اصولگرا يا انقلابي؟
به علاوه ويژگيهاي راهبرد پيشين چه بود و ويژگيهاي راهبرد فعلي چيست؟ از همه مهمتر اينكه براساس اين راهبرد چه كساني از مجموعه اصولگرايان از مجموعه انقلابيها حذف ميشوند؟ آيا انقلابيهاي مورد نظر تعدادشان از اصولگرايان بيشتر است يا كمتر؟ آن طور كه به نظر ميرسد، انقلابيهاي مورد نظر فقط جزيي از اصولگرايان هستند، و هيچ اصلاحطلبي را شامل نميشود. در اين صورت تعداد انقلابيهاي مورد نظر آنان به نسبت اندك و معدود خواهد بود. آيا اين بدان معنا نيست كه ملتي كه اكثريت قاطع آنان در انقلاب حضور داشتند، امروز پس از گذشت 38 سال از آن انقلاب، آن اكثريت تبديل به اقليت ضعيفي شده است؟ آيا پذيرش چنين ايدهاي در اساس ضدانقلاب تلقي نميشود؟
مهمتر از همه اينكه دوگانه اصلاحطلبي ـ اصولگرايي متضمن جنگ و ستيز و حذف نبود و در چارچوب اين دوگانه ميتوان همكاري و تفاهم داشت. ولي دوگانه انقلابي و غيرانقلابي، هيچ راه تفاهمي باقي نميگذارد و وجود نوعي ستيز را ميان دو طرف تداعي ميكند. اين راهبرد يادآور سياست تقسيم بر دو است كه گويي هر چند گاهي قطار انقلاب كشش لازم را ندارد و بايد عدهاي را از آن پياده كرد تا بتواند طي مسير كند.
نكته ديگر اينكه طرفداران اين پديده پذيرفتهاند كه بخش مهمي از اصولگرايان انقلابي نبودهاند. آنان نه جامع انقلابيون بودهاند و نه مانع آنان. پس در گذشته در برگيرنده كدام نيروها بودهاند كه اكنون نيستند؟ به علاوه تمايز انقلابي و غيرانقلابي بودن مربوط به سالهاي اول انقلاب است، نه آنكه 4 دهه بعد از انقلاب دوباره به سوي اين تمايز برويم؟
مشكل اصولگرايان اين است كه آگاهانه يا ناآگاهانه تمامي تخممرغهاي خود را در سبد احمدينژاد گذاشتند، و اين تخممرغها در دوره هشت ساله او يكي پس از ديگري شكست و از ميان رفت. اكنون فرصت دوبارهاي براي بازسازي اين جناح به دست آمده است.
اين بازسازي كماكان بايد حول مفهوم اصولگرايي يا مدافع وجه سنتي جامعه، فرهنگ و سياست باشد. جامعه ايران در شرايط تحولي حادي قرار دارد. در چنين شرايطي نيازمند حداقلي از گرايشهاي محافظهكارانه براي ارتباط با گذشته خويش است. بخشي از اين نقش را اصولگرايان ميتوانند عهدهدار شوند.
اصولگرايي در سالهاي گذشته قرباني زيادخواهي و قدرتطلبي كساني شد كه براي پيمودن پلههاي قدرت، اتحاد با اين جناح را به نفع خويش ديدند، و هنگامي هم كه از اين پلهها بالا رفتند، ساز خود را زدند. ضربهاي كه اصولگرايي خورد فقط متوجه اين جريان نبود بلكه به كل كشور ضربه خورد. اكنون نيز منافع بازسازي آن فراتر از اين جناح و نصيب كل جامعه خواهد شد.