گمشده اينروزها
ابراهيم عمران
هجده آبان طبق تقويم «روز كيفيت» نام نهاده شده است كه تلنگري باشد براي اذهان و در ياد ماندن... هرچند در اين اوضاع نابسامان اقتصادي و اجتماعي و به طريق اولي سياسي، آنچه مورد غفلت و فراموشي قرار ميگيرد؛ كميت زياد منهاي كيفيت است كه جايي براي چرايي و موشكافي نميماند و زياده از اين مقوله سخن گفتن، اصل مطلب به بيراهه بردن است و لاغير... حال كه در «گاه نمايش مطبوعات» بيرمق اين روزها هستيم؛ به صواب نزديكتر است كه از «نون نوشتن» خودمان حرف بزنيم و نگاه كنيم و كنند كه تا چه حد در اين بازار، كالاي آفريدهمان به كيفيت درخور نزديك است؟ پر واضح است كه اگر قرار بر مشتريمداري باشد، به هر طريق ممكن با ترفندهايي، طرف عرضهكننده، دل طرف دريافتكننده را به دست ميآورد تا اين داد و ستد ادامهدار باشد. حال اگر در عرصه نوشتن و نقادي كه حاليه پهلو ميزند به تخريب؛ چگونه ميتوان از حق طرف مقابل كه در اينجا خواننده و خواهان كيفيت مطلب خوب است، دفاع كرد. حرجي بر خطوط قرمز نيست كه لازمه «يك كلمه قانون» همين خطوط است و البته قابل بحث. ميماند فاعل كار كه نويسنده است و در هر شرايطي بايد نسبت به تكتك واژگان روي كاغذ احساس مسووليت داشته باشد كه چه مينويسد و براي كه و اصولا فلسفه تحريرش چيست؟ آيا هر چه به ذهن رسيد در پرتو و زير سايه نقد ميتوان به زيور طبع آراسته شود يا بايد حسب مورد و براساس دانش و آگاهي قلمي شود چند خطي؟ هر چند اين مخاطب گريزان از مطبوعات بهخوبي نشان داده واكنشهاي بجا و اصولي را و با نگاهي به شمارگان و افت محسوس خوانش، ديگر اطاله كلام در اين باره جايي ندارد كه مخاطب دانستن آنچه را در مطبوعه دلخواه نبيند، كه همان كيفيت است، بهراحتي مابه ازاي ديگري پيدا ميكند تا بيابد آنچه خواهانش است... كوتاه سخن آنكه جدا از ناخشنودي مخاطب به رسانههاي نوشتاري كه ادلههاي زيادي ميتوان برآن شمرد، مهمترين آن امري نيست جز كيفيت ناموجه موجود كه تكرار و تكرار هر روز در آن بيشتر ميشود و چه غريب است اين گفته كه از ويكتور هوگو پرسيدند تا كي براي بينوايان خواننده موجود است و گفت تا زماني كه «فقر» است و حاليه اين قياس براي مطبوعات است اگر كسي بپرسد تا كي اوضاع چنين است كه بايد گفت تا زماني كه كيفيت چنين است.