درباره چند نمايشگاه برگزار شده در گالريهاي تهران
از چاپ سنگيهاي قاجاري تا جلوههاي امروزي زندگي انساني
بهروز فائقيان
در ميان نخستين نمايشگاههاي تجسمي امسال، مجموعهاي كه از كامبيز درمبخش، كارتونيست باسابقه با عنوان «تقويم سال 95» در گالري سيحون به نمايش درآمد، در مقايسه با آثار پيشين اين هنرمند كه بيشتر بر تصاوير استيليزه و مضمونهاي دروني متكي بودند يك نقطهعطف به حساب ميآيد. او اينبار از نظر سبك بصري ارجاعي مستقيم به مصورسازيها بهويژه تصاوير چاپ سنگي عصر قاجار دارد. از آنجا كه عمده تصويرسازيهاي اين دوره بر پايه ادبيات كلاسيك ايران شكل گرفته، درمبخش فرصت پيدا كرده تا طنزپردازيهاي خود را در اين آثار بر دو وجه تصوير و متن متمركز كند. او به اين ترتيب شوخيهاي تصويري و كلامي خود را همزمان و در بستر تصويرهايي از اندروني و پردهخانه تا آوردگاههاي حماسي، به روايتهايي طنزآلود كه بهوضوح حاوي ارجاعات اجتماعي هم هستند، تبديل ميكند. «هزار و يكشب؛ شب هالووين»، «عبور از آتش عشق» و «سلفي؛ حوالي جاجرود» بعضي از نامگذاريهاي آثار او در اين نمايشگاه است كه پديدههاي زندگي امروز و تلفيقهاي فرهنگي را با مناسبات ديروز پيوند ميزند. از سوي ديگر درمبخش در اين مجموعه موفق ميشود تا تركيبي بديع و جذاب از درهمآميختن شيوه تصويرسازي سنتي ايراني را با كميكاستريپهاي غربي پيشنهاد دهد.
مضمون آشناي «باغهاي ايراني» در يك نمايشگاه گروهي
«باغهاي ايراني»، عنوان نمايشگاهي از آثار 14 هنرمند حولوحوش اين مضمون آشنا در فرهنگ ايراني است؛ هنرمنداني از چند نسل كه نام هادي هزاوهاي، فريدون آو و شيرين نشاط نيز در ميان آنها به چشم ميخورد. نكته جالب توجه اين نمايشگاه حضور آثار تعدادي از هنرمندان، با ويژگيهاي آشناي آثاري است كه از آنها سراغ داريم. يكي از اين هنرمندان فريدون آو است كه همچنان با پيكرههاي گچي اسطورهاياش در اين مجموعه حاضر شده يا هادي هزاوهاي كه در اين نمايشگاه شاهد يكي ديگر از چيدمانهاي آجري- سراميكياش هستيم. «باغهاي ايراني» از حيث مديوم و رسانه متنوع اما غيرمتمركز است و رويكردهاي مختلفي از مفهومي تا انتزاعي را دربرميگيرد. نقاشيهاي اين مجموعه كه در طيفهايي از چشماندازهاي اثيري و خيالپردازانه، باغ ايراني را گاه در وسعتي به اندازه جهان و گاه در قالب عناصري نمادين بهتصور درآوردهاند، از يك سو ارجاعاتي به زيباييشناسي مينياتورها دارند و در بخشي ديگر فضاسازيهاي حسي و افقهايي در ناخودآگاه هنرمند را پيش روي بيننده ميگذارند. چيدمانهاي نمايشگاه اما عمدتا برمبناي تمركز بر متريال و جلوههاي بصري مواد شكل گرفتهاند؛ جلوههايي كه از آينهكاري و كاشيكاريهاي معماري ايراني و رنگ و لعابهايي چون لاجورد و فيروزه ميآيند كه در چيدمانهاي موردنظر هنرمندان جان تازهاي يافتهاند.
زندگي، عشق و گمگشتگي علياكبر صادقي
همزمان با رونمايي مجموعه سهجلدي «زندگي»، «عشق» و «گمگشتگي» شامل آثار تصويرگري، شعر و نقاشيهاي علياكبر صادقي، نقاش و انيماتور باسابقه، مجموعهاي از تازهترين نقاشيهاي او هم در گالري شيرين به نمايش درآمد؛ آثاري كه بهوضوح تمايل هميشگي صادقي را به شيوههاي سنتي تصويرسازي ايران نشان ميداد. صادقي در اين نمايشگاه پردههايي از روايتهاي آشناي ايراني را با قلم فلزي و با تكنيكي پر از ظرافت ارايه كرده كه در نهايت جلوههاي بصري دلنشيني را پيش روي بيننده ميگذارد. اين آثار در ادامه تجربههاي او در بازآفريني اشكال سنتي تصويرسازي ايران از جمله چاپهاي سنگي و پردههاي نقالي، در كنار آثار سوررئاليستي علياكبر صادقي، بخشي از مسير آفرينش هنري او را در سالهاي فعاليتش شكل داده است. فضاسازي در اين مجموعه تاكيد هنرمند بر عناصر مورد نظرش را با وجود يكدستي پرداختها برآورده ميكند. صادقي اين تاكيدها را با نشانهگذاريهاي بصري و هدايت چيدمان عناصر به سود روايتهاي شخصي خود شكل داده و جنبههاي دراماتيك برجستهاي را در عرصه تصوير ارايه ميدهد. هنرمند در مسير اين نشانهگذاريها نسخه دومي از طرحهايش را هم ارايه ميكند كه در زير نسخههاي اصلي به نمايش درآمدهاند و به وضوح نشاندهنده عناصر مورد تاكيدش در اين مجموعه هستند. او در نسخههاي دوم با پوشاندن يكدست سطحها به صورت تكرنگ بهصورتي كه تنها فرمهاي عناصر مورد نظرش قابل مشاهده باشند، تصاويري اختصارگرايانه از نسخه اول را ارايه ميدهد. اين نسخههاي دوم اگرچه با آثار اصلي همپوشاني نزديك دارند اما به لحاظ بصري روايتهايي دوگانه و متفاوت را دنبال ميكنند.
«فرديت انبوه: فرمي از كثرت» در گالري آبانبار
گالري آبانبار اين روزها ميزبان نمايشگاه گروهي با عنوان «فرديت انبوه: فرمي از كثرت» است. 12 اثر از 9 هنرمند كه در ميان آنها آثاري از «سيا ارمجاني» و «واي. زد. كامي» براي نخستينبار در ايران به نمايش درآمدهاند. «فرديت انبوه؛ فرمي از كثرت» با توجه به رابطه در حال تغيير حوزههاي عمومي و خصوصي زيست انسان، فصل مشترك هنرهاي تجسمي و معماري را نشانه ميرود. نگرش و جهانبيني هنرمندان در مواجهه با پيچيدگيهاي زندگي انسان معاصر، محور اصلي نمايشگاه است و رويكردهاي ويژه هر يك از هنرمندان حاضر در اين نمايشگاه در اين محور همنشين شدهاند. تابلوي سيا ارمجاني با عنوان «مقبره نيما» نقطه مركزي نمايشگاه است كه همچون ديگر آثار او از سري مقبرهها بر مفهوم پيلههاي فردي جهان معاصر تمركز دارد؛ سازهاي تنديسگون كه همزمان نمودهاي بيروني و جهان ذهني و دروني كاراكترهايش را بازتاب ميدهد. چيدمان «واي. زد. كامي» پرترههاي آشناي او را كه مشخصا بر فرديت شهروندي تمركز دارد اينبار در محاصره بافت آجري سياه و سفيد نشانده؛ بافتي كه سطوح بزرگي از چيدمان را اشغال كرده و فضاي بصري اثر را به تسخير خود درآوردهاند. چيدمان نيوشا توكليان را نماي عمومي مجتمعهاي مسكوني در سطوح بزرگ لايتباكس و در ريتمي يكنواخت پوشانده و تنها راه ورود به اين فضاي سلولي نمايشگرهاي تعبيه شده در اين سطوح است كه جهان شخصي ساكنان را براي ثانيههايي آشكار ميكند. بابك گلكار با دو اثر به جنبههاي تزيينگرايانه زندگي مدرن اشاره ميكند؛ يكي با قابي روي ديوار با جلوهاي از گچبريهاي تزيينات داخلي خانهها و ديگري با سازهاي اقتباسي كه بر اساس پلانهاي معماري «آدولف لوز»، معمار اتريشي شكل گرفته و به پيچيدگيهاي فضاي خصوصي در شهرنشيني معاصر اشاره دارد. آثار ديگري از تيمو ناصري، شهاب فتوحي و آرش مظفري با ارجاعي به مقرنسها و عناصر ديگر معماري و بازتعريف آنها در مسير توليد صنعتي و انبوه را دنبال ميكنند و بالاخره ويديوهاي آويش خبرهزاده و شيرازه هوشياري بهترتيب شبكهاي از ارتباطات فردي و وابستگيهاي متقابل انسان، همچنين كثرتگرايي و درهمتنيدگي شهرنشيني معاصر را در دورنمايي از سلولهاي به هم پيوسته و در عين حال منفك به تصوير ميكشند.