صندوق ذخيره فرهنگيان نيازمند سرمايه اعتماد
شهيندخت مياندشتي
مسوول گروه مدرسه اعتماد
بنگاههاي اقتصادي در كشور ما به سرنوشت مشابهي دچار ميشوند اگر از مراحل تاسيس و تثبيت با موفقيت عبور كنند در مراحل استمرار و ادامه حيات خود با مشكل مواجه ميشوند.
بنگاههاي كوچك و بزرگ فرقي ندارد هر دو بر ستونهاي سرمايه مادي و معنوي بنا ميشوند و ادامه حيات آنها نيز در گرو حفظ و استمرار و ارتقاي اين دو نوع سرمايه است. سرمايه مادي، بخش سختافزاري و جسم يك بنگاه اقتصادي است و سرمايه معنوي روح يك بنگاه اقتصادي را شكل ميدهد و اين دوگانه تضمينكننده موفقيت پايدار است.فرقي ندارد صاحبان سهامداران و مديران و گردانندگان يك بنگاه از چه سنخ و صنفي باشند بايد براي توفيق تامينكننده و تضمينكننده اين دو بعد باشند.
حال وقتي دايره شمول يك بنگاه گستردهتر ميشود و سهامداران بيشتري را به خود اختصاص ميدهد كار سختتر و پيچيدهتر ميشود چرا كه تنوع ديدگاهها، سليقهها، نظرات و انتظارات، جلب رضايت سهامداران را دشوار ميسازد؛ هرچند از زاويهاي ديگر اين تنوع ميتواند موتور محركه و موجب پويايي مجموعه شود منوط به اين كه مديران بنگاه اين تنوع را يك فرصت و سرمايه بدانند نه يك تهديد و مانع.
آمار دقيقي از سهامداران و سرمايه صندوق ذخيره فرهنگيان در دسترس نيست اما آنچه از ميان آمارهاي متعدد ميتوان استخراج كرد و به طور حدودي به آن استناد كرد اين است كه بيش از 900 هزار نفر از فرهنگيان عضو اين بنگاه اقتصادي هستند كه ماهيانه مبلغي تحت عنوان حق عضويت از حقوق آنها كسر و به حساب صندوق واريز ميشود و دولت هم موظف است معادل آن را به حساب صندوق واريز نمايد تا علاوه بر اين دو سهم، در پايان خدمت و زمان بازنشستگي اعضا سود سهام نيز بر آن افزوده شود و بهعنوان پشتوانه در اختيار كسي كه 30 سال از عمرش را صرف خدمت به نظام آموزشي كرده است قرار گيرد. گفته ميشود در حال حاضر اين صندوق كه متشكل از چندين شركت تحت حمايت و مديريت است و مهمترين آنها بانك سرمايه، بيمه معلم و ليزينگ فرهنگيان ميباشد نزديك به11هزار ميليارد تومان سرمايه دارد.
اگر همين آمارها را ملاك بررسي قرار دهيم روشن ميشود با يك بنگاه اقتصادي بزرگي روبهرو هستيم؛ بنگاهي كه سرمايه آن حدود يكچهارم بودجه سالانه وزارت آموزش و پرورش است و انتظار حداقلي از اين بنگاه، شفافسازي و اطلاعرساني دقيق به صاحبان اصلي آن يعني معلمان عضو صندوق است، انتظاري كه متاسفانه تحقق نيافته و هر روز بر ابهامات و ترديدها افزوده ميشود و چند هفتهاي است كه با رسانهاي شدن اخبار ضد و نقيض از صندوق به اوج خود رسيده است.
به نظر ميرسد مسايل پيچيدهاي وجود دارد كه حل آن سختتر شده است. گويا عدم شفافسازي عملكرد صندوق مانع حل آنها ميشود و مسايل را پيچيدهتر ميكند. اين استدلال مسوولاني است كه از شفافسازي پرهيز ميكنند. اما مديران، تصميمگيران و مسوولان صندوق بايد بدانند كه در يك دو راهي حياتي هستند. يك راه ملاحظه منافع افراد و گروههايي است كه تخلف انجام دادهاند و از سرمايههاي معلمان مظلوم و زحمتكش سوءاستفاده كردند و يك راه سرنوشت صندوق ذخيره فرهنگيان و منافع سهامداران آن است. آنها بايد يكي از اين دو راه را انتخاب كنند.
بيترديد در فضاي رسانهاي شده مسايل صندوق امكان سرپوش گذاشتن بر تخلفات صورت گرفته وجود ندارد و هرقدر تاخير صورت گيرد ستون اصلي سرمايه صندوق يعني اعتماد سهامداران بيشتر فرو ميريزد و آن وقت سرمايه مادي بدون سرمايه معنوي و اجتماعي اعضا، نجاتدهنده اين بنگاه اقتصادي نخواهد بود.
خلاصه آنكه صندوق ذخيره فرهنگيان در آستانه سال تحصيلي جديد و در شرايطي كه با آغاز مهر مهمترين مسايل آموزش و پرورش در مدارس و اتاقهاي دبيران به بحث و گفتوگو گذاشته ميشود بيش از هر زماني نيازمند سرمايه اعتماد است؛ سرمايهاي كه براي كسب و بهرهمندي از آن با اعتمادسازي به دست ميآيد و راه آن صداقت و صراحت و اطلاعرساني دقيق و به موقع است.