زيباي آنها را ‌نشان مي‌دهد. يك منتقد به نام «دبورا يانگ» نوشته‌يي دارد با ترجمه وحيداله موسوي در تفسير اين صحنه مي‌گويد: فيلمبرداري اين منظره، زيبايي دست‌نخورده و وهم‌آور مناظر آناتولي را موكد مي‌كند، عالم كهن طبيعت كه انسان‌ها نمي‌توانند حتي بدون كمك چراغ اتومبيل‌ها يا رعد و برق آن را ببينند. تو گويي مناظري كه در شب و با چراغ ماشين يا روشنايي رعد و برق مي‌بينيم اكنون در روز روشن ولي در لحضه‌هاي جنگ دوباره آنها را از دوبين ترنس ماليك مي‌بينيم و لمس مي‌كنيم. اما چشمي كه اين زيبايي‌هاي آفرينش را مي‌بيند كدام چشم است؟ چشم سربازان؟ يا چشمان مخاطبان؟ اين شايد يك ايهام معنادار است كه كشف آن اندكي تامل مي‌طلبد. دازاين در اين فيلم و در ميانه مهاجرت‌ها (دنياي نو) و در ميانه جنگ‌هاي- كه در خط باريك قرمز پررنگ‌تر است-همچنان با حقايق تازه‌تري روبه‌رو مي‌شود. آنجايي كه اسكاتي و گروهش صداقت و بي‌آزاري و آرامش را از قبيله‌يي ساده‌زيست مي‌آموزند و به توصيه يك نفر از دستگيري و آزار افراد قبيله منع مي‌شوند؛ با اين استدلال كه گفتند ما نبايد خوبي قبيله كه به ما غذا دادند با بدي جبران كنيم. بعدها اما استعمارگران هم به عنوان مظهر تمدن جديد در ارتباطي فرهنگي قطب نما و بعضي مسائل ديگر را به آنها ياد مي‌دهند و مي‌آموزند. عشق هم در نگاه خود از اهميت فراوان و در واقع شالوده روابطي نسبتا مهمي را پايه‌گذاري مي‌كند كه البته با ماجراهايي همراهند كه غرض نوشتار نگارنده نيست. اما پيوند دازاين با تكنولوژي و جنبه خونين آن چيست؟ جنبه‌يي كه تاحدودي نتيجه اعمال مختارانه اوست. سوزاندن و نابودي طبيعت به طرز عرياني نمايش داده مي‌شود. شايد معنادارترين سكانسي كه در فيلم‌هاي ترنس ماليك به اين موضوع اشاره داشته باشد سكانسي است در آن، طبيعت در آرامش خودش ظاهر مي‌شود براي چند ثانيه به مقداري كه ديد مخاطب همراه با چشم دوربين ترنس ماليك شريك مي‌شود و آماده مشاهده‌يي سياه مي‌شود و سپس انفجارهاي مكرر بمب‌ها را مي‌بينيم كه چگونه طبيعت و زيبايش را به تباهي كشيده مي‌شود. اما جلوه‌هاي صوتي هم در فيلم‌هاي ترنس ماليك حضور و معناي بس عظيم دارند و در كمترين حالت به عنوان موسيقي طبيعت در تركيب با مناظر، گوش مارا نوازش مي‌كنند. اول و پايان اين دو فيلم با نمايش طبيعت و صداها رقم زده مي‌شود. جلوه‌هاي صوتي شايد نماد و يادآور زيبايي‌هاي باشند كه هيچگاه آنها را مشاهده نمي‌كنيم.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون