تماشاگر به هيجان نياز دارد
سعيد معيدفر
حالا درست است كه انتخابات از منظر سياسي، مشخصكننده تكليف رييسجمهور، نمايندگان مجلس، اعضاي شوراي خبرگان و گردانندگان سياسي يك كشور است. اما سياست تنها وجه انتخابات نيست. انتخابات در تعاريف جامعهشناسي يكي از مراحل مهم اجتماعي است كه ميزان شركت شهروندان هر جامعهاي در انتخابات، نشاندهنده زنده و پويا بودن آن جامعه است و به عبارتي ميتوانيم بگوييم جنبش اجتماعي است كه نتيجهاش در نظام سياسي هم خود را نشان ميدهد. به اين ترتيب انتخابات، يك فرآيند اجتماعي است و اگر از اين زاويه به آن نگاه كنيم، ميتوانيم آن را در كنار ساير فعاليتهاي اجتماعي قرار دهيم كه در جوامع مدرن نشاندهنده رشد و توسعه زندگي اجتماعي مردم است.
زندگي مدرن و امروزي با زندگي قبيلهاي و خانوادگي كه در زندگي نسلهاي گذشته و پيشينيان ما اتفاق افتاده، كاملا تفاوت دارد؛ اگر در دوران گذشته خانواده و محله ميتوانستند نقش بستر اجتماعي براي زندگي اجتماعي افراد را فراهم كنند، در زندگي امروزي ديگر نميتوانند اين نقش را ايفا كنند. حالا ديگر اين اصناف، احزاب، گروههاي اجتماعي، هنري و حتي اقتصادي هستند كه بستر اجتماعي، زندگي اجتماعي ما ميشوند و از اين جهت، حضور در اين گروهها، داشتن وابستگي به آنها و خواست براي رسيدن به جامعهاي فعال و رو به توسعه، نشاندهنده يك زندگي سالم و پوياي شهروندي است.
با شركت در انتخابات است كه نقش و سهم شهروندان از زندگي اجتماعي و ميزان تاثيرگذاري در جامعه مشخص ميشود. در تعريف جامعهشناختي، حضور فعال هر شهروندي در انتخابات به معناي احساس مسووليت و پذيرش نقش تاثيرگذاري در روند رو به رشد آن جامعه است. زماني كه با اين زاويه نگاه، به انتخابات در جامعه مينگريم، ديگر آن را يك فعاليت صرفا سياسي نميبينيم. هم از لحاظ مديريت و هم از لحاظ شهروندي، انتخابات را يك جنبش و اتفاق اجتماعي ميدانيم كه هم بايد براي آن برنامهريزي درست داشته باشيم و هم با آگاهي از اينكه نقش شهروندي خود را ايفا ميكنيم، در آن شركت كنيم. به اين ترتيب ميشود از نظر مديريت اجتماعي، نگاه صرفا جناحي و سياسي را از انتخابات حذف كنيم و براي شور و هيجان بيشتر اين اتفاق، برنامهريزي درست داشته باشيم.
انتخابات مانند يك مسابقه فوتبال است؛ به همان اندازه كه دو تيم مسابقهدهنده رقيب هم هستند و براي پيروزي تلاش ميكنند، داور نقش تعيينكننده دارد و تماشاگران هم با حضور در استاديوم، اين مسابقه را گرمتر ميكنند. اگر بازيكنان يك تيم نتوانند با تمام قوا در ميدان ظاهر شوند يا اگر مسوولان استاديوم به تماشاگران اجازه تشويق ندهند و فقط بخواهند كه آنها صندليهاي استاديوم را پر كنند، بازي از شور و هيجان ميافتد و حتي ممكن است استاديوم خالي بماند. در مديريت سياسي انتخابات هم همين است، اگر شور و هيجان را به واسطه رفتارهاي سياسي و جناحبندي بگيريم، ديگر نميتوانيم انتظار همراهي جامعه را داشته باشيم. از طرف ديگر اگر تماشاگر هم خود را تنها يك ببينده صرف بداند و نپذيرد كه حضورش و تشويق تيم مورد علاقهاش در پيروزي آن نقش دارد، درواقع علاقهمند و طرفداري بيتاثير است كه نميتواند انتظار بيشتري از تيم مورد علاقهاش داشته باشد و با خالي گذاشتن استاديوم، انتظار پيروزي و برد
داشته باشد.
با چنين مثالي ميتوان انتخابات را از وجه اجتماعي و تاثيرگذارش مورد بررسي قرار داد و هم از مديران و هم از شهروندان، خواست تا صرفا با نگاهي سياسي به انتخابات، وجه مهم اجتماعي و تاثيرگذارش را در جامعه فراموش نكنند و براي آن برنامهريزي بهتر و موثرتري داشته باشند. اگر زاويه نگاه سياسي را از انتخابات حذف كنيم و از جنبه اجتماعي به آن نگاه كنيم، ديگر نه براي راي ندادن بهانهاي وجود دارد و نه براي رفتارهايي كه ممكن است، شور انتخابات را در جامعه ضعيف كند. شركت پرشور در انتخابات از جنبه جامعهشناختي به معناي داشتن جامعهاي سالم و مسوول است؛ جامعهاي كه نقش خود و مسووليت خود را ميشناسد و با بيتفاوتي و كمرنگي از كنار اين مسووليت به سادگي نميگذرد.
اما شرط مهم چنين رويداد و چنين مسووليتپذيري شهروندي، نگاهي همهجانبه به انتخابات است. نگاهي كه ميگويد؛ انتخابات تنها نمايش يك اتفاق سياسي نيست و الزاما به معناي رويدادي مختصي گروهي خاص و تعيين مديران نيست. نگاهي كه انتخابات را اتفاقي براي همه اقشار ميداند و در كنار جنبه سياسي آن، فعاليت و حضور جمعي اعضاي جامعه را ميطلبد. در چنين نگاهي نه راي ندادن قابل قبول است و نه بيتفاوتي به اتفاقهاي اجتماع. اين نگاه، جامعه را به سمت توسعه، پيشرفت و تغيير و اصلاح مشكلات پيش ميبرد و نشان از دلسوزي، همراهي و درك بالا از حضور موثر شهروندي در جامعه دارد. براي رسيدن به اين نگاه نه تنها مديران كه تك تك اعضاي جامعه بايد آستين بالا بزنند و به تاثيرگذاري و تغيير مشكلات همراه باهم فكر كنند.