كوباي فيدل- كوباي پسا فيدل
احمد پورنجاتي
فعال سياسي اصلاحطلب
20سال پيش، «فيدل» را از نزديك ديدم. در اتاق كارش در هاوانا كه دو ساعتي برايمان حرف زد. در ميدان «خوزه مارتي» كه دو ساعتي براي مردم هاوانا حرف زد. كوباي فيدل را بايد دقيق و بيپيشداوري و مستند به اطلاعات و آگاهيهاي مستقل خواند. روايتهاي گزافه گويانه از بهشت و جهنم كوباي فيدل، هر دو گمراهكنندهاند. برداشت من اين است كه كوباي كمونيست وابسته به بلوك شرق سابق، محصول سياست احمقانه دولتمردان آن زمان امريكاست كه به جاي فهم انزجار مردم از رژيم فاسد «باتيستا»، انقلاب كوبا را نوعي دستاندازي شوروي به حياط خلوت خود تعريف كردند و راهبردشان را بر آن بنا كردند و دستي دستي، آن را از يك انقلاب ملي و ضد استبدادي به يك رژيم اقماري شوروي مبدل ساختند. فيدل، نه صدام حسين بود و نه ماندلا، نه احمد بن بلا بود و نه رابرت موگابه. من در كشتزارهاي نيشكر، در ساحل و بندر هاوانا و در دكانها و خانههاي ۲۰متري و مراكزخدمات بهداشتي و درماني پايتخت كوبا، همنشيني دو دنياي متقاوت «رضايت » و «آرزو» را در نگاه و زبان مردم ديدم. كوباي پس از فيدل، بيترديد كوباي ديگري، شده و خواهد شد.