دانههاي گندم بر آسفالت خيابان
مهرداد احمدي شيخاني
سالها پيش براي پنجمين دوره انتخابات مجلس شوراي اسلامي، از طرف ستاد انتخاباتي يكي از كانديداها، در شهرستاني نزديك تهران دعوت به همكاري شدم، تا مواد تبليغاتياش را آماده و چاپ كنم. برنامه تبليغاتياي را تنظيم كردم و به تصويب ستاد انتخاباتي آن كانديدا رساندم و كار را شروع كردم. از آنجايي كه مهمترين و موثرترين عامل بصري انتخاباتي را پوستر كانديداي مورد بحث ميدانستم و براي تاثيرگذاري هرچه بيشتر بر اين اعتقاد بودم كه عكس يا عكسهايي مناسب از چهره ميتواند اين تاثير را حداكثري كند، از مرحوم «حسين پرتوي» كه عكسش از «همافران در حضور امام خميني» يكي از ماندگارترين يادگارهاي دوره انقلاب است، براي تهيه عكس پرتره آن كانديدا دعوت به همكاري كردم. مرحوم پرتوي نازنين هم سنگ تمام گذاشت و عكسهاي بسيار خوبي گرفت و پوسترها هم طراحي و چاپ شد و بعد از برگزاري انتخابات و اعلام نتايج، معلوم شد همان نامزد انتخاباتي به مجلس راه پيدا كرده است.
موقع بررسي اعتبارنامهها در مجلس كه رسيد همين پوسترها و عكسها موضوع بحث و اعتراض شد و البته اعتبارنامه مربوطه در نهايت تصويب شد. زمان گذشت و گذشت تا نخستين دوره انتخابات شوراهاي شهر و روستا رسيد و عدهاي از كانديداهاي همان شهرستان براي شوراها، از من خواستند كه برايشان پوستر طراحي كنم. من در جواب درخواستشان ابتدا توضيح دادم كه فضاي سياسي - اجتماعي با انتخابات مجلس پنجم متفاوت است و اينكه اگر در آن انتخابات اين امكان وجود داشت كه تلاش فردي و فعاليت اتميزه به موفقيت منتهي شود، با تغيير گسترده مناسبات سياسي و هويت يافتن رفتارهاي گروهي، كه ميتواند به تشكيل احزاب سياسي منجر شود، تبليغات شخصي و فردي را بسيار كم اثر كرده است. حرفهاي من البته موثر واقع نشد و اصرار آن نامزدها كه حتما برايشان پوستر طراحي كنم و آن هم به سبك و سياق همان نامزد انتخاباتي مجلس پنجم، تكرار و تكرار شد و من هم كه ديدم نظراتم كارساز نبوده، موضوع را مثل يك سفارش كار و به عنوان يك طراح گرافيك پذيرفتم و همان راه را طي كرديم. باز هم مرحوم پرتوي عزيز عكسهاي بسيار خوبي گرفت و پوسترها هم چاپ شد و انتخابات برگزار شد و كانديداهاي مورد اشاره براي شوراي شهر راي نياوردند! هيچكدامشان!
بعد از پايان ماجرا يكبار ديگر چند نفر از آنها را ديدم و البته گله ميكردند كه چرا پوسترها و آن همه هزينه بيثمر بوده و باز هم من توضيح دادم كه شرايط تغيير كرده و رفتار اتميزه ديگر نتايج پيشين را به بار نخواهد آورد و البته هر چه ميگفتم بينتيجه بود. چند دوره ديگر و انتخابات عديده ديگري هم گذشت و باز عدهاي براي انتخابات به من رجوع كردند و باز توضيحاتي دادم و همچنان نپذيرفتند. جو انتخابات كه شروع ميشود انگار جنوني هيستريك همه را فرا ميگيرد كه هرچه ميتوانند چاپ كنند. قوانين متعدد و محدودكنندهاي هم كه به تصور جلوگيري از اصراف تصويب شده چاره كار نبوده و اينكه قطع پوستر تبليغاتي را به ابعاد A5 رسانده هم فقط اين تاثير را داشته كه مواد تبليغي را تبديل به انبوه خرده كاغذهاي ريز ريز كرده كه كف خيابان را ميپوشاند. چند روز ديگر تبليغات انتخاباتي شروع ميشود و انگار باز بايد منتظر هرج و مرج تبليغاتي بمانيم. شهر پر ميشود از خردهريزهايي انتخاباتي! به جاي پوستر و به اسم جلوگيري از اصراف تراكتهاي كوچك در تيراژ وسيع بر در و ديوار چسبانده ميشود. به جاي يك پوستر بزرگ 10 تصوير كوچك از يك نفر كنار هم قرار ميگيرد. كسي انگار در زمان تصويب قانون به اين فكر نكرده است كه اين تكهتكه شدنها عاملي است براي سرسام بصري شهر، و شهر را پر خواهد كرد از تبليغات ريز ريز. انگار به جاي آنكه يك قرص نان دست كسي بدهيم، دانههاي گندم را بر آسفالت خيابان بپاشيم.