نمايشگاه آثار «پرويز تناولي» و 50 سال هنر پاپ (در دو بخش «مشاهير عالم» و «بايد خط نوشت») كه قرار بود در 28خردادماه سال جاري در «گالري شهريور» به كار خود پايان دهد، تا 11 تيرماه تمديد شد. به همين بهانه نگاهي به هنر پاپ در ايران و جهان و آخرين نمايشگاه آثار تناولي خواهيم داشت.
تناولي از بازماندگان «مكتب سقاخانه» است (مكتب هنري شكل گرفته در دهه چهل شمسي كه سعي در ترويج و اشاعه هنر اصيل ايراني- اسلامي با شاخصههاي هنر مدرن داشت) و از اين رو حضور و وجود او در هنر معاصر ايران را بايد غنيمت شمرد. پرويز تناولي چه در ايران و چه در آن سوي آبها شخصيت هنري شناختهشدهاي است و نشان اين ادعا را بايد در نمايشگاهها و موزههاي معتبر جهان، كه آثار او را به نمايش ميگذارند جستوجو كرد.
در ايران هر از چند گاهي نمايشگاهي (مستقل يا مشترك با ساير هنرمندان) از آثار او برگزار ميشود و اينبار به همت گالري شهريور نمايشگاهي متفاوت از اين هنرمند نامآشنا، درهاي خود را به روي مشتاقان هنر مدرن گشود.
اما چرا نمايشگاهي متفاوت؟ متفاوت از اين منظر كه حتي اشخاصي كه بيشتر پيگير آثار تناولي بودهاند، برداشت درستي از عنوان نمايشگاه و حتي مجموعهاي كه قرار است با آن مواجه شوند، نداشتند.
عنوان پاپ در دنياي هنرهاي تجسمي يا آنچه به آن «پاپ – آرت» اطلاق ميشود تا حدود زيادي در بين مخاطبان ايراني و حتي منتقدان هنري، كمتر شناخته شده و مغفول مانده است.
پاپ – آرت؛ چيستي و چرايي
آنچه امروزه در جهان به عنوان «پاپ آرت» شناخته ميشود، جنبش هنري مستقلي بود كه عدهاي از هنرمندان نوجو و نوگراي هنرهاي تجسمي، در اوايل دهه 50 ميلادي در بريتانيا و پس از آن در ايالات متحده به وجود آوردند. هنرمنداني كه خواستار ايجاد تحول در هنر مدرن و آفرينش آثار پستمدرن در هنرهاي تجسمي بودند.
«ريچارد هميلتون» و «ادواردو پائولوزي» در بريتانيا و «رابرت راشنبرگ» و «جاسپر جونز» در ايالات متحده از پيشگامان اين جنبش هنري بودند.
مصالح اصلي هنرمندان پاپ، براي خلق آثارشان شامل فرهنگ عامه، تبليغات تجاري و حتي اخبار سياسي و اجتماعي بود. نگاه منتقدانه هنرمند نوگرا زماني كه با چاشني روشنفكري (و نه ژست روشنفكري) ممزوج شود، ميتواند از اين مصالح و ابزار، اثري هنري به وجود آورد كه هرچند ظاهري سطحي و ساده دارد ولي مخاطب را با مفهومي به غايت عميق مواجه ميسازد.
كمترين حاصل و نتيجه براي اين مفهوم خصوصا در سالهاي ابتدايي به وجود آمدن اين جنبش، نقد فرهنگ توليد زياد و مصرف زيادتر بود. توليد و مصرفي كه بايد به وجود ميآمد بدون آنكه كسي به عواقب آن بينديشد و معضلات اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي آن را گوشزد كند.
نقطه ابتدايي اين حركت را بايد در فعاليتهاي تشكلي موسوم به «گروه مستقل» (Independent Group) به سرپرستي ريچارد هميلتون بنيانگذار پاپ آرت بريتانيايي، جستوجو كرد.
در سال 1952 عدهاي از نقاشان، مجسمهسازان، معماران، نويسندگان و منتقدين جوان با تشكيل اين گروه و به چالش كشيدن مرزهاي هنر مدرن آغازگر راهي بودند كه در آينده هنر پستمدرن و پيدايش پاپ آرت نقش بسزايي داشت.
پاپ آرت از پرحاشيهترين و پرسروصداترين جنبشهاي هنري در دوران معاصر است. از طرفي كنش و واكنش هنر پاپ بر ساير سبكها و ژانرهاي هنري و از طرفي نگاههاي كاملا متباين و متضاد به اين مقوله نوظهور، باعث شد تا پاپ آرت محمِلي براي بحث و جدل و حتي كشمكش بين هنرمندان و منتقدان هنري شود.
منتقدان و مخالفان به سطحي بودن، استفاده از منابع دم دستي و پرداختن به مسائل پيشپاافتاده اشاره كرده و هنر پاپ را فاقد ارزشهاي هنري ميدانستند.
در مقابل، طرفداران اين جنبش هنري عنوان ميداشتند كه نميتوان به اثري كه از زندگي روزانه مردم، آگهيهاي تبليغاتي و ساير امور معمولي و ساده به مفهومي عميق و هنري ميرسد، برچسب سطحي و غيرهنري بودن زد و آن را ناديده انگاشت.
هرچند نوزاد «پاپ آرت» در بريتانيا به دنيا آمد ولي نبايد ازين نكته غافل شد كه رشد و بالندگي آن در ايالات متحده صورت گرفته و به جهان معرفي شد. شاخصترين هنرمندانِ هنر پاپ، امريكايي بودند و همچنين نام «پاپ آرت» نخستين بار در سال 1962 توسط «موزه هنر مدرن نيويورك» مورد استفاده قرار گرفت.
پاپ آرت در ايران
به طور حتم نميتوان به صورتي مشخص پيشگامان هنر پاپ را در ايران معرفي كرد و به همين ترتيب پيگيري روند شكلگيري و پيشرفت آن نيز كاري دشوار است چرا كه اين جنبش هنري همانند خيلي از سبكها و حركتهاي هنري معاصر، به شكلي وارداتي بوده و آن سير تاريخي كه بهطور مثال در اروپا يا امريكا طي نموده، در ايران سپري نكرده است.
ولي ميتوان پرويز تناولي را با پيشينهاي 50 ساله در اين باب، از پيشقراولان هنر پاپ ايراني دانست. تناولي نخستين نمايشگاه پاپ آرت خود را در سال 1344 يا به عبارتي سال 1965 ميلادي در «گالـري بورگـز» تهران برگزار كرد يعني در زماني كه جنبش پاپ در دوران رشد و بالندگي خود در جهان غرب و به خصوص در ايالات متحده بود. پس اگر بگوييم ايران با اختلاف زماني بسيار كمي نسبت به مبداء وموطن اصلي پاپ آرت غربي در اين مسير قدم گذاشته، حرفي به گزاف نگفتهايم.
هرچند به خاطر ناشناخته بودن اين جنبش هنري در ميان هنرمندان و منتقدان آن روز ايران، نمايشگاه مذكور پس از سه روز فعاليت تعطيل شد و سير انتقادها را به سوي تناولي روان ساخت به نحوي كه خودش ميگويد: «روزنامهها به آثار پاپام بد و بيراه گفتند و آثارم با بياعتنايي روبهرو شد.»
اما تاريخ هنر معاصر ايران هيچ گاه اين نقطه عطف پاپ آرت ايراني را فراموش نكرد و اين نمايشگاه موتور محركي شد براي ادامه مسير اين هنر پستمدرن.
تناولي پاپ آرت خودش را بخشي از همان پاپ جهاني ميداند اما با مصالح و موادي ايراني و نه امريكايي و غربي. به طور مثال شاخصههاي بازار، تبليغات تجاري و نشانههاي زندگي لوكس، جزو متريال اصلي جريان پاپ غربي است حال آنكه تناولي با ابزار باورهاي عاميانه، متلها و داستانها به ساخت پاپ شخصي و ايراني خود ميپردازد.
نمايشگاه تناولي پنجاه سال پاپ آرت – پنجاه سال «هيچ»
تناولي 50 سال پس از نمايش آثار پاپ در «گالري بورگز»، با برگزاري نمايشگاه «مشاهير عالم» ثابت كرد همچنان ميتواند در مركز توجه منتقدين و مخاطبان آثار هنري پستمدرن قراربگيرد همچنان كه در سال 2015 و به عنوان تنها نماينده ايران و خاورميانه، در نمايشگاهي كه با شعار «دنيـا پـاپ ميشود»، در مـوزه «تيـت مـدرن لنـدن» برگزار شد، شركت جست. آنچه در نمايشگاه آثار «پرويز تناولي» و پنجاه سال هنر پاپ با آن مواجه هستيم شامل دو بخش ميشود: «مشاهير عالم» و «بايد خط نوشت.» مشاهير عالم تلفيقي از «هيچ»هاي معروف تناولي با شخصيتهاي معروف سياسي، هنري و تاريخي است. گاهي «هيچ» و «مرلين مونرو» هم آغوش ميشوند و گاه «ناصرالدينشاه» را بر روي صندلي «هيچ»گونه مينشاند. ياشار صميمي مفخم در يادداشت ابتدايي كاتالوگ نمايشگاه ميگويد: «پرويـز تناولـي در مجموعـه آثـار «مشـاهير عالـم»، برخـي از نماديـنترين مشـاهير جهـان را همنشـين «هيـچ»اش كـرده اسـت. اينبار بـه اعتبـار هيـچ تناولـي، ايـن مشـاهير ديـده ميشوند. هيـچ بـا آنهـا ميايسـتد، مينشـيند، هـمآغـوش ميشود، هـم بـازي ميشود و هـر دو بـا تمـام شـهرتي كـه دارنـد بـه «هيـچ» ميگرونـد.»
«بايد خط نوشت»داستان ديگري دارد. طرلان رفيعي مينويسد: «(تناولي) به شيوه لوحهاي آموزش خط در دوران دبستان، سرمشقي را به خط خوش نستعليق نوشته و زير آن همان سرمشق را نقطهچين آورده است. آنچه اين مجموعه را در آن دوران تبديل به اثري بسيار متفاوت، پيشرو و فراتر از مرزهاي معمول آثار هنري ميكرد، برخورد مفهومي تناولي با بوم نقاشي بود.»
شعرهايي ساده ولي پرمفهوم براي پرورش ادب و آموزش درس زندگي به كودكان نسل پيش، كه معلوم نيست چرا در نسلهاي بعدي منقضي و معدوم شدهاند!
مانند: «از آدم بيادب بپرهيز/ با آدم باادب درآميز»
و يا «از صلح ميان موش و گربه/ بر باد رود دكان بقال»
هرچند «مشاهير عالم» و «بايد خط نوشت» تصاوير بسيار سادهاي را به ما نشان ميدهند ولي روايتگر مفاهيم پرمغزي هستند كه اگر عنوان «مفاهيم عميق فلسفي» را در موردشان بهكار بگيريم، پربيراه نگفتهايم.