نهادي كه نيست اما هست
سيد علي ميرفتاح
نامه آقاي دكتر احمدينژاد را لابد ديدهايد. همين نامهاي كه در آن به رهبر انقلاب نوشتهاند «برنامهاي براي حضور در عرصه رقابتهاي انتخاباتي سال آينده ندارند.» به نظرم علاوه بر محتوا چيزي كه قابل تامل است سربرگ نامه است. اين نامهاي كه تصويرش را اين طرف و آن طرف منتشر كردهاند روي سربرگي نوشته شده كه جالب است: زير آرم جمهوري اسلامي ايران آمده «رييسجمهور دوره نهم و دهم». آيا همچه ادارهاي داريم؟ آيا چنين سازمان رسمياي داريم كه در ذيل نظام جمهوري اسلامي تعريف ميشود؟ سربرگ زدن كار عجيبي نيست. خيلي از همكاران نويسنده من براي خودشان سربرگ دارند. دادهاند چاپخانه برايشان چاپ كرده كه فلاني- نويسنده؛ يا بهماني- روزنامهنگار. حتي يك زماني خود من هم سربرگ داشتم و نامههايم را توي آن مينوشتم. بالاي صفحه نوشته بودم سيدعلي ميرفتاح/ طراح و نويسنده. مال روزگاري بود كه هم جوان بودم و هم جوياي نام. عقلم كه نسبتا درآمد بيخيالش شدم و نامههايم را روي كاغذ معمولي نوشتم. اعتبار نويسنده كه به سربرگ نيست، به نوشته است. من اگر خوب و خوشخط بنويسم و حرف درست بزنم نامهام مقبول ميافتد. اگر روي سربرگ زر بد و مغلوط بنويسم هيچ ارزشي ندارد. يادم هست كه زمان جنگ يكي از فرماندهان وقتي ميخواست چيزي بنويسد معطل سربرگ نميشد. كاغذ معمولي دمدستش نبود روي كاغذ سيگار، روي طرف سفيدش مينوشت. خيلي هم كارگر ميافتاد. خيلي از علما هم عادت ندارند كاغذ حرام كنند. يعني از ديد آنها چنين تشريفاتي زايد است. خود امام(ره) مشهور است كه معطل كاغذ نميشدند و به سربرگ و اين نوع تشريفات هم عقيده نداشتند. شعر معروف «من به خال لبت اي دوست گرفتار شدم» را اگر خاطرتان باشد در هامش نامه نيروي دريايي يا هوايي نوشتند. فكر كنم در حاشيه سفيد روزنامه هم چيزهايي نوشتهاند. البته مسوولان دولتي و رسمي حساب كارشان فرق ميكند. رييس دولت چون نامهاش در حكم ابلاغيه رسمي است بهتر است در سربرگ رسمي بنويسد. هرچند در مواقع اضطرار او هم ميتواند در كاغذ سيگار يا روي پاكت ميوه و از اين قبيل بنويسد. اصل امضاي اوست كه مطاع است. جالب اينكه از اتفاق اكثر نامههاي تاريخي و سرنوشتساز نامههايي بودهاند كه روي غيرسربرگ نوشته شدهاند. اما به هر حال براي ثبت در تاريخ خوب است كه نامه شماره بخورد و روز و ساعتش معلوم شود و... اما در اين ميان چيزي كه جالب توجه است اين است كه آيا وجود سربرگي به اسم رييسجمهور نهم و دهم موجه است؟ آيا اگر سربرگ به نام خود آقاي دكتر احمدينژاد بود طبيعيتر نبود؟ آيا ميتوانيم سربرگي بزنيم و نام سازماني را بياوريم كه دورهاش سپري شده و كلا سالبه به انتفاع موضوع شده؟ من يك زماني سردبير هفتهنامه مهر بودهام. اين هفتهنامه تعطيل شده، دوره سردبيري من هم سرآمده. يك جايي از من رزومه بخواهند عيبي ندارد كه بنويسم سردبير سابق مهر بودهام اما آيا موجه است كه سربرگي بزنم و بالايش چاپ كنم «سردبير سابق مهر؟» آيا شخصيت حقيقي آقاي دكتر احمدينژاد موجهتر از شخصيت حقوقي تاريخ گذشته ايشان نيست؟ آيا آقاي هاشمي و رييسجمهور اصلاحات هم چنين سربرگهايي دارند؟ اصلا آيا براي همين نيست كه روساي جمهور همين كه دورهشان سربيايد بنيادي ميزنند و دفتر ميگيرند و كارهاي اداريشان را در ذيل آن سامان ميدهند؟ دكتر احمدينژاد البته عضو مجمع تشخيص مصلحت نظام هستند و لابد ميتوانند از سربرگهاي آنجا استفاده كنند. ديدهام كه ديگر اعضا با استفاده از كاغذهاي آنجا نامه نوشتهاند. اما ميشود فهميد كه چرا ايشان نوشتن در چنين سربرگي را دوست ندارند... اما يك سوال ديگر هم جا دارد كه بپرسيم. آيا ذيل آرم الله ميتوان اسم نهادي را آورد كه وجود خارجي ندارد؟ هرجا كه آرم الله باشد يعني كه به حكومت و دولت مربوط ميشود. نهادي كه در چارت تشكيلاتي حكومت و دولت نيست آيا ميتواند در ذيل آرم الله نامه بنويسد؟ اين آرم به سه قوه مجريه، مقننه و قضاييه مربوط است و سازمانها و نهادهاي زيرمجموعه قوا ميتوانند از آن استفاده كنند. نهادها و سازمانهايي هم كه زيرنظر رهبري و فرماندهي كل قوا اداره ميشوند ميتوانند از آرم الله استفاده كنند. اما آيا رييسجمهور دورههاي قبل را هم شامل ميشود؟ آيا اين نهاد با همين سربرگ براي جاهاي ديگر هم نامه مينويسد؟ آيا اين سربرگ را نميتوانيم چنين تعبير كنيم كه صاحبش هنوز گوشه چشمي به اين منصب دارد؟ آيا اين حكايت از نهادي نميكند كه نيست اما ميخواهد كه باشد؟