سندروم بياحساسي
براي ستاره رو به افولي چون سوريان كه المپيك آخرين فرصت درخشش اوست
وحيد جعفري
روزنامهنگار
بيانصاف نباشيم، حميد سوريان هنوز سردار بلندپايه ورزش ماست؛ ستاره هفتمدالهاي كه به خاك افتاده اما هنوز سوسو ميزند و تنها بايد جلا بخورد و بازسازي شود تا باز بدرخشد.
بايد واقع بين بود و دل به رويا و اما و اگر نسپرد. هر ورزش دوستِ كشتي ناآشنايي هم به خوبي ميداند كه در حال حاضر هيچ يك از وزناوليهاي كشتي فرنگي ايران، توان رقابت با مدعيان خارجي را ندارند و در صورتي كه در اين برهه از زمان جايگزين حميد سوريان شوند و راهي رقابت هاي انتخابي المپيك در تركيه، گوشهاي از انتظارات را هم برآورده نخواهند كرد و ريسك بزرگتري خواهد بود، اگر اين آخرين فرصت را، از كشتيبلدي چون سوريان بگيريم و به ديگري بدهيم.
خودكرده را تدبير نيست و آن زمان كه بايد جايگزيني براي حميد ميساختيم و نساختيم به اين روزها ميانديشيديم؛ كه خب نينديشيديم و همه را در سايه نگاه داشتيم تا امروز در روز روشن با چراغ دنبال يك نفر كه حداقل در قوارههاي حضور در گزينشي المپيك باشد بگرديم و هرچه بيشتر جستوجو كنيم كمتر به نتيجه برسيم و باز گزينه اول و آخرمان شود كاپيتان خستهاي كه نه روح دارد نه جسم.
اما خب چه كسي است كه غيرت و تعصب سوريان را ديده باشد و متعجب نشده باشد از اين همه رشادت و دلاوري؟ او هنوز مدعي درجه يك قهرماني در مسابقات كشتي فرنگي المپيك 2016 ريو است و اين را همه رقبايي كه در يك سال گذشته پشت قهرمان المپيك را به خاك رساندهاند بهتر از هر كسي ميدانند و تنها بايد ما نيز به اين باور برسيم و طرد كنيم اين سندرم بياحساسي را از باورمان كه ما را سنگدل كرده در اين روزها در برابر او كه افتخار ورزش ماست تا فراموش كنيم كه او چه كارها كه نكرده و بگويم «سوريان ديگر نميتواند». اتفاقا حميد ميتواند و فقط هم اوست كه ميتواند و تنها بايد يك بار ديگر باور كند و به ياد بياورد كه كيست. اين وظيفه ماست كه سردارمان را حالا كه زمين خورده تنها نگذاريم و دست ياري دراز كنيم به سمت او كه عمري برايمان افتخار و غرور ملي آفريد. قهرمان بپا خيز كه باورت داريم و المپيك انتظارت را ميكشد براي آخرينبار.