نتيجه تخريب
دوجناح سياسي كشور
محمد كاظمي
نماينده ملاير
به نظر ميرسد ما در مسير رسيدن به آرمانهاي انقلاب دچار مشكل شدهايم.
معضلات گوناگون هنگام حضور و ميدانداري نيروهاي اصيل انقلاب و دوران دفاع مقدس و دلسوزان كشور قابل رفع و رجوع و مديريت هستند چنانچه اين معنا در كوران حوادث بارها به اثبات رسيد. اما اگر به هر دليل جاي خالي استخوان تركاندههاي انقلاب و جنگ روزبهروز بيشتر شود و جناحهاي سياسي با پشتوانههاي ديرين فكري و عملي از صحنههاي نياز و فكر و اجرا غايب شوند قطعا آسيبهاي عميق از راه ميرسند و در سايه خانهنشيني و قلت دلسوزان به نا كجا آباد سفر خواهيم كرد. واقعيت آن است كه جناحهاي اصلي كشور كه چهرههاي اصليشان سالها پيش از انقلاب در زندانها و پس از انقلاب در كوران حوادث و ايستادگي در مقابل دشمن متجاوز متفقا از بذل جان و مال و آبرو دريغ نكردند حداقل طي يك دهه گذشته از رقابت عبور كردند و گاهي ناخواسته ميدان را به افراطيوني دادند كه تخريب و زخمزني برايشان كاري ساده بود. اتفاقا تخريبها در عمل موثر افتاد و هر روز كه ميگذرد جناحهاي اصلي به انزواي بيشتر دچار ميشوند. از هزار قصه پر غصه اين معنا كه بگذريم انتخابات اخير مجلس شوراي اسلامي تصويري روشن و صريح از اين ماجرا را به نمايش ميگذارد. اكثر ژنرالها و حتي افسران كار آزموده اصلاحطلب رد صلاحيت شدند و در مقابل اصولگرايان شناسنامهدار با اشتباهاتي كه كردند و ردصلاحيتي كه با ميدانداري اصلاحطلبان از افكار عمومي دريافت كردند حاشيه نشين انتخابات شدند. در حال حاضر مجلس دهم به جز معدود چهرههاي باسابقه از ژنرالها و افسران جريانساز، مطلع، با تجربه و خلاق دو جناح اصلي كشور خالي است. نزديك به دوماه از آغاز كار مجلس جديد ميگذرد ولي اين مجلس آنچنان كه بايد هنوز خودش را نشناخته و به نقش آفريني در جامعه نپرداخته است. جوانگرايي و باز كردن دايره سياسيون و مسوولان و نمايندگان قطعا هم يك نياز است و هم ارزش، ولي اين مهم بايد با برنامه و طي مراحل آموزش و ابتدا با حضور در مسووليتهاي سايه صورت گيرد، همانگونه كه در ساختارهاي توسعه يافته امري رايج و جا افتاده است. اساسا كار احزاب همين است كه به تربيت مداوم مديران بلند پايه بپردازند و هر كس وزير يا وكيل ميشود از صفر شروع نكند. وقتي يك جناح سياسي به دليل رد صلاحيتهاي گسترده مجبور به عبور از هويت خود شود و جناح مقابل هم از فرستادن كاربلدهاي خود به مجلس باز ماند در عمل افزون بر خسارتهاي هر دو جناح خانه ملت هم تضعيف ميشود و فراتر از آن آسيب و خلأ متوجه كل كشور خواهد شد. اين معنا در دولت و حتي نهادهاي حكومتي هم به نوعي صورت تحقق به خود گرفته است. وجود حساسيتهاي شديد پيرامون مديران برجسته دوجناح، تصميمگيران را به انتخاب مسوولان فاقد حساسيت با هر ميزان از قوت و كارآمدي مديريتي ميكشاند. اين هشدار كاملا جدي است كه زير سايه جدال طولاني اصولگرايان و اصلاحطلبان و اشتغال انرژيهاي هر دو به يكديگر كساني از راه ميرسند و با كمترين سوابق خدمتي رسما و صريحا سهم خود از سفره انقلاب را طلب ميكنند. اگر رقابتهاي جناحي به جدال و منازعه تبديل شود و داراي خطوط قرمز روشن نباشد نتيجهاش خود انزوايي نيروهاي كيفي و پاكدست و مومن به آرمانهاي انقلاب خواهد بود. اگر در انتخابات رياستجمهوري سال 84 اصولگرايان يكي از شخصيتهاي ديرين و باسابقه خويش را به صحنه ميفرستادند قطعا در انتهاي دوران رياست جمهوري آقاي احمدينژاد براي رفتنش ثانيهشماري نميكردند و امروز هم مسووليت رفتار او را از خود دور نميساختند. رسيدن برقآساي كسي از فرمانداري و شهرداري به رياستجمهوري نخستين پرده از اين آسيب بزرگ را به نمايش گذاشت و خسارات عظيم ناشي از آن همچنان زخمساز و بلاآفرين است. بايد بپذيريم كه انقلاب و كشور از ناحيه تخريب نيروهاي با سابقه انقلاب و جنگ آسيب ديده و خواهد ديد و اين به يك جناح اختصاص ندارد و بايد عقلاي قوم براي آن چارهاي بينديشند. اگر در اين باب مهم انديشه نشود روزي چشم باز خواهيم كرد كه زندان رفتهها و جنگ ديدهها حتي مجال اظهارنظري نخواهند يافت ودر عمل جزنام و يادي از مطلوبهايمان نخواهد ماند. افزون بر وجوه آرماني هيچ ملتي تجربههاي گرانسنگ و عظيم و پرهزينه خود را كه در دل وزيران و وكيلان و مديران كار آزمودهاش چون ثروتي نهفته است به طاق نسيان نميدهد و هر از چندي از صفر شروع نميكند.