سفر به زادگاه با پول سرقتي
شيشه، زندان و آزادي، سه پرده زندگي يك سارق
اعتماد| سارقي كه با تهديد سلاح سرد اقدام به زورگيري از شهروندان تهراني كرده بود پس از دستگيري از سوي پليس مدعي شد كه براي تامين پول سفر به شهر محل سكونتش دست به جرم زده و با فندكي كه به شكل سلاح بود اقدام به زورگيري كرده است. او كه از مجرمان سابقهدار در زمينه سرقت و كيف قاپي است پس از آن دستگير شد كه يكي از مالباختهها متوجه تقلبي بودن سلاح او شد و با پليس تماس گرفت. متهم كه به شيشه اعتياد دارد درباره زندگي خود به ميزان گفته است: «20 ساله بودم كه براي كار در بازار تربار به تهران آمدم اما بعد از گذشت شش ماه به دست همشهريانم به شيشه معتاد شدم. صاحبكارم اخراجم كرد. من در تهران هيچ فاميلي نداشتم براي همين هميشه در كنار خيابان ميخوابيدم، چند روزي هم در پاركها سرگردان بودم تا اينكه تصميم گرفتم دزدي كنم. » او كه 28 سال دارد درباره نخستين سرقتش گفت: «نخستين بار با چاقو به يكي از سوپرماركتهاي جنوب تهران رفتم و با تهديد آن دخل صاحب مغازه را زدم اما سه روز بعد دستگير شدم و به زندان افتادم. بعد از سه ماه كه آزاد شدم به دليل اعتيادي كه از قبل به شيشه پيدا كرده بودم دوباره سراغ آن رفتم و اينبار پاتوقم دروازه غار شد. چون توانسته بودم مصرفم را كنترل كنم و حال خوبي داشتم باشم براي همين به پيشنهاد يك موادفروش وارد باند سرقت شدم.» متهم درباره سرقتهايش در باند سرقت نيز گفت: «ترك موتور همدستم مينشستم و در مركز شهر پرسه ميزديم. در موقعيت مناسب، كيف و گوشي همراه شهروندان را ميدزديديم و فرار ميكرديم. البته من درآمد چنداني از اين سرقتها نداشتم. فقط در اين حد كه ميتوانستم شيشه و غذا بخرم. حتي بعضي وقتها پس از انجام سرقتها همچنان در خيابان ميخوابيدم. آنقدر هم به شيشه وابسته شده بودم كه نتوانستم از آن دل بكنم. من سه بار به خاطر زورگيري به زندان افتادم اما هر بار پس از آزادي دوباره به خاطر اينكه درآمدي نداشتم، جرايمم را تكرار كردم. يك مدت به سمت فروش مواد مخدر رفتم اما باز هم به خاطر همين جرم و درگيري با يك معتاد ديگر دستگير شدم. تا اينكه چند ماه پيش دوباره از زندان آزاد شدم و تصميم گرفتم به شهرم برگردم و شيشه را كنار بگذارم اما باز هم نشد.» متهم نداشتن پول براي برگشتن به شهر محل سكونتش را علت ارتكاب به زورگيري با سلاح اعلام كرد و ادامه داد: «مي خواستم به شهرمان برگردم و شيشه را ترك كنم اما هيچ پولي نداشتم براي همين به ذهنم رسيد از چند نفر زورگيري كنم و پول سفرم را دربياورم. با فندكي كه به شكل سلاح بود چند زورگيري در شرق تهران انجام دادم اما آخرين بار، يكي از مالباختهها متوجه تقلبي بودن سلاح شد و مرا دستگير كرد و با پليس تماس گرفت. من فقط زندان، آزادي و سرقت را در زندگي تجربه كردهام. »