تحزب مصداق امر به معروف و نهي از منكر است
سيدعلي ميرموسوي
تحزب پديده مدرني است و در جهان مدرن و در چارچوب فرهنگ دموكراتيك شكل گرفته در اين فضا پديدار شده است. حزب سازماني است كه بهطور سيستماتيك و به دنبال تحقق اهداف سياسي كه توسط افراد عضو پذيرفته شده شكل ميگيرد. اما جستوجوي مفهوم مدرن حزب در منابع و متون و تعاليم ديني چندان موجه نيست. تعاليم اسلامي در زماني به وجود آمدهاند كه مفاهيم مدرني چون حزب هنوز شكل نگرفته بودند. بنابراين اصولا نبايد به دنبال جستوجوي مفهومي چون حزب در تعاليم ديني باشيم اما ميتوانيم مفاهيم مدرن را با تعاليم ديني مقايسه كنيم. سهم يك انديشه ديني در پاگرفتن يا انفعال تحزب تنها ميتواند نوع نگرش عالمان ديني وقت درخصوص اين پديده باشد. اما بهطور كلي علت ضعف احزاب در ايران را بايد در فرهنگ سياسي و اجتماعي جامعه جستوجو كرد. ايران از ديرباز تا پيش از انقلاب اسلامي تحت سلطه نظامهاي پادشاهي قرار داشته و فرهنگ سلطهگري در سياست ايران ريشه دوانده است. به هرحال سياست اقتدارگرايانه حتي سالها پس از فروپاشي هم در فرهنگ سياسي اثرگذار خواهد بود و نبايد انتظار داشت نظامي با قرنها قدمت پس از انقلاب و فروپاشي اثري در تكتك اعضاي جامعه نداشته باشد.
ازطرف ديگر برخي علماي ديني پديده حزب را مغاير با تعاليم اسلامي معرفي ميكنند. اين مغايرت گاه از ديدگاه اخلاقي سرچشمه گرفته است. عالمان مخالف تحزب ممكن است حزب را از ديدگاهي اخلاقي نقد كنند و باور داشته باشند كه سازماني با محوريت فعاليت سياسي در راستاي كنترل قدرت و نهايتا در دستگيري آن همسو با تعاليم اسلامي نيست. چرا كه تحزب ادامه قدرتطلبي است و چون قدرتطلبي مذموم است در نهايت حزب كه تشكيلاتي با همين هدف است هم مذموم خواهد بود. نگرش ديگري در فقه اسلامي وجود دارد كه مروج ديدگاههاي تكليفمدار و ولايتمدار است. در چنين ديدگاهي زندگي سياسي با نگاهي تكليفمدار تفسير شده كه در آن آزاديها محدود ترند و درواقع هر شخص در اين نگرش بايد بر اساس نظر ولي خود و تحت امر او رفتار كند كه اين ديدگاه با ساختار حزبي چندان سازگار نيست. با اين حال هر دو اين نگرشها قابل پاسخ است. اگر پديده حزب را در متون ديني و تعاليم اسلامي جستوجو كنيم به ديدگاهها و تفاسيري برميخوريم كه اين ساختار تشكيلاتي را تقويت ميكنند. در واقع يكي از ارزشهاي مهم ديني امانتداري سياسي است. امانتداري حاكمان سياسي جامعه در قرآن هم مورد تاكيد قرار گرفته است. تعاليم اسلامي تاميد ميكند كه امانت را بايد به فرد شايسته واگذار كرد و امانتداري اجتماع برعهده حكومت است. يكي از اقتضائات مهم امانتداري كنترل و نظارت بر حاكميت است و اين موضوع خود از عوامل اصلي شكلگيري تحزب به شمار ميرود. بنابراين ميتوان گفت تحزب يكي از ابزارهاي رسيدن به امانتداري، اين ارزش مورد تاكيد دين اسلام است. اهميت نظارت همگاني نيز به كرات در دين اسلام يادآوري شده است. اسلام تذكر ميدهد كه نهادهاي داراي قدرت لازم است از سوي مردم تحت نظارت و كنترل قرار گيرند. اين نظارت بر قدرت هم يكي از مصداقهاي دستور امر به معروف و نهي از منكر شناخته شده و در واقع از ويژگيهاي بارز امت اسلامي است. اگر قرار باشد كه نهادهاي قادرت تحت نظارت مردمي قرار گيرند يكي از سازو كارهاي مفيد، شكلگيري احزاب خواهد بود. برخي عالمان ديني در سالهاي اخير تحزب را از مقدمات مهم و اساسي كنترل، مهار و هدايت قدرت معرفي كرده و اين ساختار سياسي را از مصداقهاي بارز امر به معروف و نهي از منكر دانستهاند. بنا بر همين استناد و وجوب دستور امر به معروف و نهي از منكر، تحزب نيز از سوي اين عالمان ديني وظيفهيي واجب بر امت اسلامي شناخته شده است. منابع ديني ما ظرفيت تحليل و بررسي پديده تحزب و در واقع مفيد دانستن اين پديده مدرن را دارند. اما فرهنگ سياسي ما چندان مطابق با امر تحزب نيست و به همين خاطر در تعاليم ديني نيز بر اموري مغاير با تحزب بيشتر تاكيد شده است. ايران در گذشته تحت سلطه نظامهاي اقتدارگرا قرار داشته و به همين خاطر فرهنگ سياسي كشور نيز غيرمشاركتي و مخالف با تنوع و تكثر است. در حالي كه تحزب همراه با رقابت، تنوع و كثرت آراست. فرهنگ سياسي جوامع به آساني قابل تغيير نيست و تداوم اقتدارگرايي در فعالان سياسي كشور هم متاثر از نظامهاي سلطهجوي گذشته است. از طرفي اين نگاه اقتدارگرايانه در برخي نگرشهاي فقهي نيز نفوذ يافته و آنها را تحت تاثير قرار داده است. بنابراين نگرشهاي فقهي مخالف با پديده تحزب از اصول اسلامي نشات نگرفتهاند و بيشتر از هر عاملي، فرهنگ سياسي گذشته كشور در شكلگيري اين نگرشها دخيل بوده است. انديشه اسلامي به خودي خود سهمي در انفعال احزاب ندارد و نافي تحزب نيست. آنچه موجب شده تحزب تاكنون در مجامع ديني و محافل اسلامي چندان مورد توجه قرار نگيرد فرهنگ سياسي غلط جامعه است. عواملي مورد توجه از سوي فعالان سياسي بيشتر بر ساختارهايي مخالف تحزب مبتني است و چنين رويكردي تحت تاثير منابعي غير از انديشه اسلامي برجسته شده است.
به هر حال علماي اسلامي ايران در شرايط كنوني ديدگاههاي مختلف و گاه متضادي درخصوص مساله تحزب مطرح كردهاند. برآيند اين ديدگاهها چندان به نفع تحزب نبوده و اين پديده را تقويت نكرده است. يكي از مشكلات جامعه ايران ضعف علوم انساني و توقف پيشرفت اين علوم است. از آنجا كه علوم انساني در كشور پردازش نشدهاند بسياري از عالمان ديني هم توجهي نسبت به علوم نداشتهاند و در واقع برخي موانع اجازه نداده كه اين عالمان ديني دركي صحيح از علوم انساني مدرن داشته باشند. به همين خاطر كاركرد پديدههايي مثل حزب نيز براي قشر وسيعي از جامعه روشن نشده و كماكان مبهم باقي مانده است. اين ابهام در درك پديده حزب باعث شده برخي عالمان اين پديده را موجب گسترش جدال و ستيز و تحميل هزينه به سياست كشور بدانند و مخالف فعاليت احزاب باشند. درحالي كه ميبينيم عالماني با درك صحيح از مباحث علوم انساني مطابق با دانش روز جهاني، مخالفتي با اين پديده ندارند و حتي آن را از ملزومات برقراري جامعه اسلامي ميدانند.
خروج احزاب از انفعال مستلزم آگاهي بخشي در سطوح مختلف است. در تاريخ سياسي ايران بعد از انقلاب اسلامي شاهد بوديم كه احزاب به عنوان نمايندگان تفاوت آرا در جامعه، در برهههايي فعاليت كردهاند و اكثرا در مناسبتهاي انتخاباتي در صحنه حاضر و پس از آن دوباره تضعييف شدهاند. اين ضعف از قصور در امر آموزش ناشي شده و اينكه احزاب فعلي ايران نماينده گروههاي اقتصادي و اجتماعي مختلف نيستند و متناسب با تنوع آرا در جامعه شكل نگرفتهاند.
سياست منطبق با ارزشهاي اسلامي آن است كه قدرت سياسي را مهار كند و اجازه دهد مردم در تعيين سرنوشت شان شريك باشند. در واقع ارزشهاي اسلامي در سياست همان ارزشهاي دموكراتيك هستند و تحزب را به عنوان يكي از ابزارهاي رسيدن به دموكراسي تاييد ميكنند. كشور ما در شرايطي ميتواند احزاب فعال داشته باشد كه فرهنگ مشاركت سياسي را به خوبي در جامعه جابيندازد و كاركرد فعاليتهاي گروهي و جمعي را تبيين كند. براي تقويت تحزب بايد از فردگرايي منفي فاصله بگيريم و ملزومات كار حزبي را بپذيريم.