• ۱۴۰۳ پنج شنبه ۱۳ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 3637 -
  • ۱۳۹۵ پنج شنبه ۸ مهر

چرا مولانا بدون زمان و مكان در عصر تازه هم طرفدار دارد

زندگي شناس‌تر از او نمي‌شناسم

بهاالدين خرمشاهي اديب پژوه

1. مولانا تا ده، پانزده سال پاياني عمرش اصلا شعر نمي‌گفت. برخورد شگفت‌آورش و شاعرانگيزش با شمس تبريزي در دوروبر سال‌هاي 644 تا يكي دو سال بعد، طبع خاموش او را گويا كرد. شايد همين است كه تخلص او در غزل‌هايش «خاموش » است. انقلاب روحي برخورد دو اقيانوس يعني مولانا و شمس باعث شد كه آتش‌فشان خاموش فعال شود و مولانا به شعر افتاد.
2. خود مولانا هم در مثنوي و هم در غزل‌هاي شمس به روشني و آشكاري مي‌گويد كه شمس تبريزي او را به سخن كشانده است.
3. البته يكي ديگر از ياران مولانا معروف به حسام‌الدين در آغاز و پيشرفت و اوج‌گيري مثنوي نقش مهمي داشته و در آغاز اغلب دفترها از او ياد مي‌شود. خيلي‌ها به ويژه جوان‌ترها نمي‌دانند كه مثنوي به اين صورت شكل گرفته كه مولاناي شب‌زيست و شب‌زنده‌دار، از اواسط شب تا سحرگاه در اغلب شب‌هاي چندسال (شايد هر دفتري يك سال متوسط) مثنوي را به صورت املا مي‌گفته و حسام‌الدين مي‌نوشته و اين لحن محاوره و يله و رها كه مولانا به ويژه در مثنوي دارد از همين است.
4. فقط براي كوچك‌تر و جوان‌ترها مي‌گويم كه غزل‌هاي شمس سروده شمس نيست، سروده براي شمس است.
5. اما اينكه طبق سوال شما تصور كنيم كه مولانا در دهه‌هاي اخير در ايران و جهان اوج گرفته نيمه‌اش درست است و نيمه‌اش نادرست؛ درست آن است كه در جهان غرب با ترجمه آزاد، شعر مولانا به تيراژ يك ميليون نسخه رسيد در حالي كه ما در عصر سيطره و عالم‌گيري ديجيتاليسم و اينترنت هستيم و چنين استقبالي عجيب است. اما نيمه نادرست اين است كه مولانا از عصر خود از زماني كه خواص يارانش از او درخواست كردند كه شعرهايي مانند منظومه عرفاني «حديقه‌الحقيقه» سنايي بسرايد، او از لابه لاي عمامه كوچكش يا كلاهه كوچك كه به «مولوي» مشهور است و در تصاوير او هم ديده مي‌شود، كاغذي بيرون آورد و به ياران عرضه داشت كه ني‌نامه بود و گفت كه درخواست شما را پذيرفته‌ام و آن را آغاز كرده‌ام.
6. اما اينكه گفته‌ام درست نيست از آن است كه از همان آغاز شاعر كه دوگونه مي‌گفت و مثنوي و غزل را باهم پيش مي‌برد، از همان زمان قوالان و ديگر خوشخوانان در مجالس سما شعرهاي او را مي‌خواندند و از آن ترانه و تصنيف بيرون مي‌كشيدند.
7. اگر جوان‌ترها توجه كرده باشند نسخه‌هاي چاپ عكسي ديوان شمس كه مخصوصا در چند دهه اخير به ويژه در تركيه كشف و تكثير شده نشان مي‌دهد كه ديوان شمس برحسب وزن شعرها مرتب شده و اين از آن جهت است كه براي قوالي و سما و خوشخواني انتخاب غزل آسان باشد. مثنوي هم در جاي خود هم در جمع، در محافل و هم انفرادي از همان آغاز خوانده مي‌شد.
8. مي‌خواهم نتيجه بگيرم كه آثار مولانا چه غزل و چه مثنوي از همان ابتدا خوانده مي‌شده؛ چه جمعي و چه انفرادي. اما در عصر جديد هم رونق پيدا كرده است. اين رونق از چه جهت است؟
9. مثنوي و غزل‌هاي شمس ويراستاري و چاپ‌هاي متعددي دارد كه وارد آن بخش نمي‌شويم، همين‌طور شرح‌هاي متعددي چه به تركي، چه عربي و چه فارسي. يكي از مهم‌ترين شرح، شرح ناتمام استاد علامه شادروان فروزان‌فر است كه استاد بزرگ ديگر روانشاد سيد جعفر شهيدي آن را در ده جلد كامل كرده است.
10. اما چرا در دوران ما توجه به مولانا اين اوج را گرفته كه جهان مجازي و عالم نشر را مسخر خود كرده و در موسيقي هم كلاسيك و هم متجدد ما بسيار حضور دارد، يك نمونه قديم‌ترها استاد شهرام ناظري است و يك نمونه از جوان‌ترها چاووشي. شايد علت‌العلل يا مهم‌ترين دليل آن باشد كه در جهان امروز بازگشت به سرچشمه‌هاي معنا رونق بسيار دارد و عرفان گويي پادزهر زهرهاي پيدا و پنهان زندگي امروز است. براي مثال كتاب « هزار حكايت و هزار عبارت عرفاني» كه از اسمش مي‌توان به محتواي آن پي برد؛ وقتي اين كتاب منتشر شد به سرعت از چاپ اول به تجديد چاپ‌هاي ديگر رسيد. يا كتاب «قرآن و مثنوي» كه بنده با كمك كارساز دوست دلبند دانشمند، دكتر سيامك مختاري كه حافظ قرآن است فراهم كرديم و هفت هشت بار چاپ شده. كتاب‌شناسي‌هايي هم براي مولانا بيرون آمده كه هم ديجيتالي است و هم كاغذي و همه آنها مورد توجه قرار گرفته و همه اينها به اين دليل است؛ تا آنجايي كه من به عنوان ادب‌پژوه جهان ادب را مي‌شناسم، عارفي زندگي شناس‌تر و روانشناس‌تر و انسان‌شناس‌تر و معنا شكاف‌تر از مولانا نداريم و اصلا اين يك «مد» نيست. يك رويكرد به حق و معناجويانه است كه پير و جوان به او روي آوردند تا ببينند اين زندگي زودگذر چه معنايي نهفته دارد كه مولانا شكفته كرده است.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون