از حق پخش تلويزيوني تا قهرماني فوتسال
رضا سالار / خوشبختانه ورزش ايران پر از رويدادها و حوادثي متفاوت و افلاطوني است كه ميتوان براي هر روزش يك ستون تدارك ديد. اما همين مرور پنجشنبهها را داشته باشيد كه از اين ستون به آن ستون شايد فرجي باشد.
1- اينكه ورزش ايران متفاوتتر از هر نقطه جهان است را ميتوان در تمام كتب تاريخي نوشت. تلويزيون ورزش پخش ميكند و پولي هم پرداخت نميكند و تازه در برخي رشتهها هم توقع دريافت پول دارد. تماشاگر هم كه به استاديوم نميآيد. وقتي قدم رنجه ميكند كه رايگان باشد. خب اين شرايط را واقعا كجاي ورزش جهان ميبينيم؟
اينكه تماشاگر به واسطه اينكه پولي ندهد بيايد و بعد تازه تومار تشكر و امتنان تقديمشان كنيم، چه معنايي دارد؟ جز اينكه به اصل حمايت معنوي و مادي هوادار از تيمش توهين كردهايم؟
بعد از اينكه براي كتاب حاضر نيستيم هزينه كنيم و روز رايگان كردن سينما، سالنها منفجر ميشود، حالا چشممان به هواداراني روشن شد كه براي تيم و رشته محبوبشان حاضر به هزينه نيستند! و بعد توقع پيروزي هم دارند...
2- اينكه ما قدر نيروهاي حرفهاي و توانمند ورزش را نميدانيم و بعد كه رفتند، تازه كاسه چه كنم دستمان ميگيريم، امري كاملا اثبات شده است.
بعد از اينكه كشور آذربايجان شروع به يارگيري ورزشي كرد و برخي معترضين ورزشي را به تابعيت خود درآورد، حالا ميبينيم كه اردوگاه همه مغضوبين و معترضين را اين كشور همسايه تشكيل داده. پس از چند كشتيگير فرنگي كه رفتند و پشت سر آنها مربي تيم ملي فرنگي هم رفت، حالا در تكواندو، مهاندوست ميرود و هدايت يك تيم باشگاهي اين كشور را به دست ميگيرد. نه اينكه رفتن اين نيروها به عنوان باشگاهي ضرري داشته باشد، اما اگر رفتند و زير پرچم ديگري ورزش كردند، باب بدي است كه نبايد عادي شود.
3- كشتي فرنگي يك روزي از زير سايه كشتي آزاد خارج شد و محمد بنا هنرمندانه اين رشته را همهگير كرد. بعد مثل هميشه قدرنشناسي و گمان كرديم بدون او هم موفق ميشويم كه نشديم. اينبار كه با هزار سلام و صلوات او را دعوت كرديم و تيم را به او سپرديم، قهرماني آسيا را زير خبرهاي ديگر گم شده ميبينيم. اين حكايت ورزش ما است كه به مو بند است.
4- اينكه ما ببريم، خودمان برديم و اگر ببازيم ديگران باعث شدند، در ورزش ايران يك اصل است. ديده شده مربيان ايراني دقايقي پيش از باخت، به جاي تعيين استراتژي پيروزي در لحظات آخر، به فكر مصاحبه و بهانهها هستند.
نقش داور را هم فراموش نكنيم. اينكه ما ببريم او خوب بوده و وقتي باختيم نقش مهمي داشته، از اصولي است كه مدير و مربي و بازيكن و هوادار و خبرنگار طرفدار، همه باور دارند. حالا با اين شرايط، چه كسي لايق پيروزي و چه كسي شايسته شكست است؟
5- چه خوب با بد، رسانهاي مانند تلويزيون نقش مهمي در ورزش ايران دارد. وقتي پخش زنده يك رشته همراه با موفقيت آن رشته باشد، سيل علاقهمندان به آن رشته افزايش پيدا ميكند. گاهي خوب و گاهي بد ميشود. پخش واليبال و بسكتبال توانست اين رشتهها را از دايره سالنها به خانه و ذهن مردم بياورد. اما همين خروج، مشكلاتي هم به وجود آورد. مثلا بسكتبال را رشتهاي دانشگاهي ميشناسند كه تا همين چندي پيش، در تيم ملي تعداد دكترها و مهندسها از هر چيزي بيشتر بود. اما حالا كه پول و شهرت به اين رشته آمده، اول از همه تحصيل در حال خروج است؟واقعا چرا؟
6- فوتسال خيلي بيصاحب بود. چندين سال براي خودش آمد و رفت و كسي لگدي آبرومند به آن نزد. اما وقتي قهرمان آسيا شد، همه پدرخواندهها وارد كارزار شدند و خود را باني پيدايش فوتسال دانستند. تيمي كه خيلي بيسروصدا رفت، با كلي هياهو و كلكل و شادي برگشت. خيلي هم خوب شد، اما تشخيص سمت باد را بايد كمي زودتر ياد بگيريم !
7-اصفهاني فرصتطلب يعني ذوبآهن و سپاهان كه انتقام نتايج ليگ را از تيمهاي حاشيه خليجفارس در هفته اول باشگاههاي آسيا گرفتند. با اين برد، استيماچ چند هفتهاي وقت خريد تا در ليگ، ساماني به تيم پرحاشيهاش بدهد. ذوبآهن هم با سامسون خود (رجبزاده) كه يك روز موهاي خود را باز ميگذارد و يك روز ميبندد، گلزني كرد تا دود همچنان از كنده بلند شود.