• ۱۴۰۳ پنج شنبه ۱۳ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 3549 -
  • ۱۳۹۵ يکشنبه ۲۳ خرداد

مردي با معرفي خود به پليس مدعي شد فرد ديگري را كشته

مقتول با ضربه به گيجگاهش جان سپرد

اعتماد| مردي كه ادعا مي‌كرد شخصي را در يك درگيري در كرمان كشته است خودش را به اداره آگاهي معرفي كرد. ديروز مردي به اداره آگاهي تهران بزرگ مراجعه و خودش را به پليس معرفي كرد. او در شعبه هشتم بازپرسي دادسراي جنايي تهران در گفت‌وگو با «اعتماد» درباره ماجراي درگيري‌اش گفت: «خانه پدري من در قزوين است و خودم نزديك به سه سال است كه براي كار به تهران آمده‌ام و براي پروژه كاري موقت به كرمان رفته بودم؛ ساعت 2 ظهر در يكي از خيابان‌هاي كرمان در حال پياده‌روي بودم كه مردي از كنارم عبور كرد و محكم به پهلويم تنه زد. مي‌خواستيم همانجا با هم درگير شويم اما مردم جلوي‌مان را گرفتند. با هم قرار گذاشتيم كه به بيابان‌هاي اطراف كرمان برويم و آنجا دعوا كنيم. وقتي به محل قرار رسيديم با هم گلاويز شديم، او يك ضربه به گيجگاهم زد و من هم ضربه‌اي به گيجگاهش زدم. مرد كه ظاهرا 35 ساله به نظر مي‌آمد روي زمين افتاد و همان جا جان باخت. من بالاي سرش رفته بودم اما نفسش بالا نمي‌آمد. من كه ترسيده بودم خيلي زود محل درگيري را ترك كردم و به محل كارم رفتم. يك هفته در كرمان ماندم و كارم را در ساختماني كه در آن كارگري مي‌كردم انجام دادم و به تهران آمدم. يك هفته هم در تهران ماندم و بعد از آن تصميم گرفتم خودم را معرفي كنم. خانه من در ميدان قزوين است كه با يك همخانه افغانم در آن زندگي مي‌كنم. من قديم‌ترها اعتياد به ترياك داشتم اما ترك كرده‌ام و چند وقت است كه شربت متادون استفاده مي‌كنم.» اين مرد 40 ساله گفت: «اعضاي فاميل من در منطقه تهرانسر زندگي مي‌كنند اما دلم نمي‌خواهد بيايند اينجا و من را در اين وضعيت ببينند.» مرد درباره وضعيت زندگي شخصي‌اش گفت: «من تا به حال ازدواج نكرده‌ام و تا به حال هم هيچ سابقه كيفري براي مواد يا درگيري نداشته‌ام. نمي‌دانم چطور شد كه اين اتفاق افتاد. شغل من كارگر بنايي است.» او در پاسخ به سوالات بازپرس شعبه هشتم دادسراي جنايي تهران مدعي شد: «چند وقت پيش هنگام كار چند ضربه با چوب به سرم خورد و از آن روز به بعد حافظه‌ام خوب كار نمي‌كند. موقعي هم كه به كرمان براي كار رفته بودم روزها بنايي مي‌كردم و شب‌ها را در خيابان مي‌خوابيدم. نمي‌توانم به سوال‌هاي شما جواب بدهم. وقتي من را سوال‌پيچ مي‌كنيد نمي‌توانم چيزي بگويم.» مرد بعد از بازجويي‌هاي بازپرس پرونده اصرار داشت كه او را به زندان ببرند. حتي از روي صندلي بلند نمي‌شد و مي‌گفت: «من را آزاد نكنيد من مي‌خواهم به زندان بروم!» قاضي ايلخاني با توجه به اظهارات ضدونقيض مرد و اينكه خبر كشف هيچ جسدي در كرمان مخابره نشده است، دستور آزادي اين مرد را صادر كرد. اما هنوز تحقيقات درباره اين پرونده ادامه دارد.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون