• ۱۴۰۳ يکشنبه ۱۶ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 3513 -
  • ۱۳۹۵ چهارشنبه ۸ ارديبهشت

اشباح سرگردان شهر خاكستري

جواد طوسي

ساعت 9 صبح داشتم با اتومبيل به سمت مجتمع قضايي شهيد صدر براي شركت در جلسه رسيدگي يك پرونده حقوقي مي‌رفتم. پشت چراغ قرمز طولاني خياباني فرعي منتهي به خيابان شهيد بهشتي به فكر اين بودم تا يادداشت اين هفته را به بهانه تولد فيلمساز معتبر و صاحب سبك و انديشه «فرد زينه‌مان» به او و كارهايش اختصاص دهم. اما پرسه‌زني و حضور سماجت‌آميز چند دختر و پسر نوجوان ژوليده گل‌فروش و اسپنددودكن و فال‌فروش در جلوي پنجره اتومبيل‌هاي متوقف‌شده پشت چراغ قرمز باعث شد كه نظرم عوض شود. حتما شما هم در طول روز به عنوان عابر پياده و راننده و سرنشين و مسافر خطوط مترو با اين دسته افراد (اعم از كوچك و بزرگ) به وفور در سطح شهر روبه‌رو مي‌شويد. كار به جايي رسيده كه در حجم وسيع اين آدم‌هاي علاف و سرتق، ديگر آن حس محبت و انساندوستي رنگ مي‌بازد و تو نمي‌تواني در اين جمع محتاج واقعي و خودكفا را از اشخاص وابسته به سرنخ‌هاي اصلي كه از آن بهره‌برداري همه‌جانبه مي‌كنند، به خوبي تشخيص بدهي.جدا از زشت شدن چهره پايتخت با تردد مداوم اين اشباح سرگردان و دافعه‌آميز، شاهد فرهنگسازي مخرب و به هرز رفتن نسل‌هاي مختلف در دوران حساس زندگي‌شان و تشديد بزهكاري با وجه‌المصالحه قرار گرفتن شماري از اين افراد در ارتكاب مستقيم و غيرمستقيم فعل مجرمانه هستيم.
 نكته تلخ و غم‌انگيز آنكه در چهره بعضي از اين نوجوانان پخش و پلا در سر چهارراه‌ها و ايستگاه‌هاي داخل مترو نشانه‌هايي از معصوميت رو به ازدست‌رفتگي و كنار آمدن تدريجي با دوز و كلك و سياهكاري و – بعضا- شرارت مي‌بيني. از منظري ديگر غمت مي‌گيرد وقتي كودكان و نوجواناني را در اين مكان‌ها مي‌بيني كه بايد در آن ساعات روز و شب سر كار و كنار خانواه‌شان باشند يا چرا آن جوان خوش‌تيپ و پرانرژي سي‌دي‌فروش و اسباب‌بازي‌فروش كه لوله پلاستيكي را فوت مي‌كند و كف صابون به هوا مي‌فرستد به جاي ادامه تحصيل و داشتن شغل مناسب و آينده‌اي روشن و تثبيت‌شده، لابه‌لاي اتومبيل‌هاي محبوس‌شده در ترافيك سنگين وسط اتوبان و مدخل تونل رسالت در بزرگراه حكيم ويلان و سرگردانند تا شايد مشتري باحالي پيدا كنند و امورات‌شان بگذرد؟
در اين ميان، گاه پيرمرد و پيرزن فرتوتي را مشاهده مي‌كني كه يك بسته فال حافظ يا چند ليف حمام و دستمال كاغذي و باطري قلمي چيني به دست گرفته و سر چهارراه پشت چراغ قرمز در گوشه‌اي كز كرده و غرورش اجازه نمي‌دهد برود موي دماغ اين و آن شود و جنسش را با التماس و زبون‌بازي قالب كند.  البته برخورد سلبي و ضربتي و روبنايي با اين مجموعه در جهت جمع‌آوري‌شان، حكم يك مسكن موقت و بي‌نتيجه را دارد. اقدام ريشه‌اي با تحت پوشش قرار دادن اين افراد (به ويژه قشر كودك و نوجوان و سالمندان) از طريق سازمان‌ها و ادارات و نهادهاي ذي‌صلاح و شكل‌دهي كانون خانواده و فراهم ساختن امكانات آموزشي و رفاهي و شغلي و فرهنگي براي آنها، محقق خواهد شد.از وظايف اصلي دولت در اين شرايط بحراني كه گذر از تحريم و فشار اقتصادي را شاهديم، ايجاد بازار كار براي نسل جوان و اهميت دادن به حقوق شهروندي و تشخص و كرامت انساني و هويت دادن به طبقه و پايگاه اجتماعي اقشار آسيب‌پذير و بي‌پشتوانه جامعه است. اين مهم نياز به يك اراده جمعي و برنامه‌ريزي جدي و سنجيده كوتاه و بلندمدت دارد.
با همين ذهنيت و سردرگمي فكري، حوالي ساعت يك بعدازظهر داشتم به خانه برمي‌گشتم كه داخل كوچه يك جوان بلندقد و خوش‌سيما را ديدم كه كيف كوچكي را روي شانه‌اش انداخته بود و جلوي در خانه‌ها تبليغ يك پيتزافروشي جديد و يك مركز دندان‌پزشكي و ايمپلنت و... را با نوار چسب الصاق مي‌كرد. از جلويش كه رد شدم ديدم با موبايلش دارد با شخصي صحبت مي‌كند و به او مي‌گفت: «سر كارم، بهت زنگ مي‌زنم». اصلا به تيپ و گروه خوني‌اش نمي‌خورد كه نصاب اين‌گونه اعلاميه‌هاي تبليغاتي باشد. وجدان كاري او ضرورت چسباندن همه اين اوراق تحويل گرفته شده بود. شايد يكي ديگر همه اين اوراق را روانه سلطل زباله مي‌كرد.
ظرفيتم از نظر ضدحال براي آن روز تكميل شد و اصلا ايده اوليه‌ام در مورد محشور شدن با فرد زينه‌مان و «صلوه ظهر» و «از اينجا تا ابديت» و «مردي براي تمام فصول» و «اسب كهر را بنگر» پاك از سرم پريد و در خانه را محكم بستم و در خود گم شدم.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون