• ۱۴۰۳ پنج شنبه ۲۷ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 3628 -
  • ۱۳۹۵ يکشنبه ۲۸ شهريور

صدور كيفرخواست پرونده مردي كه همسرش را كشت

مادر خوبي براي پسرم نبود

اعتماد| مرد جوان وقتي ناگهاني همسرش را با مردي غريبه در يك خودروي شاسي‌بلند ديد، وارد خانه شد و او را خفه كرد. اسفند ماه سال 93 مردي با مراجعه به كلانتري 140 باغ فيض از ناپديد شدن همسرش خبر داد. اين مرد در صحبت‌هايش به پليس گفت: «من و همسرم (سهيلا) مدتي است كه از هم جدا شده‌ايم. مدتي قبل براي ديدن پسرم (اشكان) به خانه سهيلا رفتم و با هم به خانه برادرم رفتيم و فرداي آن روز اشكان را جلوي در خانه مادرش گذاشتم. اما وقتي به محل كارم رسيدم اشكان با من تماس گرفت و گفت كه مادرش در خانه را باز نمي‌كند. دوباره جلوي در خانه سهيلا رفتم و پسرم را برداشتم و به خانه مادرزنم بردم. اما آنها هم خبري از دخترشان نداشتند.»
در اين مرحله بازپرس محسن مدير روستا از شعبه ششم دادسراي امور جنايي تهران دستور داد تا تيمي از ماموران اداره 11 پليس آگاهي تهران براي رديابي سهيلاي گم شده وارد عمل شوند و اين در حالي بود كه خانواده زن جوان با مراجعه به بازپرس پرونده ادعا كردند كه هوشنگ بارها دخترشان را به قتل تهديد كرده و بي‌شك دامادشان در اين ماجرا نقش دارد. ماموران پي بردند كه اشكان در تماس تلفني از پدرش شنيده كه مي‌خواهد به تركيه برود و اگر بازداشت شد بايد براي ادامه زندگي به خانه عمويش برود.
همين سرنخ كافي بود تا مظنون اصلي اين پرونده مشخص شود و ماموران با كاوش‌هاي پليسي سرنخ‌هاي ديگري از اين معماي پليسي به دست آوردند و هوشنگ خيلي زود از سوي ماموران دستگير شد. هوشنگ ابتدا سعي داشت خود را بي‌گناه معرفي كند اما وقتي در برابر مدارك پليسي قرار گرفت به ناچار لب به اعتراف گشود.
او گفت: «مدتي بود كه با همسرم اختلاف داشتم و به رفتارهايش مشكوك شده بودم تا اينكه تصميم گرفتيم به صورت توافقي از هم جدا شويم اما سهيلا هر روز بهانه مي‌آورد و رفتارهايش مرا آزار مي‌داد. به ناچار او را ترك كردم در حالي كه هنوز اسم او به عنوان همسر در شناسنامه‌ام بود. روز حادثه پسرم اشكان را سوار ماشينم كردم و به خانه برادرم بردم. من به سهيلا شك داشتم به خاطرهمين دوباره جلوي خانه‌اش رفتم. ناگهان او را داخل يك ماشين شاسي‌بلند ديدم كه نشسته و با راننده آن كه مرد شيك‌پوشي بود، صحبت مي‌كرد. باورش برايم سخت بود و هزاران سوال در ذهنم ايجاد شد كه اگر مرا نمي‌خواهد چرا طلاق نمي‌گيرد و اگر زندگي‌اش را دوست دارد سوار بر خودروي لوكس چه مي‌كند. منتظر نشستم تا سهيلا از خودرو پياده شود اما زماني كه وارد خانه شد پشت سرش وارد شدم. زماني كه درباره راننده خودروي لوكس سوال كردم جواب داد كه به من ربطي ندارد. جوابي كه شنيدم برايم آزار‌دهنده بود و در يك لحظه دستانم را دور گردنش انداختم، 20 ثانيه طول نكشيد كه ديدم سهيلا ديگر نفس نمي‌كشد. نمي‌خواستم او را بكشم و وقتي ديدم او روي زمين افتاده از ترس جسدش را داخل صندوق عقب خودرويم گذاشتم و به سمت چالوس راه افتادم. جسد او را در جاده چالوس پنهان كردم و سپس به تهران برگشتم و چون نمي‌خواستم پسرم تنها بماند اعلام شكايت كردم تا شايد ماجراي قتل را پنهان نگه دارم اما دستم رو شد.» بعد از يك سال بازپرس مدير روستا دستور داد تا متهم همراه تيمي از ماموران اداره 10 پليس اگاهي تهران به محل رها كردن جسد سهيلا بروند. كارشناسان پزشكي قانوني علت مرگ سهيلا را خفگي اعلام كردند و بازسازي صحنه جنايت نيز صورت گرفت. هوشنگ صبح ديروز در مرحله آخرين دفاع پيش روي بازپرس مدير روستا در شعبه ششم دادسراي امور جنايي تهران قرار گرفت و گفت: «نمي‌خواستم سهيلا را بكشم و اگر واقعا تصميم به اين ماجرا گرفته بودم بايد او را تكه‌تكه مي‌كردم. او مادر خوبي براي اشكان نبود و به زندگي‌اش توجهي نداشت و اگر مواد مخدر مصرف نمي‌كرد در آن چند ثانيه تسليم مرگ نمي‌شد و من فقط مي‌خواستم او را ساكت كنم.»
بنا به اين گزارش، با تكميل شدن تحقيقات پليسي، هوشنگ با دستور بازپرس مدير روستا روانه زندان شد تا پس از صدور كيفرخواست پرونده، متهم براي صدور حكم نهايي به دادگاه كيفري تهران احضار شود.

 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون