• ۱۴۰۳ دوشنبه ۱۰ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 3511 -
  • ۱۳۹۵ دوشنبه ۶ ارديبهشت

تشكيك ديويد هيوم در اصول عقلگرايي

فيلسوفي كه كانت را از جزميت نجات داد

تا زمان جان لاك و ديويد هيوم، دو جريان عمده در فلسفه غرب وجود داشت؛ يكي جريان آمپريزم (Empiricism) يا تجربه انگاري و ديگري جريان راسيوناليسم
 (Rationalism) يا خردانگاري. آمپريسم يا آمپريزم به معناي اصالت تجربه و حس است و مي‌گويد هيچ شناخت بشري وجود ندارد كه پايه‌هاي حسي و تجربي نداشته باشد اما راسيوناليسم يا خردانگاري، در برابر اصطلاح تجربه‌گرايى قرار مى‌گيرد و به معناى آن اين است كه هر امرى در مورد حقايق اساسى عالم را مى‌توان به وسيله عقل تبيين كرد. اسپينوزا، دكارت، كارتزين‌ها و دكارتي‌ها بيشتر نمايندگان راسيوناليسم يا خردانگاري هستند. روشنگران فرانسوي به همين منوال، خرد را به‌طور مطلق براي تميز درستي و نادرستي گزاره‌ها قابل اعتماد و اعتبار مي‌دانند. يك باره در جهان آنگلوساكسون به‌طور كلي جرياني پيدا مي‌شود كه خردانگاري را محل پرهيز قرار مي‌دهد و بيشتر به تجربه توجه مي‌كند يا اصلا مثل اسقف بارتلي حتي در وجود جهان بيرون از خود و حتي در وجود لباس خود نيز شك مي‌كند. يعني بارتلي، شك دكارتي را به صورت ديگري مطرح كرده و كاري مي‌كند كه اثبات وجود عالم خارج –همان چيزي كه كانت اسم آن را «ننگ فلسفه» مي‌گذارد- را ناممكن مي‌سازد. از طرف ديگر نيز جان لاك و هيوم خودِ عليت را زير سوال مي‌برند. به عنوان مثال هيوم مي‌گويد آنچه را عقل علت و معلول مي‌بيند چيزي جز تعاقب و توالي دو حادثه و تكرار اين تعاقب نيست. به‌طور مثال هر روز كه بيدار مي‌شويم، مي‌بينيم كه خورشيد از شرق طلوع مي‌كند يا آب در صد درجه سانتيگراد به جوش مي‌آيد. اين تبخير پيامد حرارت صد درجه است و ما آن را به علت و معلول تعبير مي‌كنيم، حال آنكه اين صرفا مشاهده و تكرار مشاهده يك توالي و تعاقب است. اين اختلاف به صورت ايده‌آليسم سوبژكتيو اسقف بارتلي و آمپريسم تجربه‌انگاري جان لاك و هيوم مدت‌ها محل نزاع فلاسفه بوده تا اينكه كانت با طرح بسيار بزرگ و تاثيرگذار خود در مورد چگونگي فرآيند شناخت مي‌كوشد براي نخستين‌بار مفهوم سوژه را به شكل ديگري مطرح كند. اين آن چيزي است كه كانت مي‌گويد هيوم مرا از خواب دگماتيزم يا جزميت بيدار كرد. بنابراين براي نخستين بار شايد به‌طور سيستماتيك و منظم كانت تصميم مي‌گيرد به جاي اينكه از آغاز موضوع فلسفه را يافتن هويت و هستي آنچه هست يا به اصطلاح حقيقت قرار دهد، خودِ شناسايي و قوه شناخت را مورد سنجش قرار دهد و به گفته خودِ كانت، اين پيش نمي‌آمد اگر هيوم و جان لاك و تجربه انگارها و به‌طور كلي دعواي آمپريست‌ها و تجربه انگارها از يك سو و راسيوناليست‌ها و خردگراها از سوي ديگر رخ نمي‌داد.
كانت بنا را بر اين مي‌گذارد كه اساسا بپرسد چه مي‌توانم بدانم، چه بايد بكنم و به چه چيزي حق دارم اميد داشته باشم. اين سه پرسش را در اواخر «سنجش خرد ناب» مطرح مي‌كند و مي‌گويد تمامي فلسفه من، يك كاسه كردن اين سه پرسش است. نخستين پرسش چه مي‌توانم بدانم است كه ناظر بر حدود شناخت ماست، يعني كانت با اين پرسش در اين ادعا كه من هر چيزي را مي‌توانم با عقل نظري بدانم شك مي‌كند، بنابراين نقد اول كانت يا سنجش خرد ناب، تعيين حدود شناخت نظري است و شناخت نظري يعني شناخت آنچه هست، شناختي كه گزاره‌هاي آن قابل صدق و كذب است– شناخت آنچه هست و نيست- و به بايد و نبايد نمي‌پردازد. نقد دوم كانت يا «سنجش خرد عملي» كه كتاب آن نيز ترجمه شده، پاسخ به پرسش دوم است كه چه بايد بكنم. يعني درباره عقل عملي و اخلاق حرف مي‌زند و پرسش سوم او به چه چيزي مي‌توانم اميد داشته باشم است كه در همان نقد دوم يا به اصطلاح سنجش خرد عملي به آن پاسخ مي‌دهد اينكه مي‌تواند اميد داشته باشد به دوام نفس، بقاي نفس و به اينكه خدايي هست. اما همه اينها در محدوده عقل است نه از جانب يك مرجعيتي كه بيرون و بالاي سر قراردارد بلكه از درون خودِ خرد و شناخت خودانگيخته است، بنابراين كانت متاثر از هيوم و جان لاك كاري كه مي‌كند تعيين حدود شناسايي و شناخت نظري و شناخت عملي و همين‌طور شناخت حساني يا زيباحسي يا استتيك و زيبايي‌شناختي است كه در نقد سوم خود، «نقد قوه حكم» آن را بسط داده و بيان مي‌كند. قوه حكم كه قوه سوم نفس انسان و واسطه ميان عقل نظري و عملي است، گذار از فلسفه نظري به فلسفه اخلاق را عملي مي‌سازد و حلقه‌اي است كه كل كار نقدي كانت را به هم ربط مي‌دهد. كانت در اين كتاب در دو بخش، ابتدا احكام زيبايي‌شناختي و سپس احكام غايت‌شناختي را بررسي مي‌كند.

 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون