• ۱۴۰۳ سه شنبه ۱۸ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 3152 -
  • ۱۳۹۳ يکشنبه ۲۱ دي

موانع نهادينه شدن تحزب در ايران در گفت‌وگوي «اعتماد» با محمود شفيعي

نظام حزبي با آموزه‌هاي ديني سازگارتر است

امتناع‌هاي ذهني و مخاطرات عملي از مهم‌ترين موانع تحزب در جامعه ايران است

اگر حزب در تاريخ ديني مورد تبارشناسي قرار گيرد به راحتي مي‌توان حزب در تجربه جديد را با تجربه‌هاي گذشته مقايسه كرد و در چارچوب سنت ديني چنين پديده‌يي را توجيه شرعي كرد. حزب در معناي اخير هم هماهنگي با حزب در معناي جديد دارد و هم به راحتي درون نظام ديني نه تنها مشروع است كه مورد تشويق هم قرار گرفته است و منافاتي با وحدت امت اسلامي هم ندارد .  حزب در نظام‌هاي مردم سالار به مثابه رويه‌يي عقلاني براي اداره بهينه سياست، هم موضوعش و هم حكمش در چارچوب ادبيات ديني قابل توجيه است و در هماهنگي با آن قرار دارد و بالاتر اينكه وجود نظام حزبي با آموزه‌هاي ديني سازگارتر از نظام‌هاي غيرحزبي است. بعد از پيروزي انقلاب اسلامي و استقرار جمهوري اسلامي نيز چندين بار زمينه فعاليت حزبي به وجود آمده است اما مع‌الاسف بايد اذعان كرد كه تا به امروز بازي سياسي عقلاني نهادينه شده حزب‌محور هنوز پا نگرفته است. ايران از جمله جوامع سياست محور بوده است. بر اين اساس قدرت در اولين شكل تاريخي خود نه در حوزه اقتصاد يا فرهنگ كه در حوزه سياست تكوين يافته است

  فاطمه الوندي /  محمود شفيعي، عضو هيات علمي گروه علوم سياسي دانشگاه مفيد، روايت­‌هاي مختلفي از مفهوم حزب در دين اسلام را بازخواني مي‌كند و نشان مي‌دهد كه اتفاقا مي‌­توان موافقت با مفهوم حزب را، آن­ طور كه در يك نظام دموكراتيك مدنظر است، از تعاليم ديني استخراج كرد. از نظر وي مهم‌ترين امتناع ذهني براي اكراه نخبگان ايراني از انتساب خود به احزاب همان امتناع‌­هاي برآمده از فرهنگ ديني خاصي است كه احيانا نمي‌تواند بين فرهنگ ديني و وابستگي به حزب سياسي خاص ارتباط قابل قبول ايجاد كند. همچنين از آنجا كه عملا سياست در بيرون از نظام حزبي در جريان است، اشخاص موفقيت بيشتر خود را در وراي تعلق به حزب خاص مي‌بينند. متن پيش رو حاصل گفت‌وگوي ما با اين استاد علوم سياسي و پژوهشگر تاريخ اسلام است.

  شايد كمتر كسي باشد در ضرورت وجود احزاب قوي در نظام‌هاي دموكرات ترديدي داشته باشد. اما سوال اين است كه چرا يك نظام­ دموكراتيك بايد مبتني بر تحزب باشد؟

دليل اول اين است كه حاكميت از آن مردم است و اگر بخواهيم اين مفروضه را درون نظام ديني بازسازي كنيم به تعبير قانون اساسي جمهوري اسلامي بايد گفت خدا انسان‌ها را برسرنوشت سياسي و اجتماعي خود حاكم كرده است. دوم اينكه مردم به دو شيوه مستقيم و غيرمستقيم مي‌توانند حق حاكميت را اعمال كنند. سوم اينكه اعمال مستقيم حق حاكميت در شرايط جديد با توجه به كثرت مردم در هر جامعه و نيز نياز‌هاي پيچيده و متنوع ممكن نيست. دليل چهارم اين است كه اعمال غيرمستقيم حاكميت در شرايط جديد نيازمند تدابيري است تا بتوان به عقلاني‌ترين شكل ممكن به اعمال حاكميت ملي پرداخت. و نهايتا به تجربه جديد، احزاب بهترين وسيله ممكن براي اعمال حق حاكميت به شكل عقلاني است.

   ويژگي احزب در نظام­‌هاي دموكراتيك چيست؟

اين احزاب در كل نظم موجود را پذيرفته‌اند و از كليت نظام ناراضي نيستند و نيزهيچگاه جامعه به وسيله تك حزب اداره نمي‌شود و احزاب متعدد در رقابت با همديگر هستند. همچنين مبارزه و رقابت اين احزاب نه با رژيم سياسي كه در درون آن جريان دارد و چارچوب‌هاي نظام سياسي براي همه احزاب پذيرفته شده است. راهبردهاي مبارزاتي اين احزاب نه خشونت‌آميز كه مسالمت‌جويانه است و همگي درون قواعد بازي مشخصي به رقابت با همديگر مي‌پردازند. و مبارزه سياسي اين احزاب نه پوشيده بلكه به صورت باز و آشكار در جريان است. در جوامع مردم‌سالار فعاليت‌هاي احزاب آزاد است و هيچگاه لزومي به مخفي كردن فعاليت پيدا نمي‌شود.

   با اين حساب كاركرد اصلي احزاب چه بايد باشد؟

اول از همه شكل دادن به افكار عمومي است. احزاب با ارايه يك برنامه و خط مشي، موجد فكري جمعي مي‌شوند كه زير پوشش آن، افراد پراكنده به نوعي به وحدت سياسي مي‌رسند. در اين فرآيند جامعه به تدريج از حالت عوامي و توده‌واري خارج مي‌شود و به نحوي از منظر سياسي استضعاف‌زدايي صورت مي‌گيرد. دوم معرفي كانديداها است. به جاي مردمي كه به اندازه كافي براي شناخت افراد كارآمد وقت ندارند، ‌وقت گذاشته و آنها را شناسايي مي‌نمايند و به مردم معرفي مي‌كنند. نامزدهاي هر حزبي با برنامه‌هاي مشخص حزبي در عرصه رقابت با همديگر ظاهر مي‌شوند. هر حزبي از كانديداهاي خود در فرآيند مبارزات انتخاباتي حمايت مالي و تبليغاتي مي‌كنند. سوم سياستگذاري است. احزاب ناگزيرند كه ديدگاه خود را درباره سياست‌هاي كلان اقتصادي، سياسي، اجتماعي و همه حوزه‌هاي مهم بيان و اولويت‌ها و ارزش‌هاي مورد نظر خود را اعلام كنند و مردم با توجه به ترجيح برنامه‌يي بر برنامه ديگر گزينش كنند. چهارم چانه‌زني است. احزاب در مواردي از قبيل ضرورت ائتلاف، ارايه مشاوره به حزب حاكم، ‌هماهنگي بين انتخاب شوندگان و نيز اعمال نفوذ بر حزب حاكم، وارد چانه‌زني با نمايندگان و قوه مجريه مي‌شوند. پنجم ادغام اجتماعي است. احزاب از جمله نيروهاي تاثيرگذار در جامعه‌پذيري افراد هستند. حزب با جذب افراد به سياست، افراد را از انزوا بيرون مي‌آورد و آنها را به درون جمع‌هاي مشخص وارد كرده و به آنان ياري مي‌رساند تا بتوانند به جاي نااميدي يا اعمال خشونت‌هاي سنتي براي رسيدن به اهداف ناچيز با هزينه‌هاي بيشتر، با دسترسي به امكانات مناسب به اهداف مختلف خود با هزينه كمتر دست يابند. حزب با ادغام كردن گروه‌هايي كه روي ادعاهاي كوچك در تخاصم به سر مي‌برند، دنبال كردن منافع ملي را بر منافع گروهي مقدم مي‌سازد. ششم افزايش آگاهي مردم است. حزب مردم را از تصميمات و مقاصد قدرت سياسي آگاه مي‌كند. گاهي عمل دولت را تاييد مي‌كند و گاهي نيز آنها را به نقد مي‌كشد. احزاب از طريق انتشار روزنامه‌ها و نيز سايت‌هاي مخصوص به خود و نيز حضور در رسانه‌هاي ديداري و شنيداري چنين مهمي را به انجام مي‌رسانند. هفتم تجميع و انعكاس مطالبات مشروع و قانوني مردم به نظام است. دسته‌بندي خواسته‌هاي متكثر و متعارض از سوي احزاب موجب امكان پاسخگويي به نيازهاي گسترده گروه‌هاي مختلف در جامعه مي‌شود. بدون حزب نيازهاي پراكنده از طريق هزاران نامه بيان مي‌شود و به اطلاع صاحب منصبان سياسي مي‌رسد. چنين فرآيندي در عمل هم به ناكامي‌ها منجر مي‌شود و هم به بي‌عدالتي‌ها دامن مي‌زند. هشتم نظارت و كنترل قدرت سياسي است. احزاب خارج از قدرت، ‌هر كدام به عنوان دولت‌هاي در سايه بر عملكرد حزب حاكم نظارت مي‌كنند و خطاهاي آن را نمايان مي‌سازند. احزاب چشم سراسر بيني هستند كه دايما حزب حاكم را در تيررس قضاوت مردم قرار مي‌دهند و در چنين شرايطي امكان فساد هيات حاكمه به حداقل ممكن كاهش مي‌يابد. نهم انجام پژوهش‌هاي علمي است. حزب اين مهم را از طريق تشكيلات موجود، ابزار، بودجه، و نيروي انساني كه در اختيار دارد، ‌انجام مي‌دهد. احزاب در پيوند وثيق با مراكز علمي هستند و بخشي از آنها را به اعضاي دايمي خود تبديل مي‌كنند. احزاب از اين طريق براي اصلاح امور طرح‌هاي بلندمدت، ميان مدت و كوتاه‌مدت تدوين مي‌كنند. دهم آموزش سياسي و تشكيل كادر حكومتي است. توده مردم نسبت به فعالت‌هاي حكومتي بي‌احساس هستند  و لذا لازم است تكاني بخورند كه احزاب اين نقش را بازي مي‌كنند. احزاب از طريق مطبوعات، ‌راديو و تلويزيون، ‌مدارس و دانشگاه‌ها چنين كاري را انجام مي‌دهند. در سطح تخصصي‌تر، حزب براي اداره امور كشور، افرادي شايسته، درست كار، فعال و آگاه از طريق آموزش سياسي تربيت مي‌كند. و يازدهم واسط بين مردم و حكومت است. حزب يك پا در حكومت و يك پا در جامعه تشكل يافته مدني دارد. رهبران حزب اقدامات حكومت را به مردم توضيح مي‌دهند و واكنش‌هاي مردم را نيز به حكومت منتقل مي‌كنند. از اين طريق فاصله طبيعي بين مردم و حكومت كاهش پيدا مي‌كند و در عوض مشروعيت رژيم به لحاظ كيفي افزايش مي‌يابد و در نهايت تصميمات لازم داخلي و خارجي حكومت به آساني جريان مي‌يابد.

   به گمان برخي يكي از مهم‌ترين عوامل نهادينه نشدن تحزب در كشور ما به فرهنگ ديني و آموزه‌هاي اسلامي باز مي‌گردد. به باور شما به لحاظ فرهنگ ديني آيا مانعي براي شكل‌گيري حزب در ايران وجود دارد؟

دين و فرهنگ در همه جوامع شرقي و غربي، قديم و جديد همواره در تحولات سياسي و اجتماعي و اقتصادي مانند ديگر حوزه‌هاي خرد و بزرگ، تاثيرگذار بوده است. بدون شك فهم ديني افراد در نگاه مثبت يا منفي آنها به حزب تاثيرگذار است. وقتي به ادبيات اسلامي مراجعه مي‌كنيم دست كم بحث حزب در چهار زمينه متفاوت مطرح شده است: اولين زمينه به يك تقسيم‌بندي بنيادي توحيدي مربوط مي­‌شود كه به تعبير قراني در يك طرف «حزب‌الله» و در طرف مقابل «حزب الشيطان» قرار مي‌گيرد. در اين فضاي معنايي حزب مشروع تنها «حزب‌الله» است و هر كسي از آن حزب بيرون باشد جزو «حزب الشيطان» خواهد بود. شايد در اوايل پيروزي انقلاب اسلامي به تاثير از چنين فضاي معنايي بدون نفي نظام حزبي تلاش بر اين قرار گرفت كه همه نيروهاي انقلابي ذيل يك حزب متشكل شوند. زمينه ديگر در سوره احزاب آمده است كه اساسا در يك طرف مومنان و در طرف مقابل احزاب قرار گرفته‌اند. احزاب در اين سوره همه گروه‌هايي هستند كه از مكه و اطراف آن جهت از بين بردن جامعه اسلامي جديد هم قسم شده‌اند و در مقابل مسلمانان صف آرايي كرده‌اند و مومنان هم براي دفاع از خود بالاخره به كندن خندق رو مي‌آورند و در مقابل احزاب از مدينه دفاع مي‌كنند. در اين فضاي معنايي حزب مطلقا معناي منفي دارد و اساسا كساني را شامل مي‌شود كه از جرگه مومنان خارج بوده و در مقابل آنان قرار مي‌گيرند. بنابراين كساني كه تحت تاثير اين فضاي معنايي ديني قرار بگيرند طبيعي است كه اساسا با پديده حزب مطلقا به مخالفت برخيزند. سومين معناي اجتماعي حزب در نهج البلاغه از زبان علي عليه السلام قابل ذكر است كه در مواردي حضرت با نگاهي آسيب‌شناسانه از حزب شدن جامعه ايماني گلايه مي‌كند و در واقع مترادف معنايي به كار مي‌رود كه در قرآن تعبير «هر حزبي به آنچه در نزد خود است دلخوش است» از آن ياد شده است. در اين معنا حزب پديده‌يي منفي درون جهان اسلامي است كه موجب تفرقه و از بين رفتن وحدت در جهان اسلام شده است. شايد تحت تاثير همين فضاي معنايي است كه بعضي از نيروهاي سياسي هنوز هم در جمهوري اسلامي از تحزب هراسناكند و آن را موجب تفرقه و ضعف نظام ديني تلقي مي‌كنند. چهارمين زمينه معنايي حزب در چارچوب ادبيات ديني در باب مسابقه و تيراندازي در فقه سياسي مطرح شده است. براساس فتواي بسياري از فقها در هنگام مسابقه حتما بايد دو يا چند حزب شكل بگيرد و آنها در قبال هم قرار بگيرند و هر حزبي به شكلي كارشناسانه افراد مورد نظر خود را به ميدان مسابقه بفرستند؛ آنان بايد داوري بيرون از حزب خودشان جهت داوري انتخاب كنند و ديگر احكامي كه در آن باب وجود دارد. در اين معنا، معناي حزب نظير آيه‌يي است كه مومنان را به رقابت در امور خير دعوت مي‌كند. طبيعي است كه اگر حزب در تاريخ ديني مورد تبارشناسي قرار گيرد به راحتي مي‌توان حزب در تجربه جديد را با تجربه‌هاي گذشته مقايسه كرد و در چارچوب سنت ديني چنين پديده‌يي را توجيه شرعي كرد. همان‌طور كه ملاحظه مي‌شود حزب در معناي اخير هم هماهنگي با حزب در معناي جديد دارد و هم به راحتي درون نظام ديني نه تنها مشروع است كه مورد تشويق هم قرار گرفته است و منافاتي با وحدت امت اسلامي هم ندارد. معتقدم حزب در نظام‌هاي مردم‌سالار به‌مثابه رويه‌يي عقلاني براي اداره بهينه سياست، هم موضوعش و هم حكمش در چارچوب ادبيات ديني قابل توجيه است و در هماهنگي با آن قرار دارد و بالاتر اينكه وجود نظام حزبي با آموزه‌هاي ديني سازگارتر از نظام‌هاي غيرحزبي است.

   در اين صورت چرا روشنفكران و سياستمداران ما از انتساب خود به احزاب اكراه دارند؟

مجموعه‌يي از امتناع‌­هاي ذهني و مخاطرات عملي باعث شده است تا روشنفكران و سياستمداران در اكثر مواقع از منتسب شدن به احزاب استيحاش داشته باشند. مهم‌ترين امتناع ذهني همان امتناع‌هاي بر آمده از فرهنگ ديني خاص است كه احيانا نمي‌تواند بين فرهنگ ديني و وابستگي به حزب سياسي خاص ارتباط قابل قبول ايجاد كند. به لحاظ عملي با توجه به اينكه عملا سياست در بيرون از نظام حزبي در جريان است، اشخاص موفقيت بيشتر خود را در وراي تعلق به حزب خاص مي‌بينند.

   اگر بخواهيم نگاهي به تاريخ تحزب در ايران داشته باشيم، چه زماني احزاب توانسته‌­اند بيشترين تاثير را در سرنوشت قدرت و سياست داشته باشند؟

در تاريخ معاصر ايران در چند مقطع تاريخي ما مواجه با پديده تحزب هستيم كه در هيچ دوره‌يي نظام حزبي پايا و پويا شكل نگرفت و تداوم پيدا نكرد: 1- دوره اول همزمان با پيروزي جنبش مشروطيت است كه مجموعه‌­ا‌ي از انجمن‌­هاي سياسي در صفحه سياسي ايران فعال بودند و از درون آنها دو حزب «اجتماعيون عاميون» و «اعتداليون عاميون» براي حضور در مجلس دوم مشروطه به وجود آمد. از آن زمان تا ظهور سلسله پهلوي يعني مجلس پنجم اين احزاب در سه مجلس حضور داشتند. در اين سه مجلس خصوصا مجلس سوم و چهارم اين احزاب بيشتر به تكفير همديگر مشغول بودند و نتوانستند كاركردهاي حزبي را به اندازه كافي به منصه ظهور برسانند. با ظهور پهلوي اول اساسا فعاليت حزبي به تدريج فروكش كرد، ممنوع شد و نهايتا بسياري از آنها از سوي نيروهاي دولتي قلع و قمع شدند. دوره دوم تحزب بعد از سقوط پهلوي اول و ظهور پهلوي دوم در يك شرايط تاريخي خاص ظاهر شد. اين دوره كه با خصلت‌هايي چون فضاي باز سياسي، استعمار آشكار خارجي، استبدادورزي سلطنت و هرج و مرج شناخته مي‌شود، به نوعي برگشت مشروطه اول بود كه در دوره پهلوي اول به تعليق افتاده بود. در چنين شرايطي احزاب زيادي با ايدئولوژي­‌هاي متنوع و متضاد فاشيستي، ناسيوناليستي، ‌اسلامي و سوسيالستي تاسيس شدند. بسياري از اين احزاب تا سال ۱۳۳۲ از صحنه سياسي حذف شدند. ذيل هر يك از اين ايدئولوژي‌­ها چندين حزب، تشكل، انجمن و جمعيت سياسي كوچك و بزرگ مشغول فعاليت سياسي بودند كه عمدتا اين تلاش­‌ها به شكل مبارزه خشن عليه همديگر جريان مي‌يافت و همديگر را خنثي مي‌كردند و در واقع يكي از عوامل هرج و مرج اين دوره بودند. سومين دوره فترتي كه براي تاسيس و فعاليت حزبي پديد آمد، اواخر دهه 30 شمسي بود كه مجموعه‌­يي از بحران­‌هاي اقتصادي و سياسي استبداد سلطنتي را تضعيف كرد و زمينه براي تحزب را فراهم ساخت. از سال ۱۳۳۹ تا ۱۳۴۲ كه با سركوب قيام ۱۵خرداد فضاي باز سياسي بسته شد، مجموعه‌يي از تشكلات حزبي ظاهر شدند و با تشكيل جبهه ملي دوم و سوم به فعاليت پرداختند. در اين مقطع نيز به تدريج اختلافات كاهنده دروني امكان فعاليت موفق حزبي را ناكام گذاشت و هيمنه پايدار استبداد بر تمايلات نحيف مردم سالارانه به آساني چيره شد. چهارمين مرحله فعاليت حزبي در عرصه سياسي ايران در واپسين سال‌هاي عمر رژيم پهلوي دوم در حالي كه فشارهاي انقلابي از پايين در حال فوران بود، پيش آمد. در چنين شرايطي مجموعه­‌يي از نيروهاي سياسي ملي‌گرا، ملي، مذهبي، سوسيالستي و اسلامگرا به تدريج پا به عرصه فعاليت حزبي گذاشتند. در اين مقطع نيز برخلاف اميدهاي زودگذر اوليه بلافاصله بازي سياسي غير عقلاني خارج از قواعد پذيرفته شده، فضاي سياسي را با هرج و مرج و ناامني مواجه ساخت و احزاب سياسي بعد از چند سال فعاليت در شرايط ويژه انقلابي و جنگي و نيز ضعف­‌هاي دروني به تدريج افول كردند. بعد از پيروزي انقلاب اسلامي و استقرار جمهوري اسلامي نيز چندين بار زمينه فعاليت حزبي به وجود آمده است اما مع‌الاسف بايد اذعان كرد كه تا به امروز بازي سياسي عقلاني نهادينه شده حزب محور هنوز پا نگرفته است.

   چرا در كشور ما احزاب نمي‌­توانند به اندازه اشخاص موثر باشند؟

 در جوامعي كه احزاب پويا و پايا وجود نداشته باشد طبيعي است كه افراد در فرآيند‌ها و جريان قدرت در جامعه از نفوذ و اقتدار بيشتري برخورددار خواهند شد. در ايران آن‌گونه كه مرور كرديم چنين احزابي را نمي‌بينيم و در نتيجه در نقاط عطف مثبت يا منفي تاريخي ايران به مانند تصميمات روزمره تاثير افراد همواره بيش از نهادي چون احزاب بوده است. در همين زمينه قابل مشاهده است كه گاهي تاثيرگذاري افراد خيلي رابطه­‌يي هم به شخصيت حقوقي آنها ندارد و شكل­‌گيري رابطه‌هاي خاص محفلي و هياتي‌وار است كه بيشترين نقش موثر در تحولات را رقم زده است. به عنوان مثال در آغازين سال‌هاي بعد از كودتاي سوم اسفند 1299 شمسي زماني كه رضاخان عمدتا وزير جنگ است، بيشترين تحولات سياسي با اراده و تصميم او رقم مي‌خورد و در اين ميان نخست وزيران متزلزل به ترتيب روي كار مي‌آيند و ساقط مي­‌شوند و شخص احمد شاه هم عملا از گردونه قدرت خارج شده است. از فرداي كودتا تا سقوط رضا شاه تصميم گير اصلي در امور نظامي شخص رضاخان يا شاه بوده است و به تبع همين سلطه بر نيروي نظامي ديگر عرصه‌هاي تصميم‌گيري نيز با اراده مستقيم او رقم مي‌­خورد. زماني كه به سلطنت مي­‌رسد بر خلاف منطق سلطنت مشروطه در عمل هر هفته چند بار اعضاي كابينه بايد شرفياب مي‌شدند و دستورات او را اجرا مي‌كردند و مجلس نيز در مواقع لزوم اراده او را به قانون تبديل مي‌كرد. در بازترين فضاي سياسي يعني دهه 20 شمسي محمد رضا شاه در ضعيف‌ترين دوره پادشاهي خود در عزل و نصب نخست وزيران حداقل به صورت مخفيانه دخالت مي‌كرد كه به تدريج اين دخالت تا مرحله تغيير قانون اساسي مشروطه در سال 1328 پيش رفت و فضيلت بنيادين قانون اساسي مشروطه كه به قدرتمندي نهاد مجلس برمي‌­گشت از بين رفت و شاه اختيار يافت همزمان يا به تناوب هر يك از دو مجلس ملي و سنا را اگر مصلحت ديد منحل كند. به هر حال فرد محوري اساس سياست در ايران معاصر را مانند ادوار گذشته تشكيل داده است و اين حقيقتي انكارناپذير در تاريخ سياسي ايران است.

   ريشه­ اصلي اين فرد محوري چيست؟

تحليل خصلت فردمحوري سياست در ايران با برگشت به نظريه استبداد ايراني قابل توضيح است. اگر سه نوع نظام‌هاي اجتماعي اقتصاد محور، فرهنگ محور و سياست محور را بتوان از هم تفكيك كرد، بايد پذيرفت كه ايران از جمله جوامع سياست محور بوده است. بر اين اساس قدرت در اولين شكل تاريخي خود نه در حوزه اقتصاد يا فرهنگ كه در حوزه سياست تكوين يافته است. كشور ايران به لحاظ تاريخي سرزميني وسيع اما كم آب بوده است كه ثروت چنداني در آن نبوده و مردماني پيرامون آب باريكه‌هاي مختصر زندگي بخور نميري داشته‌اند. در اين ميان با توجه به موقعيت جغرافياي سياسي ايران كه در اطرافش اقوام تركتازي زندگي مي‌كرده است، موفق مي‌شوند ثروت­‌هاي ناچيز را با حمله به آن به غارت برده و در يك جا جمع كنند و در همين نقطه است كه نظام اجتماعي مبتني بر زور بازو بي‌نياز از اراده جامعه شكل مي‌گيرد و از اول نظام سياسي مستقل از جامعه به وجود مي‌آيد و در ادوار مختلف تاريخي با همه كش و قوس‌ها چنين وضعيتي تداوم پيدا مي‌كند. اگر در ايران قديم پادشاه با تملك و سلطه بر زمين و آب به استقلال حكم مي‌رانده است، در ايران جديد حاكمان سياسي با جايگزين شدن زمين- آب با نفت همان سلطه مستقل از جامعه را با صورت‌بندي جديد تداوم مي‌بخشند.

برش

وقتي به ادبيات اسلامي مراجعه مي‌كنيم دست كم بحث حزب در چهار زمينه متفاوت مطرح شده است؛
  اولين زمينه به يك تقسيم‌بندي بنيادي توحيدي مربوط مي­شود كه به تعبير قراني در يك طرف «حزب‌الله» و در طرف مقابل «حزب الشيطان» قرار مي‌گيرد. در اين فضاي معنايي حزب مشروع تنها «حزب‌الله» است و هر كسي از آن حزب بيرون باشد جزو «حزب الشيطان» خواهد بود. شايد در اوايل پيروزي انقلاب اسلامي به تاثير از چنين فضاي معنايي بدون نفي نظام حزبي تلاش بر اين قرار گرفت كه همه نيروهاي انقلابي ذيل يك حزب متشكل شوند.
  زمينه ديگر در سوره احزاب آمده است كه اساسا در يك طرف مومنان و در طرف مقابل احزاب قرار گرفته‌اند. احزاب در اين سوره همه گروه‌هايي هستند كه از مكه و اطراف آن جهت از بين بردن جامعه اسلامي جديد هم قسم شده‌اند و در مقابل مسلمانان صف آرايي كرده‌اند و مومنان هم براي دفاع از خود بالاخره به كندن خندق رو مي‌آورند و در مقابل احزاب از مدينه دفاع مي‌كنند. در اين فضاي معنايي حزب مطلقا معناي منفي دارد و اساسا كساني را شامل مي‌شود كه از جرگه مومنان خارج بوده و در مقابل آنان قرار مي‌گيرند. بنابراين كساني كه تحت تاثير اين فضاي معنايي ديني قرار بگيرند طبيعي است كه اساسا با پديده حزب مطلقا به مخالفت برخيزند.
   سومين معناي اجتماعي حزب در نهج البلاغه از زبان علي عليه السلام قابل ذكر است كه در مواردي حضرت با نگاهي آسيب‌شناسانه از حزب شدن جامعه ايماني گلايه مي‌كند و در واقع مترادف معنايي به كار مي‌رود كه در قرآن تعبير «هر حزبي به آنچه در نزد خود است دلخوش است» از آن ياد شده است. در اين معنا حزب پديده‌يي منفي درون جهان اسلامي است كه موجب تفرقه و از بين رفتن وحدت در جهان اسلام شده است. شايد تحت تاثير همين فضاي معنايي است كه بعضي از نيروهاي سياسي هنوز هم در جمهوري اسلامي از تحزب هراسناكند و آن را موجب تفرقه و ضعف نظام ديني تلقي مي‌كنند.
  چهارمين زمينه معنايي حزب در چارچوب ادبيات ديني در باب مسابقه و تيراندازي در فقه سياسي مطرح شده است. براساس فتواي بسياري از فقها در هنگام مسابقه حتما بايد دو يا چند حزب شكل بگيرد و آنها در مقابل هم قرار بگيرند و هر حزبي به شكلي كارشناسانه افراد مورد نظر خود را به ميدان مسابقه بفرستد؛ آنان بايد داوري بيرون از حزب خودشان جهت داوري انتخاب كنند و ديگر احكامي كه در آن باب وجود دارد. در اين معنا، معناي حزب نظير آيه‌يي است كه مومنان را به رقابت در امور خير دعوت مي‌كند. طبيعي است كه اگر حزب در تاريخ ديني مورد تبارشناسي قرار گيرد به راحتي مي‌توان حزب در تجربه جديد را با تجربه‌هاي گذشته مقايسه كرد و در چارچوب سنت ديني چنين پديده‌يي را توجيه شرعي كرد.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون