چرا ايران از تقابل با سعوديها پرهيز ميكند؟
كيهان برزگر
پرهيز ايران از تقابل با سعوديها بيشتر با هدف جلوگيري از بازگشت نظامي امريكا به منطقه صورت ميگيرد. با وجود افزايش تنش و لفاظيهاي خصمانه بين ايران و عربستان سعودي در سطوح ديپلماتيك، افكار عمومي و رسانهاي و اخيرا هشدار فرمانده نيروي دريايي سپاه در مورد برگزاري مانور دريايي عربستان در محدوده تنگه هرمز، ايران همچنان خواهان پرهيز از تقابل با سعوديها است، چون مساله را گستردهتر از مناسبات دوجانبه، بيشتر مربوط به احتمال بازگشت نظامي امريكا به منطقه ميبيند. غالبا ريشه تقابل كنوني بين ايران و عربستان سعودي به مساله رقابت ايدئولوژيك بين شيعه و سني يا رقابت ژئوپولتيك براي افزايش نقش دو كشور در منطقه ارتباط داده ميشود كه با فاجعه منا در سال گذشته كه در آن صدها زاير ايراني به شهادت رسيدند تشديد شده است. اما يك مساله مهم ديگر در اين معادله را هم نبايد فراموش كرد و آن ديدگاههاي متضاد دو كشور در مورد حضور امريكا در منطقه و چالشهاي امنيتي ناشي از آن است. سعوديها بهطور سنتي حضور امريكا در منطقه را به نفع منافع خود و تامين امنيت منطقهاي ميدانند. از ديدگاه آنها، اين حضور براي مهار نقش فزاينده ايران در منطقه ضروري است. آنها از امريكا گله دارند كه، با سرنگوني طالبان و صدام، توازن قواي منطقهاي را به نفع ايران بهم زده و اكنون با «سياست تعامل» اوباما در پرتو توافق هستهاي (برجام)، واشنگتن در مسير پذيرش نقش غالب منطقهاي ايران قرار ميگيرد. براي مقابله با اين وضعيت، سعوديها يك سياست دوجنبهاي را درپيش گرفتهاند. نخست، طراحي سياستهاي مستقل و تهاجمي در منطقه، معروف به دكترين سلمان، كه هدف اصلي آن مهار نقش ايران در همه جا در منطقه (سوريه و يمن) و در جهان و با تمامي ابزارهاي موجود سياسي، امنيتي و اقتصادي است. دوم، لابي كردن گسترده در كنگره و انديشكدههاي امريكايي براي به چالش كشيدن زمينههاي مثبت برجام بين ايران و امريكا. پشت پرده اين سياست سعوديها يك هدف عميقتر نهفته است و آن اينكه امريكا در مسير تقابل احتمالي بين عربستان و ايران به ناچار مجبور به انتخاب عربستان شده و بار ديگر به منطقه كشانده شود. مثلا آنها اميد دارند كه امريكا را به هرنحو ممكن به مداخله مستقيم نظامي در سوريه وادار كنند. يا امريكا را متعهد به يك اتحاد نظامي نهادينه شده در خليج فارس كنند كه در آن سعوديها رهبري كشورهاي كوچك عربي ديگر را بر عهده بگيرند. به همين دليل، سعوديها براي پايان رياستجمهوري اوباما لحظه شماري ميكنند. در مقابل، ايران حضور امريكا در منطقه را به ضرر منافع خود و همچنين امنيت منطقهاي در نظر ميگيرد. از ديدگاه ايران، حضور امريكا در منطقه، فراتر از تهديدات مستقيم امنيتي مثلا در قالب سياست «تغيير رژيم» و تلاشهاي امريكا براي به حداقل رساندن نقش منطقهاي آن، ريشه اصلي گسترش افراطگرايي و شكافهاي قومي است. در اين ارتباط، جنگهاي امريكا در افغانستان و عراق به گروههاي افراطي و تروريستي بهانههاي لازم را براي استخدام نيرويهاي جديد براي تداوم «جنگ مقدس» شان با نيروي اشغالگر خارجي داده است. حاصل اين امر چالشهاي جديد امنيتي در اطراف مرزهاي ايران است كه ميتوانند اين كشور را درگير منازعات پيچيده و بعضا ناخواسته كنند. براي مقابله با اين وضعيت، ايران هم يك سياست دو جانبه را در پيش گرفته است. نخست، كمك به تقويت حكومتهاي ملي و فراگير در كشورهاي دوست مثل عراق و سوريه و بسيج نيروهاي سياسي محلي براي مقابله با جريانهاي تروريستي از جمله داعش و القاعده. دوم، تلاش براي گسترش همكاريهاي منطقهاي به خصوص با بازيگران اصلي منطقه، يعني عربستان سعودي و تركيه، براي حل مسائل منطقهاي. هدف اصلي هر دو سياست رفع توجيه مداخله احتمالي نظامي امريكا در منطقه است. البته نبايد اشتباه كرد. در اين معادله ايران الزاما خواهان نفي يا به خطر انداختن منافع امريكا در منطقه نيست، بلكه بيشتر خواهان تامين منافع خود در يك قالب چندجانبه و از طريق تثبيت نقش خود و متحدان منطقهاياش به عنوان يك ضرورت در دستيابي به راهحل جامع براي مشكلات جاري منطقه است. بههمين دليل ايران هيچوقت خواهان استثنا كردن امريكا يا عربستان يا هر بازيگر ديگري از مذاكرات صلح سوريه نبوده، چون معتقد است هيچيك از ائتلافهاي سياسي- امنيتي موجود به تنهايي قادر به پيروزي در اين بحران چند لايه و پيچيده نيست. اين برداشت دقيقا در نوع نگاه وزير امورخارجه ايران محمد جواد ظريف در پيشنهاد ايجاد يك «مجمع گفتوگوي منطقهاي» مشاهده ميشود. اكنون در مورد نوع برخورد با سياست تهاجمي سعوديها دو ديدگاه در ايران وجود دارد. ديدگاه نخست معتقد است كه ايران بايد مواضع سختتري نسبت به عربستان داشته باشد، چون در غيراينصورت پيام اشتباه از نقش و قدرت خود به امريكا ميدهد و اين ميتواند منجر به دلسردي متحدان منطقهاي ايران و به تبع، تضعيف مواضع منطقهاي آن شود. اما ديدگاه دوم و البته حاكم، معتقد به سياست صبر و انتظار در برابر سعوديها است. اين ديدگاه معتقد است كه عربستان اكنون فراتر از ظرفيت استراتژيك و تواناييهاي ملي خود در منطقه عمل ميكند و چون امريكا خواهان دخالت نظامي براي پايان دادن به بحرانهاي جاري در سوريه و يمن نيست، پس سياست تهاجمي و جنگ افروزانه سعوديها در اين كشورها دوام چنداني نخواهد داشت. در واقع، سياست كنوني ايران در پرهيز از تنش و تقابل با سعوديها بيشتر با هدف جلوگيري از درگير شدن يا متعهد كردن نظامي امريكا در منطقه صورت ميگيرد. سياست اوباما در عدم مداخله نظامي در سوريه و تاكيد بر ضرورت مشاركت همه بازيگران، از جمله ايران، در مذاكرات صلح منطقهاي، يك تحول استراتژيك در جهت تقويت ديپلماسي چندجانبهگرا در منطقه است. واقعيت اين است كه تنها اين نوع ديپلماسي ميتواند منجر به كاهش تنش بين ايران و عربستان سعودي شود. رييسجمهور بعدي امريكا، چه كلينتون، چه ترامپ، بهتر است اين سياست امريكا را ادامه دهد تا از اين طريق راه براي دستيابي به صلح و امنيت پايدار در منطقه فراهم شود.
منبع: ميدل ايست آي