مشغله جاودانگي
محمد زينالي اُناري
پژوهشگر فرهنگ عامه
داخل كتاب باستانشناسي درباره نمادهاي قديمي و الواح نخستين سخن به ميان آمده بود كه حالا باعث شده آنها را بشناسيم و درباره تجربه زندگيشان تحقيق كنيم. دست زير چانهام گذاشتم و به اين فكر كردم كه اين مادهاي كه ما امروز به صورت كالاي فرهنگي آن را ميخريم، نهتنها معرفت، بلكه حامل تاريخها و زندگيهاي مردمان هم عصر يك نويسنده است.
وقتي گاليله شجاعت اقناع ديگران را با نوشتن معاوضه كرد، اگرچه سخنان خود را در ميان مردم فرو خورد و رمز و راز جهان را ديگر به ديگران نگفت، اما يافتههايش را با نوشتن براي آيندگان به يادگار گذاشت چرا كه تنها نوشتن يك راز براي جاودانگي و ماندگاري انديشه و حتي خود فرد است. اينك نام او در سپهر تاريخ ميدرخشد، اما آنچه موجب اين درخشش بوده، نوشتن بوده و بس. فرهنگ امروز نيز شاهد تقليد مردم از گاليله يا ادامه راه او است. رسالههاي علمي به كثرت نوشته ميشود و حامل يافتههاي عقلي بشر و راههاي دستيابي او به دانش جديد و به كار بستن آن است. شهرهاي امروزي فرصتي براي پرورش گاليلههاي زياد و جاودانگي شدهاند. راز نكونامي و جاودانگي كه سعدي هم آن را ستوده، از خلال همين كتاب است كه خود را بقا و نويسندهاش را روح ميبخشد.
آري! نوشتن، راز جاودانگي است. كتاب، دنيايي است كه ميتوان آن را به جهان ديگري تشبيه كرد كه ذهن انسان را مشغول خود كرده است. كتاب، همان جهان ديگر را به انسان ميدهد و او را مستحيل در زمان ميكند. در دنياي امروزي مردم ولع دارند همديگر را ببينند و بشناسند و از طريق كتاب است كه اين كار عملي ميشود. كتاب ما را به دنياي دروني ديگران ميبرد تا بدانيم چگونه زيستهاند و چگونه انديشيدهاند. غرقه شدن در باورها و معرفت ديگران و به خصوص آناني است كه در ميان جماعات خود دست به قلم برده و نگاشتهاند. امروزه دنيا تبديل به يك هارموني از انسانهاي زنده و مرده كرده و آنها را با هم زندگي و طول عمر ميبخشد. كسي نميتواند بر نويسندگان عمر و محدوديت زماني محاسبه كند. آنها هميشه زندهاند و نفس ميكشند. با كتاب است كه مردهها هم ميتوانند سخن گويند و سخن بشنفند.
آري نوشتن، اكتساب روح است در ميان جوامعي كه قرار است همچون فيزيك گاليله، همه اين دانشها را فرا بگيرند. داشتن كتابخانهاي از آثار گذشتگان، هزاران برتر از گريه بر از دست دادنشان است. طبيعي است در اين جهان كه خدايش را ميتوان با كتاب شناخت، بهترين وسيله براي حضور آدمها در ابديت نيز همين چيز باشد.
اين روحها، اين قدرتها و اين موبدهاي امروزي، از خلال ويترينهاي كتابها ديده ميشوند و از همين رو است كه طرح جلدهاي كتابها بسيار مورد توجه است. هيچ كتابي نيست كه نام نويسنده نداشته باشد. نويسنده شناسنامه اصلي كتاب بوده و خود از خلال كتاب هويت مييابد. شهرهاي در حال حاضر، قشر يا گروههاي زيادي را شكل داده است كه از اين طريق زندگي ميكنند، مينويسند و انتشار ميدهند. ناشران، خدايگان فرهنگ و شفادهندگان جوامع هستند. وقتي راهنماي بيماري، فرزندپروري و حتي شيوه احقاق عدالت را ميتوان نوشت و زندگي را با قانون منظمتر و منظمتر كرد، ديگر ميتوان گفت نويسندگان خود راز نفس كشيدن و زندگي هستند. آيا ميتوان تصور كرد كه بدون آنان زندگي چه خواهد شد.
روح تمدن، عبارت از طراحي ذهني، نمادپردازي، نوشتار و صنعت چاپ و نشر است. نويسندهها، شمنهاي جديد جوامع هستند و مردم را به سمت و سوي انسانيت و زندگي ميبرند. آنها هستند كه معناهاي امروزي را به دست دارند و مردم را با نمادهاي خود به اين سو و آن سو ميكشند. آنها هستند كه حد و حدود فرهنگ را تعيين ميكنند و گفتار و رفتار مردم را بهنجار ميكنند.
امروز اين گروه، به زعم كم بودن درآمد و سخت بودن كارشان، دست از كار نميكشند، مينويسند و مينويسند. اما چه كسي ميداند كار يك نويسنده كه ميتواند روح زندگي و شمن جوامع شهري باشد چقدر سخت است؟ احتمالا كار او را همه مكانيكي و مشغول تحرير با ماشين يا قلم ميدانند. اما آنها خود به ميان مردم و تكرار سختي كارهايشان ميروند، از خلال كتابخانه و نصف شبهايشان را در تاريخ ميگردند، تحقيق ميكنند و دود چراغ ميخورند، صد بار ميميرند و زنده ميشوند تا اينكه يك كتاب ناقابل چند ده صفحهاي به جاي بگذارند. اگرچه نوشتن كتاب براي امروزيها كمي ساده مينمايد، اما كتابهايي كه بتوانند روح و نفس مردم باشند، طاقتفرسا است؛ كلا جاودانگي بخشيدن كار سختي است.