اسلامگرايي و خاورميانه
هنري كيسينجر / مترجم: منصور بيطرف
آينده عربستان سعودي
استراتژي اصول مبهم پادشاهي عربستان تا زماني ميتوانست كار كند كه دولتهاي سني عمدتا توسط رژيمهاي نظامي اداره ميشدند اما زماني كه القاعده در صحنه حاضر شد، [...] و اخوانالمسلمين هم با قدرت گرفتن در مصر و جاهاي ديگر عملا تهديد به حساب آمد، عربستان سعودي هم [ناگهان] خودش را با دو چهره از جنگ داخلي در خاورميانه مواجه ديد كه تلاشهاي تبليغاتي خودش (هر چند كه سهوي بود) به اين آتشافروزي كمك كرده بود: يكي ميان رژيمهاي مسلماني كه عضو سيستم دولت وستفاليا بودند و اسلامگراياني كه دولت و نهادهاي غالب نظم بينالمللي را برخلاف قرآن ميدانستند و ديگري ميان شيعيان و سنيهاي سراسر منطقه [. . .] اين رقابت، پشت پرده دو كنشگر ديگر را كه موقعيت خودشان را براي نظم منطقهيي به آزمايش گذاشته بودند فاش ميساخت: فعاليتهاي نظامي امريكا براي بيرون راندن ديكتاتورهاي نفرتانگيز از عراق و ليبي كه با فشار سياسي ايالات متحده براي طرح «تغيير شكل خاورميانه بزرگتر» همراه بود و احياي دعواي سني- شيعه كه بيشترين خرابي را در جنگ عراق و نبردهاي سوريه به بار آورد. هر كدام از اين رقابتها ثابت كرد كه منافع موازي عربستان سعودي و ايالات متحده را به سختي ميتوان به هم نزديك كرد. عربستان سعودي در خصوص موضوعات منطقه، توازن قوا و مشاجرههاي آييني، خودش را همواره در معرض تهديد [. . .] ميبيند. عربستان سعودي مجمعالجزايري از ظهور قدرت شيعه [. . .] ميبيند كه از مرزهاي افغانستان فراتر رفته و به عراق، سوريه و لبنان تا مديترانه رسيده و در مقابله با يك نظم سني به رهبري عربستان سعودي قرار گرفته كه شامل مصر، اردن و دولتهاي خليج [ فارس] و شبهجزيره عربستان است كه تماما هم با تركيه يك همكاري محتاطانه هم دارند.
آينده عربستان سعودي
بنابراين تمايل امريكا به سمت [...] و عربستان سعودي نميتواند به سادگي محاسبات توازن قوايي يا دموكراتيزه كردن امور باشد؛ ايالات متحده و متحدانش مجبور هستند رابطه خودشان را با احتياط تنظيم كنند. براي اينكه اگر فشارها در منطقه رها شوند بر شبكههاي ظريف ارتباطاتي كه مركز پادشاهي عربستان سعودي را پي ريخته و مقدسترين مكانهاي اسلام را اداره ميكنند اثر خواهد گذاشت. تغيير و تحول در عربستان سعودي عكسالعملهاي عميقي را بر اقتصاد جهان، آينده دنياي مسلمانان و صلح جهاني در پي خواهد داشت. ايالات متحده در سايه تجربيات انقلابي كه در ديگر دنياي عرب دارد نميتواند اين فرض را در نظر بگيرد كه منتظر مخالفت دموكراتيكي [در عربستان سعودي] باشد كه با اصولي كه بيشتر با حساسيت غرب همخوان است. امريكا بايد به يك درك مشترك با كشوري برسد كه براي نسخههاي جهادي نقش محوري داشته باشد و تلاشهايشان، هر چند مستقيم، در تغذيه تحولات منطقهيي، سازنده و مهم باشد. [...] تا آن حد كه عربستان سعودي فكر ميكند كه امريكا از منطقه بيرون ميرود، به همان اندازه هم به دنبال نظم منطقهيي است كه [در صورت بيرون رفتن امريكا] قدرت خارجي ديگر را كه شايد چين، هند يا حتي روسيه باشد در منطقه درگير كند. در دو دهه اول قرن بيست و يكم، تنش، زد و خورد و خشونت، خاورميانه را داغان كرده است؛ اين نزاع را بايد به عنوان لايههايي از نزاع داخلي و ديني كه در رقابت براي تعيين اين است كه منطقه چگونه با اجراي مفاهيم بزرگتري از نظم جهاني كنار ميآيد، فهميد و بيشتر اينها به ظرفيت، مهارت و اراده ايالات متحده براي كمك به شكلدهي پيامدي بستگي دارد كه منافع امريكا را تكميل كند و اينكه عربستان سعودي و متحدانش آن را با امنيت و اصولشان هم سازگار ببينند.