بيتا موسوي/ ميلاد كيمرام، بازيگر جوان سينماي ايران با وجود اينكه چند سالي است كه وارد حوزه بازيگري سينما شده است اما توانسته جايگاه خود را تثبيت كند. انتخابهاي درستي همچون حضور در «ملكه» و «خط ويژه» كه به واسطه آنها جوايز ارزشمندي را هم از جشنواره فيلم فجر و جشن سينماي ايران دريافت كرد، باعث شد كه فيلمسازان دريابند كه با بازيگري روبهرو هستند كه ميتواند در ايفاي نقشهاي متفاوت به خوبي عمل كند. اين بازيگر سينما اين روزها فيلم «مستانه» ساخته حسين فرحبخش را روي پرده سينماها دارد. اتفاقا اينبار كي مرام با حضور در نقش خسرو جامي توانسته در كارنامه خود يك تجربه تازهيي داشته باشد كه قطعا براي هر بازيگري مخاطره محسوب ميشود. از اين رو با او در ارتباط با جوايزي كه در يك سال گذشته در حوزه بازيگري دريافت كرده، حضور در فيلم مستانه، انتخاب نقش منفي، همكاري با حسين فرحبخش، ريسك حضور در چنين فيلمهايي و... صحبت كرديم.
من از چيزي فرار نميكنم. تلاش ميكنم بيشتر متفاوت انتخاب كنم.
سياوش «ملكه»، شاهين «خط ويژه» و خسرو «مستانه» هيچ ربطي به هم ندارند. ما سوپراستارهايي در سينما داريم كه شايد در ذهن مخاطب فقط چند فيلم از آنها به ياد مانده باشد در صورتي كه آنها بيش از 40 فيلم بازي كردهاند
همين حالا هم اگر بازي در فيلم «مستانه» به من پيشنهاد ميشد، قبول ميكردم. اسكار هم بگيرم باز خسروي «مستانه» را بازي ميكنم چراكه همچنان معتقدم موضوع اين فيلم يك معضل بزرگ اجتماعي است كه حسين فرحبخش جرات ميكند و درباره آن حرف ميزند
شما به عنوان يك بازيگر جوان در سينماي ايران در همان ابتداي كار پس از چند حضور توانستيد جوايزي را از جشنواره فيلم فجر و جشن خانه سينما دريافت كنيد كه شايد اين اتفاق كمتر براي بازيگري در همان ابتداي ورودش ميافتد. آيا رسيدن به چنين جايگاهي و تشويقهاي اينچنيني مسير را براي شما سختتر ميكند؟
بله من قرارداد «مستانه» را قبل از جشنواره فيلم فجر بستم و اين فيلم در اواخر بهمن سال گذشته توليد شد. دليل اصلي حضورم در اين فيلم پرداختنش به معضلي اجتماعي است كه از زمانه خودش جلوتر است. براي خودم اين موضوع خيلي اهميت دارد كه در كارنامه كاريام آثار و نقشآفرينهاي متفاوتي ديده شود چراكه معتقدم يك بازيگر نبايد صرفا در نقشهايي حضور يابد كه مردم دوستش دارند و به همين واسطه به ورطه تكرار بيفتد. متاسفانه در سينما ما چنين اتفاقاتي زياد حادث ميشود. چون اغلب بازيگران ما اهل ريسك كردن نيستند. من از ابتداي حضورم در اين حرفه مصمم شدم كه دچار تكرار و كليشه نشوم و به دنبال حضور در نقشهاي متفاوت باشم. از «ملكه» شروع ميكنم فيلمي كه قهرمان محور و بار دراماتيك قصه بردوش شخصيت اصلي داستان است. روايت و فرم اين فيلم مخصوص همان سينمايي است كه باشه آهنگر دنبال ميكند و اين فيلم براي من تجربه حضور در كنار كساني بود كه همگي در كار خود خبره و در عين حال بسيار ارزشمند و محترم هستند. «خط ويژه» ديگر فيلمي است كه از من در سينماي ايران اكران شده است. همان طور كه ميدانيد فيلم موفقي بود كه در اكران هم با استقبال خوبي روبهرو شد. در اين اثر و «ملكه» اتفاقهاي خوبي براي من افتاد. فيلم سومي كه از من اكران شد، «مستانه» است كه معتقدم انتخابي با ريسك بالا بود. نقش خسرو به خيلي از ستارههاي سينماي ايران پيشنهاد شده بود اما آن را قبول نكرده بودند. در گفتوگوي ديگري از من سوال شد كه چرا اين نقش را قبول كردم ؟در پاسخ تاكيد كردم كه هميشه دوست دارم ابعادمختلف بازيگري را در سينما تجربه كنم. قرار نيست هميشه كي مرام نقش مثبت بازي كند. اگر بازيگري بتواند يك نقش منفي را خوب بازي كرده به طوري كه مخاطب با آن ارتباط برقرار كند، قطعا اتفاق خوبي در كارنامهاش افتاده است. براي من اين اتفاق در«مستانه» افتاد و بهشدت اين نقش و حضورم را دوست دارم. خوشبختانه توانستهام در سينما اين روند انتخابهاي متفاوت را تاكنون ادامه دهم.
يعني حتي اگر بعد از گرفتن دو جايزه بازيگري باز هم به شما نقش خسروي «مستانه» پيشنهاد ميشد، قبول ميكرديد؟
بله. همين حالا هم اگر بازي در فيلم «مستانه» به من پيشنهاد ميشد، قبول ميكردم. اسكار هم بگيرم باز خسروي «مستانه» را بازي ميكنم چراكه همچنان معتقدم موضوع اين فيلم يك معضل بزرگ اجتماعي است كه حسين فرحبخش جرات ميكند و درباره آن حرف ميزند.
من با اينكه فيلم به سراغ يك معضل اجتماعي ميرود، مخالفتي ندارم. اما فكر نميكنيد اين اثر براي رسيدن به هدفي كه در نظر دارد ميتوانست فيلمنامه پختهتري را در نظر بگيرد؟
با وجودي كه در مبحث فيلمنامه ميتوانم توضيحات مبسوط و قانعكنندهيي ارايه دهم اما ترجيح ميدهم در رابطه با موضوع تخصصي خودم كه بازيگري است صحبت كنم و اين مبحث را به متخصصان خودش بسپارم. ضمن اينكه معتقدم بله، اين ويژگي بارز هنر است كه هيچگاه نميتوان براي آن نقطه نهايي و غايب در نظر گرفت و هر موضوع هنري قابل بسط و بهبود است اما بايد ديد كه در زمان خودش و تحت چه معذوريتها و مميزهايي خلق شده و سپس اثر را ميزان و قياس كرد.
پس فرار از كليشه شدن انگيزه حضور شما در اين چند فيلم بوده است؟
من از چيزي فرار نميكنم. تلاش ميكنم بيشتر متفاوت انتخاب كنم. سياوش «ملكه»، شاهين «خط ويژه» و خسرو «مستانه» هيچ ربطي به هم ندارند. ما سوپراستارهايي در سينما داريم كه شايد در ذهن مخاطب فقط چند فيلم از آنها به ياد مانده باشد در صورتي كه آنها بيش از 40 فيلم بازي كردهاند. اما من تلاش ميكنم كه از غالب شدن دريك قالب پرهيز كنم و معتقدم اصولا خصيصه هنربازيگري در خلاقيت و بدعتش جلوهگر ميشود و نه در تكرار.
ولي بازيگران شاخصي داريم كه اتفاقا نقشهاي منفي بسيار خوبي هم بازي كردهاند. به طوري كه حتي مخاطبان با آن نقشها ارتباط هم برقرار كردهاند.
بله. من خودم شاهد بودم كه مخاطبان به شخصيت خسرو در «مستانه» ناسزا ميگفتند. اتفاقا اين همان موفقيت يا برگ برندهيي است كه نصيب بازيگر ميشود چرا كه توانسته در يك نقش منفي به حدي توانايي از خود نشان دهد كه مخاطب آن شخصيت را به خوبي باور كند. واقعا در نمايشهاي مردمي اين فيلم شاهد اين واكنشها بودم و حتي بعد از پايان فيلم بازخوردهاي خيلي خوبي از مخاطبان داشتم و جالب اينكه وقتي در پايان فيلم آن اتفاق براي شخصيت خسرو ميافتد، مردم در سالن سينما با خوشحالي شروع به تشويق ميكردند يعني پاياني كه براي اين شخصيت در نظر گرفته شده قطعا براي مخاطب جذاب است. وقتي بازيگر نسبت به اجتماع دغدغهمند باشد ديگر به اين موضوع فكر نميكند كه ممكن است با حضور در يك نقش منفي توسط مخاطب پس زده شود يا نشود؟ چراكه رسالت واقعي يك بازيگر همانا به تصوير كشيدن اين دغدغهها است و نه چيز ديگر. ميشنويم بازيگري عنوان ميكند كه جايگاه من در سينما اثبات شده است! من با اين نظريه موافق نيستم. چرا كه بازيگر بايد تا لحظه اخري كه در اين حرفه حضور دارد مدام خودش را اثبات كند چون همان طور كه پيشتر هم اشاره كردم، خصيصه اصلي هنر، خلاقيت و جريان داشتن و نوآوري است و مثل رودي كه ذات خودش را از روندگياش دارد و آنجا كه فكر كند رسيده، ديگر رود نيست آنچه مانده فقط مرداب است!اما متاسفانه اين اتفاقي است كه براي برخي بازيگران ما افتاده. چرا كه معتقدند به آخرين حد بازيگري در سينماي ايران رسيدهاند و حتي بعضا از اخلاق و رفتار درست و حرفهيي دور شدهاند... اما من معتقدم و به اين اصل هميشه پايبند خواهم ماند كه يك بازيگر تا پايان حضورش در اين عرصه مدام بايد به فكر نقشهاي متفاوت باشد تا از اين طريق حتي براي ذهن و ذايقه مخاطبانش هم همواره يك تجربه تازه و خوشايند باشد.
به نظرم خسرو خيلي شخصيتپردازي كاملي در اين قصه ندارد. به طوري كه مخاطب خيلي شناسنامهيي از او دريافت نميكند و حتي نميداند كه اين شخصيت دچار بيماري است يا واقعا يك عاشقپيشه است؟
اتفاقا اين شخصيت از همان ابتدا معرفي خوبي ميشود. همان نگاه اوليهيي كه به شخصيت سوپراستار فيلم مياندازد كاملا مشخص است ما با چه فردي روبهرو هستيم.
البته قصد اين بود كه از همان ابتدا روي بعد بيماري شخصي خسرو زياد زوم نشود و مخاطب متوجه اين موضوع از همان ابتدا نشود تا تاثير و ضربه اتفاق بيننده را بهتزده كند. برخلاف فيلمهاي ديگري كه وقتي قرار است يك شخصيت رواني يا سايكو را نشان دهند رفتارهاي عجيب و غريبي از وي به تصوير ميكشند. اما من كاراكتر خسرو جامي را به گونهيي بازي كردم كه مخاطب از همان ابتدا صرفا با بعد مثبت و فرهيخته شخصيت وي در قالب يك استاد محجوب موسيقي آشنا ميشود كه طبيعتا بعيد است تا قبل از صحنه تجاوز كوچكترين پيشفرض يا گماني از بعد ديگر شخضيتي خسرو متصور شود.
حتي با مخاطباني در سينما روبهرو شدم كه معتقد بودند تا قبل از آن صحنه انتظار داشتند با حضور اين شخصيت مهربان معلم پيانو در داستان با يك مثلث عشقي روبهرو خواهند شد.
من به اين دليل عنوان كردم كه اين شخصيت شناسنامه ندارد كه حتي مخاطب از ابتدا متوجه نميشود كه اين معلم پيانو آيا به خاطر علاقه و عشقش به مستانه چنين رفتاري از خود بروز ميدهد يا در مواجهه با اين سوپراستار دچار تضاد ميشود. يك دوگانگي در شخصيت خسرو وجود دارد كه خيلي تعريف شده نيست.
جواب اين سوال شما را از نقطه نظر بازيگري ميدهم و نه فيلمنامه چرا كه من جزيياتي در رفتار اين شخصيت لحاظ كردم كه به عقيده من اگر مخاطب به آنها توجه كند قطعا متوجه نوع نگاه و برخورد او ميشود و اينكه با چه شخصيتي قرار است در ميانه راه قصه روبهرو شود. براي مثال اين شخصيت الكل مصرف ميكند. ممكن است اين موضوع
به طور واضح در فيلم نشان داده نشود اما جزيياتي در رفتار او ميبينيم كه اشاره به اين موضوع دارد. برخي از مخاطبان تيزبين هم متوجه اين بعد شخصيتي وي شدهاند. در اصل ما نميخواستيم خيلي مخاطب درگير شناسنامه خسرو شود و درست بعد از صحنه تجاوز، مخاطب متوجه بعد منفي رفتار او ميشود. اين همان چيزي است كه به عقيده من درباره اين شخصيت اهميت دارد. بيشتر افراد در جامعه درگير ظاهر يكديگر ميشوند و فكر ميكنند كه به دليل نوع پوششي كه افراد دارند ميتوانند قابل اعتماد باشند.
اين موضوعي كه عنوان كردم از همان ابتدا دغدغه ذهني آقاي فرحبخش بود و ما خيلي با هم درباره آن صحبت كرديم كه يك خوي حيواني در انسان وجود دارد كه ممكن است در برخي مواقع به سراغ آنها بيايد. اما افرادي هستند كه با تكيه بر عقل و منطق شكل يافته شخصيتشان، آن را در هر شرايطي سركوب ميكنند ولي عدهيي هم وجود دارند كه نميتوانند در همان شرايط چنين حسي را كنترل كرده و ممكن است دست به كارهايي بزنند كه قابل جبران نيست.
از طرفي به عقيده من فيلمنامهنويس و كارگردان«مستانه» بهشدت تلاش دارند شخصيت مقابل شما يا همان سوپراستار فيلم را مثبت نشان دهند به طوري كه فقط اعتماد بيش از حد باعث شده كه دچار چنين مشكلي شود؟
براي آخرين بار تاكيد ميكنم كه من بازيگر اين فيلمم و نه فيلمنامهنويس (با خنده) ... اما بله! دقيقا اين موضوع در ذهن كارگردان وجود داشته كه سوپراستار اين قصه شخصيت مثبتي است كه تنها به واسطه يك اعتماد بيجا، خود در معرض اتهام قرارگرفته. داستان «مستانه» برگرفته از يك داستان واقعي از روزنامهها بوده است. اما به جاي يك فرد معمولي، شخصيتي كه در داستان مورد تجاوز قرار ميگيرد يك سوپراستار است. جالب انكه بعدا كه درباره آن تحقيق كردند متوجه شدند چنين اتفاقاتي براي خيلي از آدمها افتاده است كه افراد متجاوز به شكل و شمايل يك معلم ورزش، معلم موسيقي و... به حريم شخصي آنها راه پيدا كرده و آنها را مورد سوءاستفاده قرار دادهاند.
به عقيده من اين صحنه كه به هر حال سكانس مهمي در «مستانه» است اصلا براي مخاطب تداعيكننده صحنه يك تجاوز نيست. چه اصراري وجود دارد كه وقتي نميتوانيم چنين صحنههايي را در سينماي ايران نشان دهيم سراغ اين سوژه ميرويم و به عقيده من اين صحنه پرداخت خوبي ندارد كه حتي مخاطب بتواند با شخصيت سوپراستار همذاتپنداري كند؟
اولا من با نظر شما ابدا موافق نيستم چرا كه به شخصه بازخورد نظر خيلي از مخاطبان را جويا شدهام و اتفاقا آن دسته قليل از مخاطبان كه در آن لحظه تصوري به غلط مانند شما داشتهاند صرفا به اين دليل بوده كه حتي تصور پرداختن و نمايش چنين اتفاق دهشتناكي در سينماي ايران به مخيلهشان هم خطور نميكرده (كه البته خيلي زود متوجه خطاي تصورشان شدند) كه اتفاقا اين خود مهر تاييدي بر قدرت بيان و جسارت پرداختن به اين موضوع ملتهب در سينماي ما با تمام معذوريتهايش بوده است. من معتقدم كه كمتر فيلمسازي جرات ميكند به سراغ چنين سوژه ملتهبي برود آن هم با بودجه كاملا شخصي. كمااينكه در حال حاضر مطبوعات و رسانهها و حتي تلويزيون هيچ خبري از اين فيلم پوشش نميدهند.
اينكه تلويزيون هيچ تيزري از فيلم نمايش نميدهد به اين موضوع بر ميگردد كه انگار شما ممنوعالتصوير هستيد ؟
من چند روز پيش در يك برنامه زنده تلويزيوني حضور پيدا كردم. پس چطور ممنوعالتصوير هستم؟! خود مسوولان تلويزيون هم در گفتوگويي اعلام كردند كه پخش نشدن تيزرهاي اين فيلم ارتباطي به من ندارد. تا حالا هم مشخص نشده كه به چه دليلي تيزرهاي اين فيلم پخش نميشود! چون اصلا اين مشكل به من ارتباطي ندارد. ما حتي بيلبورد هم در سطح شهر نداريم اين موضوع هم باز به من ارتباط پيدا ميكند؟! يا سايتها و...
باز هم معتقدم كه اين شخصيت به درستي به مخاطب در فيلم معرفي نميشود.
من فكر ميكنم شخصيت خسرو و علاقهاش به مستانه به خوبي و درستي به تصوير كشيده شده است و مخاطب هم به اين باور درباره وي ميرسد. ما در سكانسي ميبينيم كه او فيلم بازيگر مورد علاقهاش را ميبيند و حتي ديالوگهاي شخصيت او را در فيلم تكرار ميكند و در عين حال هم گريه ميكند. اينجا مخاطب متوجه ميزان علاقه زياد خسرو به مستانه ميشود. ديگر چقدر بايد اين شخصيت به مخاطب معرفي ميشد؟! خسرو يك عاشق بيمار است، چراكه ميبينيد بعد از صحنه تجاوز حتي به او دوباره زنگ ميزند. به عقيده من كاملا عاشق بودن و مريض بودن اين شخص با كدهايي كه داده ميشود، مشخص است.
من تلاش كردم پارادوكس شخصيتي و دو قطبي بودن اين كاراكتر را به درستي به تصوير بكشم. اينها كاملا همان شناسنامهيي است كه شما عنوان ميكنيد.
چقدر آقاي فرحبخش از ايدههاي شما براي رسيدن به نقش يا حتي پرداخت شخصيت استفاده ميكرد و دست شما در اين موضوع باز بود.
خيلي. من بهطور قطع ميتوانم بگويم كه در فيلم «مستانه» يك كار كاملا گروهي انجام شده. تمامي عوامل و بازيگران دايما در حال صحبت و تبادل افكار درباره تمامي سكانسها با هم بوديم و از نظرات هم استفاده ميكرديم.
چه ويژگيهاي رفتاري را شما به عنوان بازيگر به شخصيت خسرو اضافه كرديد.
تمامي بازيگرها به همراه اصغر نعيمي نويسنده فيلمنامه و حسين فرحبخش با يكديگر درباره شخصيتها صحبت ميكرديم. اما آقاي فرحبخش يك ويژگي خاصي دارند و هميشه معتقدند كه وقتي بازيگري را براي حضور در نقشي انتخاب ميكنند ديگر آن شخصيت را به او ميسپارند. ايشان كاملا روي كارش احاطه دارد و ميداند چه چيزي را ميخواهد و به دنبال چيست، چراكه سينما را خيلي خوب ميشناسد. تا آنجايي كه در فيلمنامه روي آن تاكيد شده است، به عقيده من پارادوكس اين شخصيت كاملا نمود واقعي دارد.
پايان فيلم و سرنوشتي كه براي خسرو جامي در نظر گرفته شده از همان ابتدا در فيلمنامه هم اين گونه بود. يا اينكه سر صحنه به اين پايان رسيديد؟
معتقدم پايان فعلي فيلم بهترين پاياني است كه ميتوانست اين فيلم داشته باشد. پايان در ابتدا به گونهيي ديگر بود. اما پايان فعلي سرنوشت خسرو پيشنهاد من بود. در عين حال شوك شديدي هم به مخاطب در اين صحنه وارد ميشود.
قبل از اينكه با فرحبخش همكاري كنيد يا حتي زماني كه به شما پيشنهاد داده شد، چه ذهنيتي از اين كارگردان داشتيد، به هر حال كارنامه وي در سينما مشخص است به خصوص فيلم «خصوصي» كار قبلي اين كارگردان كه منتقداني هم داشت.
برخلاف خيليها من بهشدت بازي فرهاد اصلاني در فيلم «خصوصي» را دوست داشتم. از همان زمان در ذهنم بود كه اگر اين كارگردان بخواهد فيلم ديگري كار كند با او همكاري كنم. از لحظهيي كه قرار شد در فيلم «مستانه» باشم تا همين الان به اندازهيي لذت بردم كه اگر باز هم براي فيلم بعدي به من پيشنهاد بدهد قطعا قبول ميكنم.
خيلي عنوان شده كه بيشتر بازيگراني كه در اين فيلم با فرحبخش همكاري داشتند، به دليل دستمزدهاي بالايي بوده است كه اين كارگردان به بازيگران ميدهد. آيا اين گونه بود.
اتفاقا من كمترين دستمزد اين سه سال اخيرم را گرفتم. همه ما در اصل اين گونه بوديم. دستمزد من دقيقا اندازه دستمزدي بود كه چند سال پيش در «ملكه» گرفتم، چراكه سينماي او خصوصي و مستقل است و هميشه معتقدم كه بايد به بخش خصوصي كمك كرد. درباره اين فيلم هم ابتدا سوژه جذابي كه «مستانه» داشت باعث شد آن را قبول كنم و دوم به اين دليل كه وقتي ادعا ميكنيم كه در اين سينما كار ميكنيم بايد به بخش خصوصي كمك كنيم. اما متاسفانه از اين فيلم هيچ حمايتي نشد با اينكه در بخش خصوصي ساخته شده است. در كنار اين موضوع حتي مطبوعات و رسانهها هم تصميم گرفتند درباره اين فيلم سكوت كنند. سكوت دربرابر فيلمي كه درباره يك معضل اجتماعي صحبت ميكند. چطور وقتي چنين اتفاقي در جامعه رخ ميدهد تمامي روزنامهنگاران شروع به حرف زدن ميكنند. اما وقتي تصويري از آن را در سينما ميبينيم ترجيح ميدهند سكوت كنند!
بعد از اين فيلم با پيشنهادات متعددي براي حضور در نقشهاي منفي روبهرو شديد؟
بله، پيشنهاد شد اما من قبول نكردم. چون همان طور كه گفتم به دنبال كار متفاوت هستم و در راستاي همين نحوه انتخاب، امسال يكي از متفاوتترين نقشهاي زندگيام را در فيلم سينمايي (٣٦٠ درجه) به كارگرداني سام قريبيان تجربه كردم كه بسيار دوستش ميدارم و خيلي هم دوست داشتم تا در جشنواره فجر امسال در بوته نقد مخاطبانم قرار بگيرد و بازخورد تلاشم را در اين يك سال از مردم و هيات داوران بگيرم. اما متاسفانه اين فيلم با وجود تمامي شايستگيهايي كه برايش قايلم به زعم هيات انتخاب، از راهيابي به جشنواره امسال بازماند!!
به هر حال قطعا امسال در سينما با توجه به جوايزي كه دريافت كرديد پيشنهادات زيادي هم داشتهايد.
هميشه معتقدم جوايزي كه ميگيرم يا تشويقهايي كه ميشوم را بايد فراموش كنم. چون اگر فراموش نكنم قطعا در همان نقطه درجا ميزنم.
البته فكر ميكنم جايزه جشن خانه سينما براي شما اهميت زيادي داشته است چون امسال شكل برگزاري اين جشن متفاوت بود. شما جايزه بهترين بازيگر مرد را در حالي دريافت كرديد كه آثار سه سال سينماي ايران ارزيابي ميشد. از طرفي هيچ نگاه دولتي هم در آن دخيل نيست و كاملا با يك نگاه حرفهيي آثار ديده و ارزيابي ميشوند.
شما اتفاقا جزو معدود افرادي هستيد كه درباره اين جايزه صحبت ميكنيد. خيليها حالشان بد شد. وقتي من اين جايزه را گرفتم تلاش كردند حتي درباره آن صحبت نكنند. تمام جوايزي كه «ملكه» از جشن سينماي ايران گرفت، حقش بود چون تا جايي كه ميدانم بيشترين آرا را در داوري به دست آورد. اين همان فيلمي بود كه در جشنواره فجر مورد توجه داوران و مسوولان قرار نگرفت. اين ارزشمندترين جايزهيي بود كه دريافت كردم چون همكارانم آن را به من تقديم كردند. خوشحالم كه از جشني جايزه گرفتهام كه هيچ گونه لابي در آن صورت نميگيرد. البته بايد عنوان كنم كه واقعا خودم هم حدس ميزدم كه از اين دوره جشن خانه سينما جايزه ميگيرم. چون هميشه با چنين مواردي خيلي دلي برخورد ميكنم. از طرفي من در اين جشن جايزه خودم را از دست فرامرز قريبيان گرفتم و اين موضوع برايم بهشدت لذت بخش بود.
آيا در سينما اسطورهيي براي بازيگري داريد؟
بزرگان بازيگري در سينما اسطورههاي همه هستند. اما به شخصه الگوي خاصي در بازيگري ندارم.
آيا در نسل خود يا حتي نسل قبلي هم بازيگري را هرگز رقيب خود ميدانيد؟
من معتقدم رقابت عامل پيش برنده و مفيدي در زندگي است به شرطي كه تبديل به عاملي براي تهديد و تضريب و تخريب رقبا نشود و از آنجايي كه به كار بستن اين سلاح موثر همچون شمشيري دولبه و خطرناك است، پس من هميشه در زندگيام سعي بر آن داشتهام كه رقيبم را خودم قرار بدهم و تنها با خودم رقابت كنم كه اگر به لطف و كرم خداوندهر وقت توانستم چيزي بر توانمنديم افزوده كنم، در واقع خودم را آبادتر كرده باشم و اگر مبتلا به آزمندي و اشتباهي شدم هم، باز خود را ويران كرده باشم، نه خداييناكرده آبادي ديگري را ويران! اما در صنف ما بسيار بازيگران خوبي وجود دارند كه مايه تفاخر و مباهات همه ما هستند. به طور نمونه بازي فرهاد اصلاني و شهاب حسيني را خيلي دوست دارم و ميپسندم.
با وجود اينكه خيلي زمان زيادي نيست كه در حوزه بازيگري فعاليت ميكنيد اما در فضاهاي مجازي و شبكههاي اجتماعي طرفداران زيادي داريد.
اين لطف خداوند است. خدا ميتواند يك نفر را آنقدربالا ببرد كه ديگر دست هيچ كسي به او نرسد. من طرفدارانم بهشدت برايم اهميت دارند. اول صبح نخستين كاري كه ميكنم كامنتهاي آنها را در فضاهاي مجازي ميخوانم و حالم خوب ميشود. به هر حال قطعا آنها هم به من انرژي ميدهند و همين انرژيها من را در انتخابهايم بيشتر كمك ميكند.