گفتوگو با كريستف رضاعي درباره آهنگسازي انيميشن «آخرين داستان»
پرداختن به شاهنامه
ميتوانست خطرناك باشد
زهرا نجفي
وقتي وارد استوديوي آهنگسازي كريستف رضاعي شدم، روي مانيتور استوريبوردي از انيميشن «آخرين داستان» به چشم ميخورد. آنطور كه خودش ميگويد هر چند كه از پنج، شش سال قبل آهنگسازي براي اين پروژه را پذيرفته اما به تازگي و با آماده شدن بخش زيادي از پروژه بيشتر با آن درگير شده است. رضاعي از آن دسته آهنگسازاني است كه گاه موسيقيهايش بيشتر از خود فيلم معروف ميشوند. اما اين نخستينبار است كه براي يك انيميشن بلند سينمايي آهنگسازي ميكند. اتفاقي كه به گفته خودش از مدتها پيش تشنه آن بوده و حالا با كارگرداني كه او را «صبور و تنها» توصيف ميكند به اين خواستهاش رسيده. با او درباره «آخرين داستان» گفتوگو كرديم كه در ادامه ميخوانيد.
شما آهنگسازي گزيدهكار هستيد و اغلب فيلمهايي را براي آهنگسازي انتخاب ميكنيد كه از سينماي بدنه و تجاري فاصله بسياري دارند. چرا آهنگسازي انيميشن سينمايي «آخرين داستان» را قبول كرديد؟ آيا اين انيميشن هم در راستاي ديگر آثاري است كه تاكنون برايشان آهنگسازي كرديد؟
به نظرم انيميشن سينمايي «آخرين داستان» اتفاق مهمي در ادامه روند انيميشن سينماي ايران است. اما فيلمهايي كه قبل يا حتي بعد از «آخرين داستان» آهنگسازيشان را انجام دادم، هر چند كه به قول شما فيلمهاي خاص و هنري محسوب ميشوند اما به اين دليل نبوده است كه آنها را انتخاب كرده باشم. در واقع همكاريام با اين فيلمها اغلب به خاطر ارتباطي كه با كارگردانان آنها داشتم، اتفاق افتاد. مثلا همين فيلم «چهل سالگي»، به نظرم آنقدرها فيلم خوبي نيست. اين اواخر دوباره آن را ديدم و به نظرم آمد كه به غير از بازي خانم ليلا حاتمي و البته استاد انتظامي، اتفاق ويژهاي در اين فيلم وجود ندارد. فيلم «دوران عاشقي» عليرضا رييسيان را نديدهام، اما فكر ميكنم فيلمهاي ديگر او يا حتي فيلمهاي قبلياش از «چهل سالگي» بهتر بودند. قبل از ساختن فيلم «چهل سالگي» با آقاي رييسيان آشنايي داشتم و در صحبتهايي كه با هم داشتيم، متوجه شدم او به لحاظ فكري شخصيت جالبي دارد. اينطور شد كه با هم در اين فيلم همكاري كرديم. هميشه ارتباطي كه با كارگردان يك فيلم دارم، برايم مهم است. با ماني حقيقي هم بدين شكل وارد كار شدم. هر چند همكاري ما در «كنعان» بيشتر مورد توجه قرار گرفت، اما همكاريمان قبل از آن و با فيلم «آبادان» شروع شده بود. با هم ارتباط دوستانهاي داشتيم و از طريق دوستان مشتركي كه با او داشتم در زمينه تبليغات كارهايي را با هم انجام داده بوديم. راستش را بگويم نخستينباري كه فيلم «كنعان» را بدون موسيقي ديدم، آن را بسيار دوست داشتم. داستان و بازيهايش را و البته ريتمي كه اين فيلم داشت. همه آنها روي من تاثير عميقي گذاشت. در مورد انيميشن «آخرين داستان» هم اين اتفاق افتاده است. از طريق دوست نازنيني به نام مصطفي محمودي كه خواننده گروه موسيقي «نور» است با اشكان رهگذر آشنا شدم. مصطفي كارهاي تلويزيوني انجام ميداد و حدس ميزنم براي انجام همين كارها به انيميشن احتياج داشت و به همين دليل با اشكان كار ميكرد تا اينكه اشكان رهگذر با او درباره پروژهاش حرف ميزند. اين قضيه به پنج، شش سال قبل باز ميگردد. همان موقع بود كه يك روز مصطفي به من گفت ميخواهم با كارگردان جواني آشنايت كنم. اينطور بود كه با اشكان آشنا شدم. پروژه «آخرين داستان» برايم بسيار جذاب بود، هرچند كه از طرفي هم ميتوانست خطرناك باشد. به هر حال دست زدن به متن اسطورهاي مانند شاهنامه در قالب انيميشن ميتواند بسيار خطرناك باشد. چون ممكن است اثري بسيار آبكي و بد ساخته شود. اما با صحبتهاي اشكان، با توجه به شناخت و علاقهاش به اين حوزه، متوجه شدم كه ديدگاه خوب و درستي دارد. اين موضوع به من بسيار انرژي داد و باعث شد تا با هم اين كار را آغاز كنيم. و بدينترتيب همكاري ما آغاز شد، فكر ميكنم نخستين همكاري جديمان در نخستين حضور انيميشن«آخرين داستان» در جشنواره بينالمللي انسي بود، سال 2013.
يعني از زماني كه نخستين تريلر «آخرين داستان» منتشر شد؟
بله، ساخت اين تريلر نخستين همكاريمان بود و در همان دوره جشنواره بينالمللي انسي بود كه انيميشن «آخرين داستان» به عنوان يكي از چهار انيميشن برتر در حال ساخت دنيا انتخاب شد. «آخرين داستان» در اين جشنواره با 90انيميشن سينمايي از سراسر دنيا رقابت داشت. جلسه معرفي پروژه ما در اين جشنواره جزو بهترينها بود، هرچند كه در آن سال نتيجه ديگري به دست نياورديم. آن هم به خاطر دلايلي كه هميشه در خارج از ايران با آنها مواجه هستيم، مانند تحريمها و اينكه به صورت كلي از ما ميترسند. مثلا يكي از سوالاتي كه در اين جلسه مطرح شد و از ما پرسيدند، اين بود كه ما ميدانيم وزارت فرهنگ آثار هنري را در ايران بسيار سانسور ميكند، با چنين شرايطي شما چطور ميتوانيد كار كنيد؟ حيف كه نتوانستم آنطور كه دلم ميخواست در آن لحظه به اين سوال جواب دهم. اما كاش از آن شخص ميپرسيدم اين چه سوالي است؟! ما در حال حاضر براي بحث ديگري به اين فستيوال آمدهايم.
چندي پيش نورالدين زرينكلك، پدر انيميشن ايران در خصوص «آخرين داستان» گفتوگو كردند. در اين مصاحبه ميگفتند كه مردم ايران مدتهاست كه منتظر اتفاق خوبي در حوزه انيميشن هستند. به نظرتان «آخرين داستان» پتانسيل اين را دارد كه همان اتفاق خوب در حوزه انيميشن باشد؟
بله، فكر ميكنم دارد. چون واقعا اشكان رهگذر صبري در خودش براي انجام اين كار پيدا كرده كه در همچين هنرمند جواني كمتر ديده ميشود. او به خوبي ميداند چه ميخواهد. شش سالي ميشود كه در حال كار روي اين پروژه سنگين است. اوايل شروع كار بسيار سختتر از امروز بود. او واقعا تنهاست. چنين پروژهاي اگر هر جاي ديگري شروع ميشد، به او ميگفتند يا اين كار را انجام بده يا نده. اما اينجا اشكان فقط تنها بودن را تجربه ميكند و اگر تا به امروز اين كار را پيش برده تنها و تنها به خاطر ارادهاي است كه داشته. بازخوردهايي هم كه از خارج از كشور گرفتيم تاييد ديگري بر اين پروژه است. از طرف ديگر، پيچيدگي بافت داستان هم ميتواند نشاندهنده اين باشد كه «آخرين داستان» كار موفقي است. داستانهاي انيميشنهاي هاليوود معمولا يك روند مشابه داستاني دارند؛ ابرقهرماني هست كه در ادامه راه به شك ميافتد يا با مرگ مواجه ميشود، به دنبال پيري ميگردد و بعد با راهنماييهاي او به پيروزي دست پيدا ميكند. اما در «آخرين داستان» پيچيدگيهاي شاهنامه هم ديده ميشود. من اعتقاد دارم كه بسيار از داستانهاي هاليوودي بهتر است.
فكر ميكنم اشكان رهگذر، جزو جوانترين كارگرداناني بوده كه تا به حال با او همكاري داشتيد. اين همكاري چطور است؟
بيشتر شخصيت كارگردان مد نظرم است و جوان بودن، لزوما اهميتي ندارد. اينكه همديگر را قبول كنيم و بتوانيم با هم درباره فيلم صحبت كنيم. چون هم كار فيلمسازي و انيميشن، هر دو كارهاي گروهي هستند. هر كسي بايد رعايت ديگران را در قسمت حرفهاي خودش داشته باشد. اگر در فيلمهايي كه تاكنون كار كردم موفقيتي وجود دارد به خاطر هماهنگي با گروه تصوير است و اين هماهنگ شدن به زمان نياز دارد تا بتوانيد وارد تخيل، شناخت و ديدگاه شخصي كارگردان از فيلم شويد. نكته مهم ديگر اين است كه امكان دارد من فيلم را ببينم اما از ديدگاه عاطفي خودم تصوري ديگري نسبت به آن داشته باشم كه با كارگردان اثر يكي نباشد. رسيدن به چنين نقطه مشترك و هماهنگي بسيار به زمان نياز دارد. در بازخوردهاي كه از منتقدان و مخاطبين فيلم «اژدها وارد ميشود» گرفتم، متوجه شدم كه موسيقي بسيار خوب بود و به تصوير ميخورد. اين اتفاق در اين فيلم افتاد چون برايش وقت گذاشتيم و روي آن فكر كرديم. البته بايد اينطور باشد، به غير از اين هم نميشود انتظار كار خوبي داشت. اما برخي از كارگردانان نسبت به اين مساله بياعتنا هستند، از دو ماه ديگر با نزديك شدن به جشنواره فيلم فجر تماسها آغاز ميشود. كارگرداناني هستند كه براي رساندن فيلمشان به جشنواره از من ميخواهند كه در عرض 15 روز براي فيلمشان موسيقي بسازم. در حالي كه چنين موسيقي كه در اين زمان محدود ساخته شود، اصلا نميتواند تصوير را همراهي كند.
آهنگسازي براي انيميشن سينمايي چه تفاوتهايي با فيلم سينمايي يا به قولي فيلم زنده دارد؟
حجم موسيقي، نخستين تفاوتي است كه در آهنگسازي انيميشن با فيلم سينمايي وجود دارد. زماني كه شما فيلم زنده ميسازيد به هر صورت فضاي صوتي وجود دارد و لزوما شما براي هر صحنه نياز به ساخت موسيقي يا صدا نداريد. صداي شاهد كار خودش را انجام ميدهد و همهچيز معناست. كافي است صداي باد يا عبور پرندهاي را داشته باشيد تا مفهوم آن صحنه براي مخاطبان روشن شود. اما در فيلم انيميشن هيچ صدايي وجود ندارد. همهچيز در سكوت مطلق است و شما بايد تمام فضاي صوتي آن را ايجاد كنيد. از طرف ديگر چون انيميشن، تخيل يك فضاست، فضايي خارج از واقعيت، شما هم بايد با آهنگسازي خودتان يا استفاده از سوند افكت آن را الغا كنيد. بنابراين پيشبيني ميكنم همكاريام با صداگذار اين فيلم بسيار بالا باشد. چون كاملا كارمان به هم ربط دارد. معمولا براي يك فيلم 95 تا 100 دقيقهاي ما به 30 تا 35 دقيقه موسيقي نياز داريم اما در انيميشن اين مقدار دو برابر ميشود و تقريبا براي 120 دقيقه انيميشن ما به 80 دقيقه موسيقي نياز داريم. مخصوصا اگر بخواهيم آن را با ديگر انيميشنهاي دنيا مقايسه كنيم، متوجه ميشويم كه معمولا 90 درصد اين انيميشنها داراي موسيقي هستند. در حال حاضر تمام تلاشم را ميكنم تا به آگاهي كه خود كارگردان روي داستان دارد، برسم. هنوز روي روند، اتفاقات و ريتم مسلط نيستم. معمولا دوست دارم از اول فيلم ساخت موسيقي را آغاز كنم اما بعد از آن ممكن است به ترتيب سراغ سكانسها نروم. و البته يكي از حسنهاي اين كار اين است كه در كار انيميشن دست من بسيار بازتر است.
در مورد نوع موسيقي كه قرار است در «آخرين داستان» از آن استفاده كنيد بگوييد.
نوع موسيقي جزو هيجاني است كه براي ساخت موسيقي يك فيلم دارم. از همان ابتدا مشخص شد كه براي «آخرين داستان» و قسمتهاي حماسي آن بايد از يك اركستر كامل استفاده كنيم. از طرف ديگر در اين اركستر سمفونيك بايد همه نوع ساز داشته باشيم. ولي آنچه برايم از همه بيشتر مهم بود، اين بود كه روي كليشه موسيقي اركسترال هاليوود نيافتيم. بايد شخصيتي به موسيقي ميداديم و خيلي زود مشخص شد كه اين شخصيت بايد از خود ايران بيايد، چون «آخرين داستان» برگرفته از شاهنامه است. بنابراين به سرعت به اين نتيجه رسيدم كه بايد سازهاي اين اركستر تلفيقي از سازهاي ايراني باشند؛ مثل دوتار كه ساز بخشيهاي خراسان و تركمنهاست و بخشيها هميشه با آن داستان ميگويند. ميخواهم به سراغ موسيقي محلي و نواحي بروم و از صداهاي اصيل ايراني و بومي استفاده كنم. موسيقي كه معرف مناطق مختلف ايران باشد. دلم ميخواهد موسيقي«آخرين داستان» خاص باشد.
شما قصد داريد از موسيقي اصيل ايراني استفاده كنيد. قصه «آخرين داستان» برگرفته از شاهنامه است. به نظرتان ما بايد به «آخرين داستان» به عنوان يك اثر ملي نگاه كنيم؟ و آيا مطرح شدن چنين انيميشني در خارج از مرزها ميتواند بر نگاههايي كه شما هم به آن اشاره كرديد كه نسبت به ايران وجود دارد تاثير بگذارد؟
در حال تلاش هستيم تا چنين اتفاقي بيفتد. قطعا با مطرح شدن «آخرين داستان» هم ايران بيشتر شناخته ميشود و هم تواناييهايي كه در داخل كشور وجود دارد. فيلمهايي كه از كشور ما بيرون ميروند و در مجامع جهاني مطرح ميشوند، نبايد مايه آبروريزي باشند. در عين حال شايد فيلمهاي كارگرداناني مثل عباس كيارستمي و اصغر فرهادي، نشاندهنده تواناييهاي فردي يك شخص باشد با يك گروه توانمند. در انيميشن اين روند بيشتر به چشم ميآيد. چون دخالت دستاندركاران بسيار بيشتر است. از طرف ديگر اتفاقات فرهنگي ميتواند در ايجاد شناخت از يك ملت و فرهنگ با ديدگاه مثبت و صلحآميز موثر باشد و باعث ارتباط برقرار كردن بيشتر با ديگر ملتها شود. هر چند كه تاكنون دولت هيچگونه كمكي به ما نكرده است. منظورم ريال و پول نيست. حتي فقط حمايت. البته كه اين تنها مشكل «آخرين داستان» نيست. اما «آخرين داستان» اثري از جواني است كه خودش را ايراني و از خاك ايران ميداند. از طرف ديگر به نظرم ميتواند در معرفي عامهتر «شاهنامه» موثر باشد.