فقيه صبور
ايشان در اين مدت از محضر اساتيد بزرگوارى استفاده برده و كسب دانش کردند؛ از جمله مقدارى از مكاسب و جلد اول كفايه را نزد آيتالله العظمى سيد محمدرضا گلپايگانى، بيع مكاسب و جلد دوم كفايه و شرح هدايه ميبدى را نزد آیتالله العظمى حاج سيد احمد خونسارى، رسایل را نزد آيتالله حاج شيخ مرتضى حائرى و آيتالله سلطانى، منظومه را نزد آيتالله حاج ميرزا مهدى مازندرانى و اسفار را نزد آيتالله سيد محمد حسين طباطبايى، به تحصيل پرداختند. در همان ايام، برخى فضلاي حوزه علميه قم تصميم گرفتند كه براى اعتلای حوزه علميه، مرحوم آیتالله العظمى بروجردى رحمهالله را به قم دعوت كنند. با فعاليت پيگير اين علما، ايشان به قم آمده با شروع تدريس، حوزه علميه را با نشاطتر، پر بارتر و پر جنب و جوشتر ساختند. در آن سالها به واسطه هجوم نيروهاى بيگانه به ايران، وضعيت سياسى كشور و به تبع آن قم، آشفته بود. از طرف ديگر، به دليل حضور نيروهاى روسى در آذربايجان كه منجر به قطع كمك هاى ارسالى از طرف خانواده هاى آذرى شده بود، طلاب آذرى در مضيقه شديد مالى قرار گرفته بودند. اما در همان روزها حوزه نجف آرامش سابق خود را حفظ كرده محيط علمى آرامى به شمار میرفت. حضرت آیتالله العظمى موسوى اردبيلى كه آن روزها سخت تشنه تحصيل بودند و محيطى آرام و مناسب را براى تحصيل و تدريس جستوجو میكردند، نجف را براى اين منظور مناسبتر تشخيص داده عزم سفر به آن ديار كردند. ايشان نيز با شور و شوقزایدالوصفى، در دروس اساتيد بزرگ حوزه در آن روزگار حاضر شده و با علاقه مفرطى به تحقيق و تفحص پيرامون مسائل علمى مطرح در دروس حوزوى پرداخته و قسمتى از دروس آن اساتيد را نيز به رشته تحرير درآوردند.
بازگشت به ايران
اوضاع نابسامان سياسي در عراق و نگرانى ناشى از بيمارى پدر موجب شد آيتالله موسوياردبيلي، با وجود ميل باطنى ناچار به ترك عراق و عزيمت به ايران شوند. ايشان پس از بازگشت از عراق، در سال 1327 وارد قم شده در مدرسه فيضيه اقامت گزيدند. اگرچه هنگام مراجعت از عراق مصمم بودند در اسرع وقت به نجف بازگردند ولى ديگر امكان مسافرت مجدد جهت تحصيل در عراق براى ايشان فراهم نشد. هنگامى كه به قم رسيدند، با دريافت خبر سلامتى پدر، براى اطلاع از وضع حوزه و كيفيت و كميت دروس، چند ماهى در قم ماندند و در همين مدت در جلسات درس خارج فقه مرحوم آیتالله العظمى بروجردى، فقه و اصول مرحوم آیتالله داماد و فلسفه مرحوم علامه طباطبايى (منظومه) حاضر شدند، تا اينكه در ماه رجب به اردبيل رفته با پدر بزرگوارشان ديدار كردند. پدر ايشان مايل بود بقيه عمر خود را در نجف يا قم اقامت کند و چون رفتن به نجف با خانواده ممكن نبود، به اتفاق به قم رفته منزل كوچك و محقرى تهيه كردند و در آنجا مشغول تدريس و تحصيل شدند. ادامه اقامت در قم براى پدر معظم له به دليل شرایط سخت زندگى مقدور نشد؛ لذا به اردبيل بازگشته و در سال 1330 به رحمت خدا پيوست.
فعاليتهاى سياسى پيش از پيروزي انقلاب
نگرش و ديدگاه سياسى آيتالله موسوياردبيلي، عمدتا در صحبتها و سخنرانيها خود را نشان میداد كه از جمله آنها میتوان به هفت سال سخنراني هاى پرشور تبليغى در شهرستان اروميه اشاره كرد. از تاريخ 1339 كه ايشان در اردبيل ساكن شدند، مبارزات سياسى جزو لاينفك فعاليت هاى ايشان شد و به همين سبب همواره از جانب دستگاه، تحت تعقيب قرار میگرفتند. رژيم پهلوى نسبت به همه فعاليت هاى ايشان مانند منبر، تبليغ، سخنرانى، تدريس، رفت و آمد معمولى، مهمانيها و نامهها، حساس بود و آنها را كنترل میكرد. يكى از موارد درگيرى علنى ايشان با رژيم پهلوي، در جنگ 6 روزه اعراب و اسراييل رخ داد. در آن زمان تمامى دستگاههاى تبليغى رژيم، از اسراييل طرفدارى و به نفع اسراييل و عليه اعراب خبر منتشر میکردند. ايشان در منبر شديدا به نفع اعراب و مسلمين موضعگيرى كردند كه در پى آن رژيم شاهنشاهي تصميم گرفت ايشان را دستگير و به تبريز تبعيد كند. در پى اين حادثه علما و ائمهجماعت اردبيل متحد شدند و همه به مسجد ايشان رفته و اعلام كردند كه اگر رژيم به دستگيرى و تبعيد معظمله اقدام کند، تمامى مساجد را تعطيل كرده و از شهر خارج خواهند شد. رژيم پهلوى كه با مقاومت روحانيون مواجه شد و از عواقب كار نگران بود، از دستگيرى ايشان منصرف شد. مورد ديگر در جريان تصويب كاپيتولاسيون بود كه معظم له به آگاهسازى پرداخته و در نتيجه مردم به نشانه اعتراض تصميم به تعطيل كردن بازار گرفتند ولى عوامل رژيم دست به كار شده و با تهديد مانع از تعطيلى بازار شده و ايشان را تحت تعقيب قرار دادند. اين آزار و اذيتها به حدى بود كه ايشان به ناچار تصميم گرفتند اردبيل را ترك گفته و به محل ديگرى مهاجرت كنند. در نتيجه ايشان ناچار شدند نظر مشورتى حضرت امام رحمهالله را در مورد مهاجرت از اردبيل جويا شوند. امام نيز در پاسخ دادند: «ما صلاح نمى دانيم كه آقايان شهرها را ترك كنند و به تهران يا قم بروند، ولى گويا وضع شما به گونهاى است كه ناچاريد مسافرت كنيد. در عين حال خودتان بهتر مىدانيد و میتوانيد تصميم مناسبترى بگيريد.» پس از دريافت نظر امام كه اتخاذ تصميم مناسب را به شخص ايشان واگذار کرده بودند، معظم له تصميم گرفتند كه از اردبيل هجرت كنند. آيتالله العظمى موسوىاردبيلى در تابستان 1347 وارد تهران شدند و پس از چند روزى، مقدمات لازم جهت اقامه نماز جماعت توسط معظم له در مسجد اميرالمومنين عليهالسلام واقع در خيابان نصرت فراهم شد. ضرورت تاسيس مركزى جهت برگزارى جلسات سخنرانى، كلاس هاى تبيين و بررسى معارف دينى و مسائل عقيدتى و فرهنگى، روزبهروز بيشتر احساس میشد. به همين منظور، مسجد و كانون توحيد توسط ايشان در خيابان پرچم احداث شد كه كلاس هاى متعددى توسط سخنرانان و متفكران مذهبى ايران در آنجا برگزار شد. بهعلاوه، در راستاى همين اهداف، مدارس راهنمايى و دبيرستان مفيد را نيز در تهران احداث فرمودند كه هنوز هم تمام اين مراكز به فعاليت خود ادامه میدهند. همه اين مراكز تحت پوشش موسسهاى به نام موسسه خيريه مكتب اميرالمومنين عليهالسلام قرار داشت. اين فعاليتها تا 1357 ادامه داشت. در اين سال مبارزات ملت مسلمان ايران شكل حادترى به خود گرفت. حضرت آیتالله العظمى موسوىاردبيلى كه يكى از نزديكان حضرت امام و از اركان انقلاب اسلامى محسوب میشد، در تمامى صحنه هاى سياسى در قبل از انقلاب و در دهه نخست انقلاب نقش اساسى ايفا کردند كه بيان آنها در اين مختصر ميسور نيست و از این رو ما به اجمال تنها فعاليت هاى علمى و فرهنگى ايشان در اين دوره زمانى را متذكر میشویم.
فعاليتهاى دهه نخست انقلاب
از جمله اشتغالات جديد آيتالله موسوياردبيلي در يازده سال اول انقلاب، تدوين قوانين كيفرى، جزایى و حقوقى و انطباق آنها با موازين شرع و فقه اسلامى بود. با توجه به اينكه پارهاى از قوانين موضوعه قبل از انقلاب به ويژه قانون مجازات عمومى برگرفته از قوانين اروپایى بود، چنين كار گسترده و وسيعى نيازمند صرف وقت فراوانى بود. براى اين منظور كميسيونى از فقها و حقوقدانان تشكيل شد و با همكارى دوستان متفكر و انديشمند، اين مهم به انجام رسيد و در نهايت قوانين جديد به صورت مدون و منقح و مطابق با شرع، تنظيم و ارايه شد. يكى از مشكلات قوه قضاييه در آن روزها، جايگزينى قضات بازنشسته و تصفيه شده با قضات جديد بود كه غالبا آشنايى زيادى با كارهاى ادارى نداشتند. با توجه به اينكه شرط قضاوت از نظر شرع مقدس اسلام، رسيدن به درجه اجتهاد در مبانى فقهى است اما كسانى كه متعهد بودند در قوه قضاييه كار كنند، اكثرا با مسائل قضا آشنا نبودند. از طرف ديگر آنچه در كتب قضا نوشته شده است، تناسب چندانى با اوضاع اجتماعى جوامع امروزى ندارد. همه اين عوامل دست به دست هم داده و مشكلات حادى را براى قوه قضاييه به بار آورده بودند. براى حل اين دو مشكل بهطور همزمان، معظم له تدريس يك دوره خارج كتاب قضا را براى قضات آغاز كردند و همزمان، كتاب فقهالقضا را به رشته تحرير در آوردند و در آن مسائل جديدى را كه در متون فقهى سابق وجود نداشت ولى پيدايش آنها در جوامع فعلى اقتضاى فهم احكام شرعى آنها را دارد، مورد بحث و بررسى قرار دادند. از مشاغل و مسووليتهاي او پس از پيروزي انقلاب اسلامي ميتوان به عضويت در شوراي انقلاب، عضويت در مجلس خبرگان قانون اساسي، عضويت در هيات سهنفره رسيدگي به اختلاف بنيصدر و ديگران، نمايندگي دوره اول مجلس خبرگان رهبري، دادستاني كل كشور، رياست ديوان عالي كشور، عضو شوراي عالي قضايي و عضويت در شوراي بازنگري قانون اساسي و مسووليت اجراي فرمان شش مادهاي آيتالله خميني اشاره كرد. چهاردهم خرداد 1368 و پس از رحلت حضرت امام خمينى(ره) حضرت آيتالله العظمى موسوى اردبيلى كه در دوران حيات حضرت امام(ره) بارها تقاضاى كنارهگيرى از مسووليتها و پرداختن به اشتغالات علمى را از ايشان كرده و پاسخ منفى شنيده بودند، در شهريور همان سال به قم هجرت کردند و اشتغالات جديدى را در زمينههاي تدريس، بحث، تحقيق، تاسيس و اداره دانشگاه مفيد را برعهده گرفتند كه تا زمان فوت ايشان ادامه يافت.