يزداني با كسب طلاي المپيك، طلسم 16 ساله كشتي آزاد را شكست
اسطوره
وحيد جعفري
حالا ديگر حسن يزداني تبديل به شمايل كشتي ايران در جهان شده است. نمايش منحصر به فردش روي تشكهاي كشتي از او ستاره زيادهخواهي ساخته كه قادر است هر كشتيگير قدرتمندي را به زانو درآورد و به نشانه پيروزي روي سينهاش بنشيند. اجراي خارقالعادهاش در اجراي فنون ناب ايراني او را تبديل به جوان اول اين روزهاي كشتي كشورمان كرده تا همه علاقهمندان به ورزش ملي، جز پيروزي و كسب مدال طلا از او توقع ديگري نداشته باشند. پيشتر به اين موضوع اشاره كرده بوديم كه به دليل سنگيني مسابقات كشتي در المپيك هريك از نمايندگان كشورمان كه بتواند در ريو صاحب مدال طلا شود بايد از او به عنوان اسطورهاي كه كاري دشوار را انجام داده ياد كرد و يزداني به خوبي توانست اين مهم را عملي كند. از همين رو او را بايد اسطوره طلسمشكن ورزش ايران دانست.
غريبه با ترس
آزادكار جويباري قبل از آغاز بازيهاي المپيك در مصاف با قهرمانان جهان چنان بااقتدار آنها را شكست داده بود كه خيليها يكي از مدالهاي بازيهاي تابستاني ريو را برايش كنار گذاشته و حتي پا را فراتر گذاشته و او را قهرمان بلامنازع المپيك برزيل ميدانستند؛ اما خب، طلايي شدن براي او غيرممكن نه؛ اما با وجود دو تن از بهترينهاي جهان در وزنش اين كار بسيار سخت و دور از دسترس به نظر ميرسيد. يزداني يك كشتيگير و فاتح ذاتي است. از همان ابتدا با ترس غريبه بود كه توانست قهرمان جوانان جهان شود در حالي كه قبل از آغاز هر مسابقه خود در پيكارهاي قهرماني جوانان جهان اعلام ميكرد كه روي تشك با اجراي چه فنوني حريف خود را شكست خواهد داد! از همان اول معلوم بود كه اگر درست هدايت شود و در مسير صحيح بماند، ميتواند تبديل به مهرهاي كليدي براي كشتي ايران شود و در شرايط حساس به كمك تيم ملي بيايد. او نشان داد كه روز به روز باتجربهتر و پختهتر ميشود و براي همين روز به روز بايد حساب بيشتري رويش باز كرد. جادوي حركات غريبه با ترسش، هرچند در پارهاي از مواقع تبديل به چشم اسفنديار او شده و برايش دردسرساز؛ اما خب نمايش خيرهكنندهاش زماني كه حملات دليرانهاش را براي غلبه بر هر حريف گردنكلفتي به كار ميگيرد، از او فاتحي ميسازد كه هر بينندهاي از ديدن نمايش جذابش به وجد ميآيد. او را بايد پسر شجاع كشتي ايران در دورهاي كه كشتيگيران كشورمان با ترس غريبه نيستند، دانست و گفت كه هر چند او هنوز در پارهاي از مواقع جواني كرده و در مبارزه با رقبا مرتكب اشتباه تكنيكي و تاكتيكي ميشود؛ اما همواره انگيزه و خواستني كه در او وجود دارد به مددش آمده تا ضعفهايش كمتر ديده شود. البته نبايد فراموش كرد كه روند رو به رشدش آنقدر محسوس بوده كه به هيچوجه نميتوان آزادكار مازني ايران را با گذشته مقايسه كرد و همين نويدبخش اين موضوع است كه او ميتواند حتي در آينده، مسابقه به مسابقه جاافتادهتر هم شود و در ادامه به مهرهاي كه علاوه بر داشتن فاكتورهايي چون انرژي جواني، جنگنده بودن، سرعت، استقامت و خيلي چيزهاي ديگر، آن اشتباهات فاحشي را كه يك كشتيگير جوان مرتكب ميشود كمتر يا ديگر تكرار نكند و در مبارزه با آزادكاراني كه تكبعدي كشتي نميگيرند و در بخشهاي مختلف مبارزه حركت و حرف براي گفتن دارند، بهتر مبارزه كند و در اصطلاح خام رقباي باتجربهتر نشده و آنها را نيز بدون از دست دادن امتياز، مغلوب تواناييهاي خود سازد همانطور كه انور گدويف روس را در فينال المپيك تسليم توانايي خود كرد و به طلاي مسابقات رسيد.
خط و نشان براي رقبا
قبل از آغاز المپيك اميد خيلي از ما در ريو به او بود، اويي كه ثابت كرده بود پتانسيل موفقيت در بازيهاي تابستاني را دارد و ميتواند در برزيل صياد مدالي خوشرنگ حتي خوشرنگترين نشان باشد. نام حسن يزداني نه آن زمان كه قهرمان وزن 66 كيلوگرم جوانان جهان در كرواسي شد، بلكه وقتي در ليگ فصلي ايران موفق شد تا ختاگ تسابلوف قهرمان وزن ۷۰ كيلوگرم جهان از روسيه را 19 بر 10 شكست دهد، بر سر زبانها افتاد. او در ادامه عملكرد مناسبي داشت تا اينكه ترديد به دل اهالي كشتي راه دهد كه او بهتر است يا مهدي تقوي كاربلد. در مسابقات انتخابي مشهد بود كه اين دو به هم رسيدند و تقوي تكنيكي اسير زيادهخواهي و انگيزه جواني حريف خود شد تا دوبنده اين وزن را كه عزم كرده بود تا به دست آورد به هماستاني خود دهد و براي هميشه قيد كشتي گرفتن را بزند. در آن رقابت مهيج با اينكه تقوي باتجربه از نظر تكنيكي سر نشان ميداد و سراسر كشتي را فنيتر كشتي گرفت؛ اما در پايان اين يزداني باانرژي و آماده بود كه قهرمان اسبق جهان را خسته و بيجان كرد و پيروزي را جشن گرفت تا راهي رقابتهاي جهاني شود. او در نخستين حضور خود در مسابقات جهاني بزرگسالان تا فينال وزن 70 كيلوگرم خوب پيش رفت؛ اما در كشتي پاياني و مبارزه با كشتيگير فنياي چون ماگمود رسول حاجي ماگموداف قهرمان بازيهاي اروپايي از روسيه با نتيجه 10 بر سه مغلوب شد تا معلوم شود كه بايد با تجربهتر شود و ديگر در حال و هواي كشتي گرفتن در رده سني جوانان نماند و به رقباي كشتيبلد پشت نكند! او تلاش كرد و روز به روز ضعفهايش كمتر شد تا اينكه در جام جهاني لسآنجلس تبديل شد به ستاره بيچون و چراي كشتي آزاد و بيشتر از هر كس كمك كرد به قهرماني تيم كشورمان در امريكا. يكي پس از ديگري رقبا را از پيش رو برداشت. الكس درينگر امريكايي را 10 بر صفر برد تا فيناليستمان كند و در فينال هم 14 بر 4 ختاك تسابولوف را باز شكست داد تا قهرمان شويم. يزداني در همان امريكا براي رقباي تراز اول خود در المپيك خط و نشان كشيد و جردن باروز و انور گدويف حريفان امريكايي و روس خود را به مبارزه طلبيد.
باروز كلافه شد، نه خسته
المپيك آغاز شد. همگان باروز را كه يكي از بهترينهاي دنيايي كشتي در چند سال اخير بوده اصليترين رقيب نماينده كشورمان در برزيل ميدانستند؛ اما گدويف درست از تنها راهي كه ميشد بر جردن غلبه كرد، به مبارزه با حريف امريكايي پرداخت و توانست به افسانه اين آزادكار سياهپوست پايان دهد. حالا خيليها فكر ميكنند كه جردن باروز قدرتمند و با انرژي آماده نبوده كه گدويف موفق به شكست او شد، در صورتي كه اينطور نبود و جردن آماده آماده آمده بود تا طلايي ديگر را به سينه بزند؛ اما آزادكار روسها دقيقا همان برنامهاي را كه براي پيروزي بر آزادكار امريكاييها نياز بود روي تشك پياده كرد تا پيروز ميدان شود. گدويف هرگز اجازه نداد كه باروز در حالات و حركاتي كه تبحر داشت به مبارزه بپردازد، جردن را محدود كرد و او را به گوشههايي از مبارزه كشتي برد و در آنجا كه خود وارد بود و جردن ناوارد مبارزه را پيش برد تا ستاره امريكايي نه خسته، بلكه كلافه شود و قافيه را ببازد. در واقع اين تنها راه غلبه بر جردن باروز بود و اگر هم يزداني به مصاف آزادكار امريكا ميرفت بايد به همين روش –كه بيترديد رسول خادم به او گفته و آموزش داده بود- مبارزه ميكرد تا به پيروزي برسد، وگرنه در غير اين صورت شكست ميخورد، درست همانطور كه ايرانيهاي قبلي مغلوب باروز شده بودند. واقعيت اينكه گدويف به بهترين شكل ممكن از پس بارزو برآمد و شايد اگر يزداني به جاي گدويف با باروز مبارزه ميكرد، نميتوانست به اين خوبي از سد حريف عبور كند.
بلايي كه گدويف سر باروز آورد
باري، باروز كه تنها براي طلا آمده بود وقتي به بنبست گدويف برخورد كرد و براي نخستين بار به صورت جدي متوجه مشكلات تكنيكي و تاكتيكي خود كه قبل از اين فاكتورهايي چون قدرت بدني بالا، سرعت، انرژي، استقامت و ديگر تواناييهاي منحصر به فردش نگذاشته بود كمبود آنها را اينطور احساس كند، انگيزهاش را از دست داد و به هيچوجه براي مدال برنز تلاش نكرد و در كشتي بعد با نتيجه 11 بر يك مقابل عبدالرحماناف از ازبكستان باخت تا وداع تلخي با المپيك داشته باشد. در واقع بلايي كه گدويف سر باروز آورد كسي نميتوانست جز خود گدويف بر سر قهرمان دور قبل المپيك بياورد. گدويف از نظر زور و بازو و جنگندگي دست كمي از باروز نداشت و در اين شرايط توانست با تكيه بر نقاط قوت خود نسبت به باروز كه آشنايي بهتر و بيشتر با كلاسهاي مختلف كشتي، فنون مختلف، تاكتيكهاي مبارزه و تكنيك بود، بر حريف گردنكلفت خود غلبه كند، درست همانطور كه موفق شد در انتخابي روسيه و مصاف با كاركشتهاي چون دنيس سارگوش پيروز شود و براي دومين سال پياپي صاحب دوبنده تيم ملي روسيه.
جردن ديگر شكستناپذير نيست
جردن باروز نخستين شكست خود را در سال 2014 در جام ياشار دوغو تركيه مقابل نيك مارابل همميهن خود كه از يك وزن پايينتر به وزن او آمده بود تجربه كرد تا راه غلبه بر او براي مدعيان تا حدودي نمايان شود و از ابهت شكست ناپذيري او كاسته و همان سال در رقابتهاي قهرماني جهان شكست سنگين 9 بر يك را با پاي شكسته مقابل دنيس سارگوش متحمل شد.
گدويف با رسيدن به فينال قدرت بالاي خود را به نمايش گذاشت، اما خب مشخص بود كه سبك مبارزه كاملا ايراني يزداني ميتواند برگ برنده «امامعلي حبيبي» عصر ما باشد و از او برندهاي در ديدار با حريف تيغدار روس بسازد. استايل كاملا ايراني و مبارزه تماما برگرفته از فن و بند كشتي ايران اين امكان و اجازه را به گدويف نداد كه طلا را به خانه ببرد و در شبي خاطرهانگيز يزداني موفق شد بعد از 16 سال كه عليرضا دبير موفق شده بود در المپيك 2000 سيدني صاحب گردنآويز طلا شود، كشتي آزاد ايران را به مدال طلاي المپيك برساند. يزداني ثابت كرد مبارزي سلحشور است كه شكست را برنمي تابد.