سارا معصومي/مذاكرات هستهيي ايران با 1+5 تا پانزدهمين روز از ماه ژانويه سال 2015 تعطيل است. پس از بازگشت مذاكرهكنندگان مقابل ايران از تعطيلات، ايران و 1+5 در سطح معاونان در ژنو ديدارها را در قالب ديدارهاي دو و چندجانبه و احتمالا جلسه عمومي 1+5 تازه خواهند كرد. در يك سال گذشته پرونده هستهيي ايران در كنار پروندههاي سوريه، اوكراين، عراق و داعش در زمره مواردي بود كه امريكا، اروپا، روسيه و چين را به همكاريهاي چندجانبه و مذاكرات فشرده كشاند. مذاكرات هستهيي ايران با 1+5 تا پايان ماه ژوئن تمديد شده است و اين در حالي است كه نخستين نشانههاي موفقيت اين تمديد بايد تا ماه مارس در شكل يك تفاهم سياسي ميان طرفين خود را نشان دهد. چگونگي برداشته شدن تحريمها و حجم غنيسازي ايران از جمله مواردي است كه در سال 2014 مانع امضاي توافق جامع هستهيي ميان دو كشور شد. به نظر ميرسد كه در سال 2015 هم چگونگي برداشته شدن تحريمها از اصليترين مسائلي باشد كه چالشي در برابر رسيدن به توافق جامع باشد. دكتر هيسائي ناكانيشي، تحليلگر سياست بينالملل و مطالعات خاورميانه و استاد دانشگاه در ژاپن كه از يك دهه پيش پرونده هستهيي ايران و فراز و فرودهاي آن را دنبال كرده است در گفتوگو با «اعتماد» از استانداردهاي دوگانهيي ميگويد كه در معاهده منع تكثير تسليحات هستهيي موسوم به ان پي تي به چشم ميخورد. پروفسور ناكانيشي كه تاليفات بسياري درخصوص تحولات سياسي ايران دارد و در حوزه روابط دوجانبه تهران - توكيو و تبادلهاي آكادميك ميان دو كشور فعاليتهاي بسياري داشته است ، اعتقاد دارد كه برخورد با ايران در پرونده هستهيي آن تا حدودي زيادي سياسي بوده است. دكتر ناكانيشي در بخشهايي از اين مصاحبه به نياز امريكا به ايران در منطقه اشاره كرده و تاكيد ميكند كه سياستهاي واشنگتن در قبال تهران در چندسال اخير به سرعت تغيير كرده است اما كاخ سفيد به دليل برخي مخالفتهاي داخلي اين تغيير سياست را علني نميكند. متن گفتوگوي اختصاصي «اعتماد» با وي به شرح زير است:
شما از چه زماني پيگير مباحث پرونده هستهيي ايران و رژيم تحريمها عليه اين كشور هستيد؟ آيا در جريان تحقيقهاي خود به مورد تعجببرانگيز يا بخصوصي در اين خصوص برخورد كردهايد؟
من از 10 سال پيش روي اين موضوع كار ميكنم اما تمركز اصلي من روي اين پرونده در پنج سال اخير بوده است. يكي از اصليترين جنبههاي اين پرونده اين است كه به نظر ميرسد ايران به حق غنيسازي دست پيدا كرده هرچند كه نه در برنامه مشترك اقدام به صراحت به اعطاي اين حق به ايران اشارهيي شده و نه امريكاييها به صراحت از برخورداري ايران از اين حق سخن ميگويند. اين مساله درست است كه توقف برنامههاي هستهيي متفاوت ايران هم در سايه برنامه مشترك اقدام عملي شده اما بايد به اين موضوع هم اشاره شود كه ابهامهاي بسياري هنوز در متن برنامه مشترك اقدام به چشم ميخورد.
ايران توسط شوراي امنيت سازمان ملل و بر اساس فصل هفت اين منشور كه ايران را خطري براي جهان ميداند، تحريم شده است. اسراييل و هندوستان پيمان منع تكثير تسليحات هستهيي را امضا نكرده و هيچگونه شفافسازي در خصوص فعاليتهاي هستهيي خود نيز در اين سالها نداشتهاند و البته تسليحات هستهيي هم در اختيار دارند. آيا اين دو كشور تنها به اين دليل كه عضو معاهده منع تكثير تسليحات هستهيي نيستند از جانب شوراي امنيت سازمان ملل خطري هم براي امنيت جهاني به حساب نميآيند؟ به زبان ديگر آيا تنها امضاكنندگان معاهده منع تكثير بايد پاسخگو بوده و خطري براي جهان به حساب ميآيند؟
معاهده منع تكثير تسليحات هستهيي از ابتداي شكلگيري آن تا به امروز برخوردهاي سياسي با اعضاي خود داشته است. نابرابري بنياديني در رژيم ان پي تي وجود دارد. اينكه چرا ايران تنها هدف هم قرار گرفته كاملا سياسي است و توجيه حقوقي ندارد. شش قطعنامه سازمان ملل هم كه به استناد آنها ايران تحريم شده است از همين مشكل حقوقي رنج ميبرند. قطعنامههاي شوراي امنيت به گونهيي اعمال شدهاند كه گويا اين قطعنامهها بر معاهدههاي بينالمللي نظير ان پيتي برتري و ارجحيت دارند.
شما در تحقيقات اخير خود به اين مساله اشاره كرده ايد كه واقعيتهاي جديد خاورميانه و مسائل امنيتي از اين پتانسيل برخوردار است كه رابطه ميان ايران و امريكا را تغيير دهد و اين تغيير ميتواند پرونده هستهيي ايران را هم شامل شود. برخي اعتقاد دارند كه سياستهاي امريكا بر اساس ايدئولوژي و نه در نظرگرفتن حقايق شكل گرفته است. آيا واقعيتهاي جديد در خاورميانه به شكل الزامآوري ميتواند سياستهاي امريكا را به سمت جهتگيريهاي منطقي سوق دهد؟
پس از بهار عربي و بيثباتي سياسي كه به دنبال آن در خاورميانه ايجاد شد، پارادوكسي كه واقعيت دارد شكل گرفت و آن هم اين است كه ايران يكي از كشورهايي در منطقه است كه از ثبات سياسي برخوردار است. با توجه به شكلگيري و گسترش داعش در سوريه، عراق و حتي فراتر از اين مرزها، در حال حاضر ايران و امريكا از منافع مشتركي در مبارزه با اين گروه برخوردار هستند. وضعيت ائتلاف امريكا در خليج (فارس) و تركيه نشاندهنده محدوديتهايي است كه آنها در مبارزه با داعش دارند. قدرت استراتژيك و رسمي و غيررسمي نظامي ايران در حقيقت مورد نياز امريكاييهاست هرچند كه امريكاييها به صراحت به اين مساله اذعان ندارند. مشخص است كه تغيير معماي امنيتي در خاورميانه كه امريكا امروز با شكلگيري آن در عراق و سوريه روبه رو است اين كشور را به سمت تغيير سياست در ايران سوق خواهد داد. به دليل وجود محافظهكاراني كه هنوز مخالف ايران هستند، امريكا تغيير موضع خود در قبال ايران را علني نميكند اما سياستهاي امريكا در يك دهه گذشته به سرعت تغيير كرده است.
آژانس بين المللي انرژي اتمي در زمان رياست يوكيا آمانو -كه بر اساس افشاگريهاي ويكي ليكس به گفته شخص وي متحد وفادار ايالات متحده است - در گزارش نوامبر 2011 خود براي اولين بار به بحث ابعاد نظامي احتمالي برنامه هستهيي ايران پيش از 2003 اشاره كرده است. اين ادعاها در گذشته توسط آژانس بين المللي انرژي اتمي و سرويسهاي اطلاعاتي غرب رد شده است. تمام تلاشهاي ايران براي حل اين مساله از جمله شفافسازيهاي فني اخير منجر به جلب رضايت آژانس نشده است. شما چه جايگاهي براي بحث ابعاد نظامي احتمالي برنامه هستهيي ايران در توافق جامع ميان ايران و 1+5 به خصوص در مبحث رفع تحريمها يا زمان مورد توافق براي اعمال محدوديتها قايل هستيد؟
گروههاي تندرويي كه در امريكا و اسراييل وجود دارند از بحث ابعاد نظامي احتمالي برنامه هستهيي ايران به عنوان يك پروپاگاندا استفاده ميكنند. با اينهمه مشخص است كه بحث بررسي ابعاد نظامي احتمالي، شدني و قابل اجرا نيست. برنامه مشترك اقدام و توافق جامع هستهيي كه در آينده امضا خواهد شد، تحت تاثير چنين تبليغاتي قرار نخواهد گرفت. برنامه مشترك اقدام نتيجه تلاشهاي زنجيرهيي اي بود كه توسط اعضاي 1+5 براي يافتن راهكاري سياسي در راستاي پايان دادن به بن بست هستهيي انجام گرفت. اين مساله به آساني در آينده تغيير نخواهد كرد.
شما به عنوان يك محقق ژاپني، آيا اظهارنظري در خصوص سياستهاي آمانو يا سياستهاي آژانس بين المللي انرژي اتمي تحت نظارت وي داريد؟ گفته ميشود كه وي به سياستهاي امريكا بسيار نزديك است.
اينگونه به نظر ميرسد. با اينهمه آژانس بينالمللي انرژي اتمي تحت رياست آمانو همواره نوعي ترديد در خصوص فعاليتهاي غني سازي ايران در حوزه تسليحاتي بروز داده است. به بيان ديگر، اين ابهامها به نوعي دستمايه تحريمهاي شوراي امنيت شدهاند.
اصليترين دليل تاثيرگذاري تحريمها بر اقتصاد ايران به دليل تحريمهاي پيچيده ايالات متحده و اتحاديه اروپا بر بخش صادرات نفت و بانكداري ايران بود. بر اين اساس اهميت برداشته شدن تحريمهاي شوراي امنيت و ساير تحريمها بر ايران چه خواهد بود؟
بازي ابهام در خصوص فعاليتهاي هستهيي ايران و ترديد بينالمللي نسبت به برنامه هستهيي اين كشور همچنان در آينده باقي خواهد ماند. اما اينكه تا چه اندازه تحريمهاي اعمال شده عليه ايران برداشته خواهد شد ربطي به برداشته شدن قطعنامههاي شوراي امنيت ندارد. آنچه كه بيش از اين اهميت دارد نابرابري آهسته تحريمهاي اعمال شده توسط اتحاديه اروپا و ساير كشورهايي هستند كه ناراحت همراهي خود در گذشته با تحريمهاي يك جانبهيي هستند كه توسط امريكا اعمال شد.
ايالات متحده و متحدان اروپايي آن در چند سال اخير تحريمهاي يك جانبه سنگيني را بر ايران تحميل كردهاند اما اين كشورها تنها زماني توانستند قطعنامههايي را عليه ايران در شوراي امنيت به تصويب برسانند كه روسيه و چين را هم با خود همراه كردند. با توجه به اينكه تحريمهاي شوراي امنيت هيچ توجيه سياسي و حقوقي ندارد به نظر شما چرا دو كشور روسيه و چين عليه ايران در شوراي امنيت راي دادند؟
هر زمينهيي كه بر اساس آن روسيه و چين با امريكا در شوراي امنيت همراهي كردند با ديگري متفاوت است. بررسي بيشتر دلايل رفتار روسيه و چين در راي مثبت دادن عليه ايران مورد نياز است تا بتوان بر مبناي آن زمينههاي سياستهاي منطقهيي و فرامنطقهيي را شناسايي كرد كه رابطه ميان امريكا، روسيه و چين را تشريح ميكند. بايد بر اساس زماني كه اين همراهيها رخ ميدهد به بررسي اين مساله پرداخت.
برخي كشورهاي عضو جنبش عدم تعهد اعتقاد دارند كه پرونده هستهيي ايران به وسيله اروپا، امريكا و اسراييل در راستاي منزوي كردن ايران علم شده است تا به نوعي اين كشورها با تحت فشار قرار دادن ايران اين كشور را به سمت تغيير نظام ببرند. با توجه به اين مساله به نظر شما ايران در حوزه سياست داخلي و خارجي بايد چه سياستهايي را براي مهار اين استراتژي استعمارگري پيش ببرد؟
ايران در مسير درستي در تعقيب و تحقق حق خود براي تحقيق و توسعه تكنولوژي هستهيي قدم برميدارد. شايد زمان بسياري نياز باشد تا ايران و ايالات متحده رابطه ديپلماتيك كامل با يكديگر در حد بازگشايي سفارتخانهها را تجربه كنند. با اينهمه به محض آنكه اعتمادسازي در نتيجه تعهد ايران به مفاد برنامه مشترك اقدام شكل بگيرد، تحريمها به آرامي برداشته خواهد شد و اين مساله الزاما نيازي به لغو رسمي مورد به مورد آنها توسط ايالات متحده ندارد بلكه عدم توجه امريكا به عدم همراهي اروپا و ژاپن با تحريمهاي امريكا هم ميتواند كارساز باشد. به نظر من اين مساله در آينده نزديك رخ خواهد داد. اظهارات باراك اوباما در خصوص نيت ايالات متحده براي بهبود رابطه با كوبا ميتواند مقدمهيي براي بهبود رابطه با ايران هم باشد. به بيان ديگر، توسعه رابطه اقتصادي ايران با ساير كشورها مثلا چين، ميتواند به تلطيف فضا در راستايي كه رژيم تحريمها عملا معنايي نداشته باشد، منتهي شود. در اين ميان قدرت نفوذ ايران در سوريه و عراق در مبارزه با شبه نظاميان افراطگراي مسلمان مانند داعش بايد مانند
ششماه گذشته ادامه پيدا كند. تاثير استراتژيك نفوذ ايران در خاورميانه در ميان مدت و طولانيمدت افزايش پيدا خواهد كرد و اندك اندك اين قدرت از سوي امريكا هم به صراحت به رسميت شناخته خواهد شد. در بعد داخلي هم اصلاحات اقتصادي ميتواند به بهبود كارآمدي اوضاع اقتصادي در ايران منتهي شده و بر فضاي رقابتي براي سرمايهگذاري در ايران بيفزايد. شكايتهاي اقتصادي كه سابق بر اين ميان گروههاي اجتماعي و سياسي مختلف ديده ميشد اصليترين دشمنهاي جمهوري اسلامي هستند.
آيا ژاپن هم غني سازي اورانيوم دارد؟ ميزان فعاليتهاي هستهيي در ژاپن چه ميزان است؟ آيا اين مساله كه ژاپن متحد امريكاست تاثيري بر دست آزاد اين كشور در غنيسازي اورانيوم دارد؟
اين موضوع حوزه كاري من نيست و اطلاعات چنداني در اين خصوص ندارم. اما من فكر ميكنم كه ژاپن حقوق خودخواندهيي دارد و در خصوص غني سازي در راستاي تامين امنيت انرژي مستقل رفتار ميكند. ژاپن به سه اصل عدم تكثير پايبند است. اين اصول عبارتند از عدم برخورداري، عدم ساخت و عدم صدور مجوز براي ورود تسليحات هستهيي به ژاپن. اين سه اصل از اواخر دهه 50 اعمال شده است.
برش
نابرابري بنياديني در رژيم ان پي تي وجود دارد
ابهامهاي بسياري هنوز در متن برنامه مشترك اقدام
به چشم ميخورد
به دليل وجود محافظهكاراني كه هنوز مخالف ايران هستند، امريكا تغيير موضع خود در قبال ايران را علني نميكند
شايد زمان بسياري نياز باشد تا ايران و ايالات متحده رابطه ديپلماتيك كامل با يكديگر در حد بازگشايي سفارتخانهها را تجربه كنند
گروههاي تندرويي كه در امريكا و اسراييل وجود دارند از بحث ابعاد نظامي احتمالي برنامه هستهيي ايران به عنوان يك پروپاگاندا استفاده ميكنند
قدرت استراتژيك و رسمي و غيررسمي نظامي ايران در حقيقت مورد نياز امريكاييهاست هرچند كه امريكاييها به صراحت به اين مساله اذعان ندارند
تغيير معماي امنيتي در خاورميانه كه امريكا امروز با شكلگيري آن در عراق و سوريه روبهرو است اين كشور را به سمت تغيير سياست در ايران سوق خواهد داد