اين شكاف ويرانگر
روزنامه اعتماد
شوراي نويسندگان
در همه جوامع اختلاف و حتي تنش وجود دارد. اصولا اختلاف، ذات يك جامعه پوياست و اين اختلافات در بسياري از موارد منشا تحول و حركت نيز ميشود، مشروط بر اينكه وراي اين اختلافات حدي از تفاهم و توافق وجود داشته باشد. اگر هيچ توافق و تفاهمي نباشد، كوچكترين اختلافات ميتواند عميق و در نهايت كشنده شود. جامعه ايران نيز مستثني از اين قاعده نيست، انواع و اقسام اختلافات در آن بوده و خواهد بود. اين اختلافات در سطوح بالاي سياسي جامعه نيز هست. در اوايل انقلاب به حد درگيري مسلحانه و براندازي رسيد، بسياري از نيروها از دو طرف ترور يا اعدام شدند. پس از گذشت مدتي، حداقلي از آرامش و وحدت سياسي را تجربه كرديم، اين مسير با فراز و فرودهايي ادامه داشت تا سال 1384 كه انتخابات آن به شكلگيري يك شكاف جدي و جديد منجر شد. بهطوري كه عدهاي نيز نان خود را در زبانههاي سوزان اين آتش ميپختند. اتفاقات سال 1388 اين شكاف را به سرحد جدايي رساند ولي خوشبختانه جدايي قطعي رخ نداد و ظرفيتهايي كه درون نظام سياسي ايران بود، امكان پيوند عضو را فراهم كرد و در انتخابات سال 1392 اين زخم و شكاف به نحو چشمگيري ترميم شد و انتظار ميرفت كه در مسير وحدت نسبي حركت شود كه چنين هم بوده است.
اين روند ادامه يافت ولي بيتجربگيها و اقدامات برخي دستهاي تفرقهانداز زمينه را براي تعميق مجدد اين شكاف فراهم كرده است. آنان كه منافع خود را در تفاهم نسبي نيروهاي سياسي نميبينند آگاهانه يا ناآگاهانه آتش اختلافات را با هيزمهايي كه ميآورند و در آن ميريزند، شعلهورتر ميكنند. وضعيت به گونهاي است كه معاون مركز تحقيقات استراتژيك وزارت اطلاعات نيز مجبور به تذكر شده است:
«متاسفانه در داخل كشور عدهاي درگير مسائل قدرتاند، براي قدرت به دعوا افتادهاند و از درون مشكل ايجاد ميكنند. البته كه اهداف آنها با دشمن متفاوت است و ما به هيچوجه جريانهاي سياسي داخلي خودمان را متهم نميكنيم كه اهدافشان با دشمن يكي است اما ابزارهايشان يكسان است و دچار غفلت ميشوند چرا كه فضا بهگونهاي شده است كه چون ما به دنبال صندلي قدرت هستيم، يادمان رفته است كه بعضي كارها به صلاح ما نيست و نبايد انجامش دهيم.»
اين مشكل يكطرفه نيست. يك گروه رسانه ملي را ابزار خود قرار ميدهند و هرچه ميتوانند عليه يك مرجع تقليد كه دستش از دنيا كوتاه شده، سخن ميگويند و اين كار را در ذيل مثلا دفاع از انقلاب انجام ميدهند! طرف مقابل هم مقابله به مثل ميكند و در شرايطي كه دشمنان منطقهاي و تاريخي ايران در حال بسيج مزدوران خود عليه تماميت ميهن ما هستند. چنين بيمحابا عليه يكديگر اقدام كردن جز بيخردي و بلاهت چيز ديگري نيست. در يك سطح پايينتر ولي با همين سبك و سياق چنان حملات و توهينهايي را به رياستجمهوري ميكنند، كه اخلاق را قرباني مطامع سياسي خود كرده و هيچ توجه ندارند كه رياست جمهور به جز شخصيت حقيقي، واجد شخصيت حقوقي نيز هست و اين جايگاه را نميتوان با كلماتي زشت و دور از ادب سياسي مخاطب قرار داد.
اين اختلافات حتي در سطوح اجرايي و برنامهاي نيز مشاهده ميشود. در شرايطي كه همه كوششهاي عربستان در اين جهت تنظيم شده كه ايران را از دستيابي به درآمدهاي نفتي محروم كند و در مقابل وزارت نفت ايران درصدد سازماندهي حضور دوباره فناوري و نيروي متخصص و سرمايههاي خارجي در اين صنعت است، هجوم بيسابقهاي به قراردادهاي نفتي پيشنهادي دولت صورت ميگيرد. قضيه اين نيست كه اين قراردادها بايد نقد شود و مطابق قانون اساسي و در جهت منافع ملي كشور باشد. حتما بايد چنين باشد، ولي راهكار آن روشن است، اگر قراردادي فاقد اين چارچوب است، ميتوان از طريق قانون درخواست ابطال آن را كرد و رهبري نظام نيز اجازه نميدهند كه مواردي كه ناقض منافع كشور است
در قراردادها گنجانده شود. حتي نقدهاي علني هم خوب است ولي اگر طي آنها ادبياتي تند و توهينآميز به كار برده شود، قضيه فرق خواهد كرد. مورد ديگر از اين اختلافات مربوط به مسائل ميان شهرداري تهران و دولت است كه دستاندركاران آن هرگاه فرصتي بيابند از نيش زدن به يكديگر ابايي ندارند. اينكه بگوييم شهرفروشي از نفتفروشي بدتر است، يا در مقابل شهرداري نيز به دولت كنايه بزند، هيچ مشكلي را حل نميكند و فضاي همكاري و تفاهم را از ميان ميبرد. ادامه اين وضعيت نشان ميدهد كه اختلافات ميان ما حالتي از واگرايي شديد پيدا ميكند و به گسيختگي منجر خواهد شد؛ اگر جلوي آن را نگيريم. همه اينها رسيدن به حداقلي از تفاهم ملي را بيش از پيش ضروري ساخته است.