گويندگان بعد از قدرت
ابراهيم عمران
برخي رفتارهاي افرادي كه زماني در «ميز قدرت و تصميمگيري» بودند و حاليه از آن دور هستند؛ نشانگر موارد بيشمار، از تصميمهايي است كه اگر در همان زمان خودش اتخاذ ميشد و دربارهاش حرف زده، به ثواب نزديكتر بود تا حاليه، چه كه در مقام «حرف زدن» اگر اين حرف با قدرت اجرايي همراه باشد به حتم اثرگذارياش افزونتر خواهد بود. حال مراد از اين آسمان و ريسمان بافتن ابتدايي چيست و اين چند خط چه ميخواهد بگويد؟ در خبرها آمده بود جناب ضرغامي در خيابان و در مواجهه با نوازندههاي خيابان كه لاجرم از سر بيكاري «سرنا را از سر گشادش» مينوازند؛ به آنها التفات كرده و چند خطي درباره آهنگهايي كه اين افراد در معابر عمومي مينوازند، نوشتهاند؛ كه اين روزها ايشان گويا راحتتر و بيپيرايهتر برخي مسائل را بيان ميكنند؛ آنسان كه گفتوگوي جذابي هم با فريدون جيراني در روزنامه سينما داشتند... حال بايد گفت اگر در دوره زمامداري ايشان بر راديو و تلويزيون همين انگارههاي فكري قدرت بروز پيدا ميكرد، كارها بهسامانتر نميشد؟ صحبت بر سر اين مورد خاص و توجه به موسيقي خياباني نيست كه خوب و بد و كوچه بازاري آن مورد توجه قرار گرفته، بلكه بر سر همان موردي است كه اين نوشته بر پايه آن به رشته تحرير درميآيد... در قدرت بودن و پيرايههاي آن اجازه ندادن در موارد گوناگون سخن راندن. هر چند نميشود كتمان كرد در زمان پست و مقام بودن به دلايل زيادي كه بعضا موجه هم هستند، نميشود همانطوري سخن گفت كه در زمان آسايش. آسايش از جهات بسيار كه به جايي و نهادي برنميخورد و خردهگيران را هم ساز كوك نميشود... ولي آيا به راستي نميشود با كمي دورانديشي و سعهصدر اينگونه بود كه اكنون دوستان راحت و بيزاويه ميگويند و مينويسند؟! اگر همه تصميمگيران و دستي بر آتشداران آنچه را منويات دروني خويش است بيمنت و بيواهمه بيان دارند؛ بر سبيل اتفاق امور كتاب، كارهاي موسيقي، زمين ماندههاي تئاتر و فيلم و هزاران «لاينحلهاي» دردسردار حل نميشود؟ بر دنبالكنندگان دوره زعامت جناب ضرغامي آشكار است كه همين موسيقياي كه حاليه ايشان آن را در برخي موارد «باكلاس» ناميدند و از وزارت ارشاد خواستند آن را پيگيري كنند و سياست درستي در مورد آن در پيش گيرند؛ در راديو و تلويزيون زمان خودشان، تا چه حد متولي چنين سياستي بودهاند؟ و تا چه مقدار توانستند بيدخالت در حوزه ارشاد، به آهنگسازان و خوانندگان، امعان نظر داشته باشند؟ پرسشهايي از اين دست فراوان است و نوشتن هم زياد چاره كار نيست ولي كاش آناني كه اكنون در مقامي هستند، اينچنين گفتههايي را به دقت نظاره كنند تا خود در چند سال آتي، از گويندگان «بعد قدرت» نباشند... ! كه به قول سعدي: سخني در نهان نبايد گفت/كه بر انجمن نشايد گفت.