• ۱۴۰۳ دوشنبه ۳۱ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 3666 -
  • ۱۳۹۵ يکشنبه ۱۶ آبان

مجيد تفرشي، تحليلگر مسائل بريتانيا در گفت‌وگو با «اعتماد»:

لندن ترجيح مي‌دهد با هيلاري كار كند تا ترامپ

گروه جهان

بريتانيا همواره به عنوان متحد قديمي و شريك استراتژيك ايالات متحده به شمار مي‌رفت و هر رييس‌جمهوري كه در امريكا بر مسند قدرت قرار گرفته ارتباط ويژه خود با لندن را حفظ كرده است. در دوره‌اي كه هيچ كس واشنگتن را براي حمله به افغانستان و به خصوص عراق حمايت نمي‌كرد، توني بلر، نخست‌وزير وقت بريتانيا تمام‌قد پشت جورج بوش در جنگ ايستاد و هزينه‌هاي آن را نيز پرداخت اما با وجود تمام چالش‌ها، روابط راهبردي هيچ‌گاه تغيير نكرد و همواره لندن در كنار واشنگتن قرار گرفته است. اما پس از خروج بريتانيا از اتحاديه اروپا به نظر مي‌رسد نقشي كه واشنگتن از لندن در اتحاديه اروپا انتظار داشته كاسته شده و اين نگراني در لندن به وجود آمده كه شايد اين روابط راهبردي و ويژه ميان دو طرف را تحت تاثير قرار دهد. از همين رو گفت‌وگويي داشتيم با مجيد تفرشي، تاريخ‌نگار و تحليلگر مسائل بريتانيا تا تاثير انتخابات امريكا بر روابط ميان لندن و واشنگتن را مورد ارزيابي قرار دهيم.

تيم آقاي اوباما علاقه‌مند به بريتانيايي در چارچوب اتحاديه اروپا بود، اما حالا با تصميم خروج بريتانيا از اتحاديه رويكرد نامزدهاي انتخابات امريكا به متحد قديمي ايالات متحده چيست؟
باراك اوباما، رييس‌جمهور كنوني امريكا، همه تلاش خود را براي متقاعد كردن سياست‌ورزان و مردم بريتانيا براي ماندن در اتحاديه اروپا به كار بست. ولي تلاش‌هاي صريح و آشكار او، ضمن آنكه از سوي شماري از مخالفان ماندن بريتانيا در اتحاديه حمل بر دخالت در امور داخلي و سرنوشت مردم آن كشور شد، در عمل نتيجه معكوس داد و به عزم جمع قابل توجهي از اكثريت خاموش و بي‌طرف در دادن راي خروج از اتحاديه اروپا منجر شد.
اكنون دولت‌ها و سياست‌سازان در واشنگتن و لندن در عملي انجام شده واقع شده‌اند و چاره‌اي جز تمكين به شرايط و وضع موجود ندارند. اكنون دو طرف دريافته‌اند كه با وجود اين تمكين و پذيرش شرايط جديد هم مي‌توان روابط ميان‌مدت يا دراز مدت دوجانبه را تضمين و بيمه كرد. اين مساله در هر دو جبهه هيلاري كلينتون دموكرات يا دونالد ترامپ جمهوريخواه صدق مي‌كند. اگرچه كلينتون مخالف جدايي لندن از اتحاديه اروپا بود و ترامپ مدافع آن.
بريتانيا در شرايط سختي به سر مي‌برد و دولت در حال رهبري خروج كشور از اتحاديه است اما به نظر مي‌رسد با نگراني انتخابات امريكا را نظاره مي‌كند، نگاه هيات حاكمه بريتانيا نسبت به انتخابات ايالات متحده چگونه است؟
به جز احزاب كوچك و راست‌گراي افراطي در بريتانيا كه چه آشكار و چه نهان، ذوق‌زده ظهور و اقبال پديده ترامپ در امريكا هستند، تقريبا همه گروه‌هاي مهم و پرطرفدار، به خصوص هر چهار حزب مطرح اصلي در پارلمان بريتانيا، (احزاب محافظه‌كار، كارگر، حزب ملي اسكاتلند و ليبرال دموكرات) از انتخاب كلينتون حمايت مي‌كنند.
به هر روي تقريبا همه حاضران و تاثيرگذاران در سپهر سياسي واشنگتن و لندن بر اين باور هستند كه در شرايط كنوني پس از خروج بريتانيا از اتحاديه در اين كشور، چه با كلينتون و چه با ترامپ مي‌توان و بايد اتحاد ناگسستني و راهبردي دو كشور را ادامه داد. البته بايد توجه داشت كه در هياهوي شعارهاي انتخاباتي، ترامپ بيشتر روي دوستي و اتحاد راهبردي با بريتانياي خارج از اتحاديه اروپا مانور داد و كلينتون روي دوستي و اتحاد راهبردي با اروپاي واحد؛ هواداران خروج بريتانيا از اتحاديه اروپا از ابتدا و قبل از رفراندوم، آگاهانه روي تداوم، گسترش و تعميق روابط با امريكا حساب ويژه‌اي گشوده بودند و مخالفان خروج نيز اكنون چه بخواهند و چه نه، ناگزير چاره‌اي جز روي آوردن به اين گزينه ندارند. البته به نظر هم نمي‌رسد كه هيچ كدام از دو نامزد انتخابات رياست‌جمهوري امريكا، با وجود اختلاف نظرات گسترده خود با يكديگر، در مورد ادامه دوستي و اتحاد با لندن نظرات‌شان با هم يكي نباشد.
به نظر شما دولت بريتانيا برآوردي از رابطه لندن-واشنگتن در صورت پيروزي دونالد ترامپ را دارد؟
اگر حادثه تاريخي و سرنوشت‌ساز خروج بريتانيا از اتحاديه رخ نداده بود، شايد مي‌شد ادعا كرد كه نتيجه انتخابات رياست‌جمهوري امريكا تاثير چندان جدي بر آينده سياسي و اقتصادي بريتانيا ندارد، ولي اكنون هيچ كسي چنين ادعايي نمي‌كند. در اين شرايط درست است كه ترامپ بيش از كلينتون نسبت به خروج بريتانيا از اتحاديه اروپا ذوق‌ نشان مي‌دهد، ولي اغلب سياستمداران بريتانيايي، حتي راستگرايان تاثيرگذار و حتي پيشگامان و مناديان خروج در داخل حزب حاكم محافظه‌كار هم ترجيح مي‌دهند كه در اين زمانه نوظهور نياز و اضطرار با كلينتون كار كنند. از نظر نخبگان سياسي در بريتانيا، ترامپ فردي غيرقابل پيش‌بيني، با تصميم‌هاي ناگهاني و بي‌اعتنا به نظرات اطرافيان و مشاوران خود است.
اين موقعيت و طبيعت رفتاري و شخصيت شگفتي‌آفرين و غيرقابل پيش‌بيني ترامپ، وضعيت را براي هر نوع برنامه‌ريزي راهبردي در زمانه بحران پس از خروج در بريتانيا دشوارتر و پيچيده‌تر خواهد كرد. حال آنكه تجربه بانوي اولي و وزارت خارجه هيلاري كلينتون طي 24 سال اخير نشان مي‌دهد كه لندن احتمالا امكان برنامه‌ريزي بر مبناي سياست‌هاي او را به مراتب بيشتر از ترامپ خواهد داشت.
ديدگاه‌هاي ترامپ در بريتانيا نزديكي بسيار زيادي با يوكيپ و شخص نايجل فاراژ دارد. آيا رياست‌جمهوري ترامپ ممكن است به تقويت راست افراطي در بريتانيا و حتي اتحاديه اروپا منجر شود؟
دور اخير ظهور و گسترش راست افراطي در اروپا، دلايلي دارد كه ورا و فراي انتخابات رياست‌جمهوري امريكا است. البته طبيعي است كه در صورت پيروزي احتمالي ترامپ و در صورت توفيق پروژه او و همفكرانش در تغيير رويكردها، تاكتيك و استراتژي اداره امريكا، مي‌توان انتظار داشت كه صرف نظر از اختلافات فرهنگي و اقليمي، اين تجربه به ديگر كشورهاي غربي از كانادا گرفته تا بريتانيا و استراليا و كشورهاي عضو اتحاديه اروپا سرايت كند. بريتانيا كشوري است كه از نظر فرهنگي تا حد زيادي تحت تاثير امريكا است و طبعا پيروزي ترامپ و توفيق پروژه سياسي او تاثير مستقيم بر اروپا و به خصوص بريتانيا خواهد گذاشت. در صورت بروز چنين شرايطي، قرباني اصلي در اروپا، اقليت‌هاي قومي، نژادي و ديني، زنان، مهاجران و رنگين پوستان خواهند بود.
ولي ضمنا بايد توجه داشت كه به‌طور كلي و در مجموع، با وجود پيروزي خروج از اتحاديه، تب راست‌گرايي افراطي در اروپا و بريتانيا در حال فروكش كردن است. اين وضعيت درباره حزب استقلال بريتانيا (يوكيپ) و ديگر احزاب راستگراي افراطي در اين كشور نيز صادق است. يوكيپ كه تا چهار ماه قبل خود را پيروز اصلي رفراندوم خروج مي‌دانست، اكنون دچار بحران و تشتت در رهبري و ميان اعضا و هواداران خود است و به‌شدت دچار ريزش شديد اعضا و كاهش هواداران شده است.
اين وضعيت كم و بيش در ميان ديگر گروه‌هاي راست‌گراي افراطي در اين كشور و تا حد كمتري در ديگر كشورهاي اروپايي نيز صادق است. تجربيات تاريخي در يك سده اخير در اروپا نشان داده كه قدرت اصلي بيشتر اين گروه‌ها و احزاب افراطي در تخريب و ايجاد و هدايت انگيزش و هيجان مقطعي در جامعه است. ولي كم‌كم در شرايط تعادل، سازندگي و پسابحران از نظر اقبال عمومي دچار انحطاط و بعضا فروپاشي مي‌شوند.
دونالد ترامپ پس از رفراندوم بريتانيا در توييتي كه آن را پاك كرد گفت ما هم به مانند مردم بريتانيا كشور خود را پس مي‌گيريم. به نظر شما ديدگاه ترامپ نسبت به خروج بريتانيا از اتحاديه چگونه است؟
ترامپ نشان داده كه از هر حادثه داخلي و خارجي براي ايجاد جو هيجان‌زده و تبليغ براي كارزار انتخاباتي خود بهره مي‌گيرد. صراحتا بايد گفت كه پيروزي تفكر بريگزيت در بريتانيا، پيروزي گذشته‌گرايان هيجان زده بر آينده ‌نگرهاي دورانديش بود. پيروزي كساني كه وضع رويايي گذشته و وضعيت موهوم و تغييرات مبهم آينده را به وضع موجود و بهبود تدريجي مشخص و معقول و سود مشترك با همسايگان در آينده ترجيح دادند. اين در واقع بن‌مايه انديشه ترامپ هم هست.
ترامپ كسي است كه هر چه دارد از استفاده از ساز و كار اجتماعي و اقتصادي موجود و كنوني جامعه امريكايي است، ولي وعده گذشته پرغرور و آينده پرفروغ را مي‌دهد. در هر دو مورد، تصور هواداران بريگزيت و ترامپ اين است كه مي‌توان بدون توجه و بي‌اعتنا به وضع منطقه و جهان، وضع يك كشور، ولو يك ابرقدرت را به بهترين وجهي تغيير داد و هيچ تاثير منفي از شرايط و وضعيت ديگران نگرفت.
با توجه به اينكه خانم كلينتون مدعي است راه باراك اوباما را ادامه مي‌دهد و در حوزه سياست خارجي خود را صاحب نظر مي‌داند فكر مي‌كنيد چه رويكردي را در قبال بريتانيا دنبال خواهد كرد. آيا بريتانياي در چارچوب اتحاديه اروپا را مي‌پسندد يا بريتانياي مستقل؟
به نظرم در شرايط كنوني اين سوال ديگر موضوعيت چنداني نبايد داشته باشد. بريتانيا ظاهرا در مسيري بي‌بازگشت با اتحاديه اروپا قرار گرفته و باوجود احتمال بروز رويكردهاي گوناگون پيش رو كه نحوه تعامل اين كشور با اتحاديه را در آينده رقم خواهد زد، دست كم در يكي دو دهه آينده بازگشتي براي لندن به اتحاديه اروپا متصور نيست. از اين لحاظ، مساله كلينتون بيشتر كمك به بريتانيا براي انتخاب رويكردهاي نوين در تعامل با منطقه و جهان و آماده‌سازي دوران جديد در روابط فرا آتلانتيك ميان لندن و واشنگتن خواهد بود. طبعا در اين شرايط، كلينتون بيشتر به منافع كشورش فكر خواهد كرد. چرا كه واشنگتن نيز همچنان نيازمند اتحاد با لندن در اروپا و در مناطق بحران زده و چالش برانگيز جهاني از جمله در جهان اسلام، خاورميانه، خليج فارس، شمال افريقا، روسيه، بالكان، خاور دور و مناطقي چون عراق و افغانستان است.
لندن به گسترش و بهبود روابط با امريكا در جهت برون‌رفت از شرايط كنوني به عنوان مهم‌ترين يا دست‌كم يكي از جدي‌ترين راهكارهاي موجود براي گذار از وضع موجود فكر مي‌كند. طبيعي است كه كلينتون نيز مانند اوباما، بريتانياي متحد خود را در داخل اتحاديه اروپا بيشتر مي‌پسنديد، ولي از آنجا كه سياست، هنر ممكنات است، دو كشور شريك بايد در شرايط موجود و ناگزير، مطلوب‌ترين گزينه را براي روابط دوجانبه انتخاب كنند. به هر روي، بعيد به نظر مي‌رسد كه در صورت پيروزي احتمالي كلينتون، روابط راهبردي لندن و واشنگتن، دست‌كم در آينده‌اي نزديك و ميان مدت، دچار تغيير جدي و چشمگيري شود. هرچند كه به نظر مي‌رسد كه در شرايط پس از خروج بريتانيا از اتحاديه اروپا، كلينتون ناگزير كمتر از گذشته به روابط ويژه اختصاصي با لندن فكر خواهد كرد.
در امريكا سياستي مبني بر جايگزيني آلمان به جاي بريتانيا در اروپا مطرح شده است، اين موضوع را تا چه حد جدي مي‌دانيد چراكه بريتانيا با خروج خود بخشي از كارايي كه امريكا به دنبال آن بود را از دست داده است. نظر شما در اين خصوص چيست؟
سياست توجه بيشتر به روابط با آلمان يا فرانسه، به جاي مناسبات ويژه و يگانه و ناگسستني با بريتانيا، مقوله جديدي در بين سياست‌ورزان امريكايي نيست و چندين دهه است كه درباره آن بحث مي‌شود. ولي اكنون در دوران پس از خروج بريتانيا از اتحاديه، اين انديشه قوت گرفته است. روزگاري از بريتانيا به عنوان كشور نفوذي و عامل سياست‌ها و منويات امريكا در درون اتحاديه اروپا ياد مي‌شد، ولي اكنون اين قابليت لندن در حال از بين رفتن است. در دوران جديد شايد از ابعاد اقتصادي و سرمايه‌گذاري، لندن مهم‌ترين متحد اروپايي واشنگتن محسوب نشود. ولي اين همه ماجرا نيست. امريكا به اين واقعيت واقف است كه هنوز در عرصه جهاني، در چالش‌هاي بين‌المللي و به خصوص در عرصه‌هايي چون سازمان پيمان آتلانتيك شمالي (ناتو) هنوز نمي‌توان بريتانيا را ناديده گرفت. ولي روابط لندن- واشنگتن در دوران رييس‌جمهور جديد نيازمند بازتعريف و يافتن رويكردها و مولفه‌هاي متفاوتي است.
از اين نقطه نظر خاص، روابط امريكاي فردا با قدرت‌هاي اصلي اتحاديه اروپا از يك سو و لندن از سوي ديگر در آينده تغيير خواهد كرد ولي همچنان به شكل گسترده و عميق ادامه خواهد يافت. هرچند به نظر مي‌رسد كه در درازمدت، از منظر اقتصادي آلمان و احتمالا فرانسه، شريكي مناسب‌تر و از منظر راهبردي، نظامي و عملياتي، لندن شريكي مطمئن‌تر براي واشنگتن خواهد بود. ولي به هر حال بايد اعتراف كرد كه اكنون دوران روابط ويژه و استثنايي دو كشور سپري شده است، حتي اگر در گذشته واقعا وجود داشته و افسانه نبوده باشد. بايد دانست كه اين تعبير روابط ويژه و استثنايي در 70 سال اخير عمدتا و بيشتر شعار و محل توجه لندن بوده و واشنگتن رغبت چنداني به وجود يا ابراز آن نداشته است.
رييس‌جمهوري بعدي امريكا با اروپاي بدون بريتانيا چگونه تعاملي خواهد داشت و ديدگاه هيلاري و ترامپ در اين خصوص چگونه است؟
سياست عمومي و منطقه‌اي كلينتون در قبال اتحاديه اروپا، بدون بريتانيا، مشخص‌تر از سياست ترامپ است. تجربه دوران وزارت خارجه كلينتون نشان داده كه او تا حد زيادي اهل تعامل و هم‌انديشي با اروپا در ابعاد مختلف است. نبايد فراموش كرد كه در همان دوران نيز كلينتون منتقدان و دشمناني در بين سياست‌ورزان و ديپلمات‌هاي اروپايي داشت. كساني كه او را به كبر و غرور، بدعهدي و سست پيماني يا تك‌روي و واگرايي متهم مي‌كردند. ولي همه اين صفات در شرايطي به كلينتون اطلاق شده كه وضع امريكا و سياست خارجي دوران اوباما قابل پيش بيني و ارزيابي بود. هيچ كس مطمئن نيست كه اين شرايط در صورت رياست‌جمهوري ترامپ بدتر از تجربه كلينتون خواهد شد، ولي مساله اصلي عنصر ابهام، ايهام و نامشخص بودن سياست‌هاي داخلي و خارجي ترامپ، بي‌تجربگي و سرآسيمگي او و اظهارات جنجال برانگيز و تشتت‌آفرين او در طول مبارزات انتخاباتي است. البته از يك سو، همه شعارها و اظهارات ترامپ و ياران او، ضداروپاي واحد نيست. ولي رويكرد كلي آنان در تقابل اتحاديه اروپا با منافع امريكا است. از سوي ديگر مي‌توان گفت كه ممكن است اين رفتارها و گفتارها محصول دوران موقت تبليغاتي انتخاباتي است. ولي چه كسي حاضر است ريسك كرده و اين گفتار و كردار را صرفا شعاري قلمداد كرده و اطمينان دهد كه در عمل چنين نخواهد شد.
آيا رييس‌جمهور بعدي امريكا بدون متحد اصلي خود در اتحاديه اروپا مي‌تواند انسجام جدي را عليه روسيه به عنوان اهرم فشار براي حل بحران‌هاي منطقه‌اي ايجاد كند؟
ظاهرا به نظر مي‌رسد كه هيچ رييس‌جمهور و دولتي در امريكا امكان ناديده گرفتن قدرت و ضريب نفوذ اتحاديه اروپا را نداشته و احتمالا نخواهد داشت. براي واشنگتن هيچ گزينه معقول‌تري از اتحاديه اروپا و بريتانيا براي مقابله با چالش‌هاي پيش ر‌وي نظامي، ديپلماتيك و اقتصادي در مناطق مختلف و در زمانه اوج‌گيري قدرت سياسي و نظامي و راهبردي روسيه و چين، وجود ندارد. اين شرايط بعيد است براي اروپا و امريكا تغيير چنداني كند. چه با كلينتون دموكرات و چه با ترامپ جمهوريخواه؛ با اين همه بديهي است كه با توجه به جميع جهات و ابعاد مختلف، اكثريت مطلق نخبگان، سياستمداران، رسانه‌ها و احتمالا افكار عمومي اروپايي و بريتانيايي، هيلاري كلينتون را گزينه‌اي بهتر يا حداقل كم‌خطرتر نسبت به ترامپ براي منافع ملي و منطقه‌اي خود و همچنين آينده روابط فرآتلانتيك اروپا- امريكا ارزيابي مي‌كنند.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون