• ۱۴۰۳ يکشنبه ۱۶ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 3616 -
  • ۱۳۹۵ شنبه ۱۳ شهريور

از كوزه همان برون تراود كه در اوست

سيد علي ميرفتاح

«ادب مرد به ز دولت اوست.» همه ما وقتي طفل دبستان بوديم اين عبارت را بارها رونويسي كرده‌ايم و معلم‌هاي خوشنويسي در نخستين جلسه درس، اين عبارت را سرمشق داده‌اند. معلم‌هاي اخلاق هم به شاگردان خود اين اصل مهم را آموزش داده‌اند و مي‌دهند. حتي در بحث‌هاي سياسي، اجتماعي هم اين عبارت كلاسيك تكرار مي‌شود و به‌كار مي‌رود، اما با اين حال، همچنان جدي‌ترين مشكل جامعه ما «بي‌ادبي» است. ادب از آسمان بر دل كسي نمي‌تابد؛ باران نيست كه ابرها بر سرمان ببارند؛ هوا نيست كه با دم و بازدم وارد ريه‌هامان شود و در وجودمان جا خوش كند. ادب را بايد تعليم ديد و ذره ذره يادش گرفت. ادب را بايد بعينه ديد و از بزرگان آموخت. بچه‌ها بايد به دست پدر و مادرهاي‌شان نگاه كنند و كم‌كم مودب به آداب انساني و اسلامي شوند. در خانه‌اي كه بزرگ و كوچك حرف زشت مي‌زنند، نمي‌شود متوقع ادب بود. پدر و مادر دعواي‌شان مي‌شود و همديگر را آباد مي‌كنند؛ جد و آباء همديگر را به لجن مي‌كشند و حتي روي هم دست بلند مي‌كنند و به همديگر فحش‌هاي ركيك مي‌دهند. آن وقت متوقعند كه دختر و پسرشان خانم و آقا از آب و گل دربيايند و به ادب شهره فاميل شوند. جامعه هم همين است. شما هرچه دل‌تان خواست به همديگر مي‌گوييد. هر حرف بدي كه خواستيد به هم مي‌زنيد، هر كاري خواستيد مي‌كنيد، بعد متوقعيد كه مردم باادب بار بيايند... در ورزش سر يك چيز ساده به جان هم مي‌افتيد و پته هم را روي آب مي‌ريزيد. در سياست به رقباي‌تان هر افترايي كه خواستيد مي‌بنديد. حتي براي اينكه رقيب خود را از ميدان به در كنيد، به او تهمت‌هايي مي‌بنديد كه سنگين‌تر از دماوندند... مردم ادب را از كجا بايد ياد بگيرند؟ از دنياي مجازي؟ از اينترنت؟ از ماهواره؟ از اينها كه حيا را خورده‌اند و آبرو را قي كرده‌اند؟ از اينها كه هر آگهي‌اي را پخش مي‌كنند و هر قصه‌اي را تعريف مي‌كنند و هر فحشي را به زبان مي‌آورند؟ شبكه‌هاي داخلي هم وضع و حالي بهتر ندارند. اينها هم ديگر مثل سابق پاستوريزه نيستند و ديگر نمي‌شود با خيال راحت پاي‌شان نشست. كلا هيچ‌كجا نمي‌شود با خيال راحت نشست. در همين ورزش اتفاقاتي مي‌افتد و بي‌ادبي‌هايي جريان مي‌يابد كه در آينه ضمير ملت منعكس مي‌شود و مثل نقش في‌الحجر باقي مي‌ماند. كدام ورزشكاري است كه آموزش صبوري و متانت بدهد و كدام برنامه ورزشي است كه علاوه بر اين همه واكاوي فساد، بي‌ادبي را هم بكاود و به بيننده‌هاي خود ياد بدهد كه ادب مرد به ز دولت اوست. انگار كه به عنوان يك اصل پذيرفته شده كه عيبي ندارد اگر ورزشكار صبور نباشد و بي‌ادب باشد و سر يك اتفاق كوچك خون جلوي چشمش را بگيرد و وارد ميدان شود و دستي و زباني به طرف مقابلش حمله كند. اسم نمي‌آورم اما به نظرم خيلي از آنها كه در ورزش به جا و مقامي رسيدند به جاي اينكه مشوق و مروج ادب و نزاكت و مهرباني باشند مروج گستاخي و توهين و زيرآب‌زني و پيچيدن به پاي همديگرند. از كوزه همان برون تراود كه در اوست. آدمي كه خودش عين نقل و نبات بددهني كند، نمي‌تواند بيايد و مروج ادب باشد و قيافه مودب‌ها را بگيرد... اتفاقي كه در ورزش افتاده اين است كه ما مشهور شده‌ايم به مردمي كه به پيج‌هاي ديگران حمله مي‌برند، حرف‌هاي بسيار بسيار زشت مي‌زنند، فحش خواهر و مادر مي‌دهند و در موقع مسابقه اگر خون جلوي چشم‌مان را بگيرد توان خودداري ندارند و بي‌اعتنا به پيامدهايش با ديگران درمي‌افتند و... من هم از خدا مي‌خواهم كه در آسيا، بلكه در جهان در همه رشته‌هاي ورزشي رتبه يك بياوريم و قهرمان شويم اما آرزوي محال كه نمي‌شود داشت. اما مي‌توانستيم كار فرهنگي كنيم و بعد از سي و شش، هفت سال تبديل شويم به مودب‌ترين و باصفاترين و محترم‌ترين و صبورترين مردم جهان... اينكه توسعه‌مان به تاخير افتاده عيبي نيست. اينكه خيلي‌ها از ما جلوترند نبايد خود را ملامت كنيم. اما حالا كه مودب‌ترين مردم دنيا نيستيم و به مهمان‌نوازي و مهرباني و صفا مشهور نيستيم بايد كه خود را ملامت كنيم و از فرصت‌هايي كه سوزانده‌ايم افسوس بخوريم. دريغ بگوييم. به يوغ ديو درافتي، دريغ آن باشد.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون