ناصر ايماني در گفتوگو با «اعتماد»:
جلسات همگرايي اصولگرايان كاركرد تبليغاتي دارد
مريم وحيديان/: پنجمين همايش همگرايي اصولگرايان روز پنجشنبه برگزار شد؛ همايشي كه در آن مسائلي همچون پررنگتر شدن نقش نسل دو اصولگرا، نقش آيتالله مصباح در اردوگاه اصولگرايان، اعلام برائت از احمدينژاد، گلايه از دولت روحاني و نگراني از بازگشت اصلاحطلبان به قدرت بيش از هر چيز ديگري به چشم آمد و دربارهاش سخن گفته شد. اما به واقع برگزاري اين همايشها تا چه ميزاني به وحدت اصولگرايان كمك كرده است و چرا هنوز تعدادي از چهرههاي شاخص اين جريان سياسي علاقهيي به حضور در اين جلسات ندارند؟ناصر ايماني، تحليلگر سياسي اصولگرا در گفتوگو با «اعتماد»به اين ابهامات پاسخ داد .
همايش پنجم وحدت اصولگرايي روز پنجشنبه تشكيل شد. اساسا وجود چنين جلسات همگرايي كه اصولگرايان پس از انتخابات 92 به آن تاكيد ميكنند، در شكلگيري وحدت يك جريان تا چه حد ميتواند موثر باشد؟ آيا ميتوان گفت اصولگرايان پس از برگزاري چند جلسه اصولگرايي متحد خواهند شد و شاهد ائتلاف و حركت وحدتمند اين جريان در انتخابات آينده مجلس خواهيم بود؟
البته نفس برگزاري جلسات براي حل مشكلات و مسائل بيتاثير نيست و كسي هم نميگويد كه تشكيل جلسه در محقق شدن هدف آن جلسه بيتاثير است اما به عقيده من در صورتي اين گونه جلسات براي وحدت يك جريان موثر خواهد بود كه از تمامي طيفهايي كه ميخواهند وحدت در ميان آنها محقق شود در اين جلسات حضور داشته باشند. اگر بناست وحدت در ميان كساني صورت گيرد كه در ميان خود وحدت دارند و فقط چنين افرادي در يك يا چند همايش حضور پيدا كنند، ديگر جلسات وحدت با هدف اتحاد درون يك جريان چه معنايي دارد؟ چنين جلساتي براي همگرايي يك جريان سودي ندارد. بايد ديد كه آيا از تمام كساني كه لازم است وحدت در ميان آنها صورت گيرد، دعوت ميشود؟ اگر دعوت شوند آن گاه ميتوان گفت كه جلسات روند مثبتي دارد و براي وحدت جريان اصولگرا نيز مفيد خواهد بود. البته جلسات چند تاثير مثبت دارد. اين جلسات در ميان اصولگرايان ميتواند تاثير تبليغاتي داشته باشد و همين طور روحيه همكاري را در ميان برگزاركنندگان همايش ترويج ميكند اما اميدواريم كسي دل خوش به اينكه تنها با برگزاري جلسات همايش ميتوان وحدت ايجاد كرد، نداشته باشد و اينكه صرفا جلسات نتيجه عملي و علمي در راه وحدت داشته باشد فكر غلطي است. بايد اقدامات عملي براي ايجاد وحدت صورت بگيرد و صرف جلسات نميتواند كافي باشد.
شما اشاره كرديد كه براي اصولگرايان برگزاري جلسات همگرايي جنبه تبليغاتي دارد. آيا براي بدنه اجتماعي جريان اصولگرا نيز اين جلسات جنبه تبليغاتي دارد؟ آيا اصولگرايان اين همايشها را براي اين برگزار ميكنند كه وحدت ميان خود را به مردم نشان دهند و به مردم ثابت كنند كه اتفاقات سال 92 تكرار نخواهد شد؟
مسلما چنين كاركردي ميتواند داشته باشد. اصولگرايان هم براي بدنه اجتماعي و هم براي خود اصولگرايان به دنبال تاثير و نتيجه هستند و هم براي اينكه جناح مقابل متوجه شود كه اصولگرايان در راه وحدت قدم برداشتهاند اين جلسات تاثير دارد. تلاش جريان اصولگرايي بر اين است كه با اين جلسات جناح مقابل را از ايجاد تفرقه در اين جريان نااميد كند. مسلما اين تاثيرات را دارد و كسي منكر اين مساله نيست، ليكن بايد بدانيم كه تاثيرات اصلي براي رسيدن به هدف اين جلسات تنها از راههاي عملي و عملكرد واقعي و مبتني بر شرايط جريان اصولگرايي است كه مفيد ميتواند باشد. اگر ما نشان دهيم كه وحدت در ميان خود داريم اما در وقت عمل در انتخابات مجلس دهم هيچ وحدتي را شاهد نباشيم ضرر بزرگي را به آينده اين جناح وارد خواهيم كرد. برگزاري همايش يك قدم است و تمام راه نيست.
همايش پنجم اصولگرايي غايبان بزرگي نيز داشته است؛ آقايان قاليباف، ولايتي و لاريجاني كه به نظر در انتخابات 92 رياستجمهوري نيز عدم ائتلافشان چالش بزرگي را براي اين جريان به وجود آورد. خصوصا غيبت علي لاريجاني كه رويكردي اعتدالي دارد. غيبت چنين افرادي در همايش اصولگرايي كه شما اشاره كرديد كه نمايش مهمي نيز در برابر مردم و جناح مقابل است، چه معنايي ميتواند داشته باشد؟
به هر حال ما ناگزيريم كه حركت وحدت مند خود را ميان همه طيفهاي اصولگرايي تشكيل دهيم. اگر وحدت در ميان برخي از اصولگرايان صورت گيرد و اگر طيفهايي از اصولگرايان حركت خود را از بقيه اصولگرايان جدا كنند باز هم مشكلات پيشين تكرار خواهد شد. در جلسات وحدت اصولگرايي نيز عدم حضور برخي از اصولگرايان دو معني ميتواند داشته باشد. اولا اينكه يا ما آنان را اصولگرا نميدانيم و بنابراين آنان را به جلسات وحدت دعوت نميكنيم و دوما فكر ميكنيم كه وحدت با غايبان اين جلسات بسيار ساده است و ميتوانيم هر وقت كه بخواهيم با آنها وحدت كنيم و فعلا آنها را كنار گذاشتهايم. به عقيده من هر دو اين تحليلها كاملا غلط است و به ضرر ما است. لذا حركت وحدتمند بايد در ميان همه طيفها باشد. ما نبايد نقش و حضور عدهيي را فراموش كنيم.
برخي معتقدند با توجه به طيف حاضران جلسات اخير اين جلسات به سمت هماهنگي و وحدت ميان اصولگرايان راديكاليتر ميرود. در حالي كه عده زيادي درون جريان اصولگرا معتقدند كه وحدت اصولگرايان بايد با محوريت راست سنتي اين جريان باشد. آيا اين مساله نشانه روي آوردن اصولگرايي به تندروهاست؟ آيا اين كنش نشانه وحدت بر مبناي گروههاي راديكالتر اين جريان است؟
اگر ما وحدت جريان اصولگرايي را بخواهيم بايد همه طيفهاي وابسته به اصولگرايي را در اين وحدت شركت دهيم مگر اينكه عدهيي خود را اصولگرا بدانند و دوستان ديگر اصولگرا را اصولگرا ندانند كه نتايج بدي به دنبال ميآورد.
آيا شما معتقديد كه هنوز مبناي اصولگرايان، جريان راست سنتي آن است؟
بنده چندان به اين نامها اعتقاد ندارم و مصداق دقيق آوردن در آن را درست نميدانم. به هر حال جامعتين براي همه جريانهاي اصولگرايي محوريت دارند و در واقع مسووليتي ميان تمام طيفهاي اصولگرا دارند. البته در اينكه جامعتين در بحثهاي انتخاباتي بايد چطور بازي كند هنوز نظرات متفاوت است اما به هر حال همه طيفها جامعتين را مقبول ميدانند. ما بايد حركتي را ميان همه طيفهاي اصولگرايي تنظيم كنيم. اگر كساني ميخواهند طيف خاصي را در نظر نگيرند و دعوت نكنند، حركت چندان سازنده و درازمدتي نخواهد بود و اصولگرايي را دچار شكاف ميكند. همين طور نهايتا باعث شكست اين جريان خواهد بود.