به كجا چنين شتابان
سيد علي ميرفتاح
همچنان داستاني تخيلي كه البته تبعات واقعي دارد لاكردار
- امر فرموده بوديد خدمت برسم.
- ما كجا و امر كجا؟
- به هرحال در خدمتم.
- عرضم به حضور باهرالنور سرور خودم كه من فردا سخنراني دارم. پرسيدم، گفتند كه خبرگزاريها همه هستند و قرار است اين سخنراني را كاور كنند. لذا بايد سنجيده و دقيق و روشن صحبت بكنم.
- توقعي جز اين نميرود. خبرنگاران هم نباشند، ديدهام كه شما دقيق و سنجيده و روشن و البته اصولي صحبت ميفرماييد.
- نظر لطف شماست. اما با توجه به مشغلهاي كه دارم نميرسم تحقيق و پژوهش كنم و آمارها و اعداد و ارقام را از منابع مختلف استخراج كنم. فلذاست كه ميخواهم زحمت بدهم به شما تا متن سخنرانيام را بنويسيد.
- سراپا در خدمتم. موضوع را مشخص كنيد، ميروم دنبالش و همه منابع را مطالعه ميكنم.
- سخنراني قبلي هم كه زحمت تحريرش با شما بود، خيلي خوب و مستدل بود. خيلي هم انعكاس داشت و در تلگرام و در بعضي كانالها و گروهها خيلي هايلايت شده بود. روزنامهها متاسفانه به خاطر گرايشهاي سياسي خيلي حرفهاي ما را بُلد نميكنند. يا منعكس نكرده بودند يا لالوي خبرهاي ديگر دو خط نوشته بودند. روزنامههاي همسو هم كه لابد خبر داريد كه اينها هم با من خوب نيستند. ولي عيبي ندارد. ما بايد به وظيفه و تكليفمان عمل كنيم و خيلي به خوشامد و بدآمد ديگران كار نداشته باشيم. الحمدلله خودمان هم كم رسانه نداريم. خدا لطف كرده و كلي رسانه در اختيارمان گذاشته. اما با همه اينها تلگرام يك چيز ديگر است، قدرتش هم يك چيز ديگر است. سخنراني قبلي خوب بود اما كلي بود. خبرها و اطلاعاتي نداشت كه بشود در فضاي مجازي سر و صدا كند.
- تقصير من نبود. دوستان به من خوب منتقل نكرده بودند كه چه چيزي مد نظر حضرتعالي است. من مطيعم. به قول معروف شما عكس را بدهيد و جنازه را تحويل بگيريد.
- هاهاها... اما دلم ميخواهد اعتقاد خودتان هم همين باشد.
- هست. من اين را منباب مزاح گفتم وگرنه ما نويسندهها مردهشور نيستيم كه بگويم بهشت و جهنم مرده برايمان فرقي نميكند. درست است كه من مدتي با آنطرفيها كار كردهام و براي آنها متن سخنراني نوشتهام اما با اراده و ميل خودم به سمت شما آمدهام. چون حرفهاي شما را قبول دارم آمدهام كه در اين جبهه خدمت كنم اگر قابل بدانيد.
- احسنت. من هم دنبال همين روحيه هستم. به دفترم هم گفتهام كه من نويسندهاي را كه با ما كنتراتي كار كند نميخواهم. من دنبال كسي هستم كه با من همدل باشد نه همسخن. همدل كه باشد همهرقم پايش ميايستم و ساپورتش ميكنم.
- دقيقا. چون با شما همدلم و چون معتقدم كه بايد به وضعيت فعلي مديريت كشور منتقد بود آمدهام سمت شما.
- قدمتان سرچشم. خدا اجرتان بدهد. دقيقا همان چيزي را گفتيد كه ميخواستم بگويم. بله. ما بايد مديريت فعلي را نقد كنيم...
- عنوان به «كجا ميرويد؟» را براي سخنراني ميپسنديد؟
- كمي تاثيرگذارتر اگر باشد بهتر است. اين عبارت را تا به حال خيليها جلوتر از من كتبي و شفاهي خرجش كردهاند.
- گرفتم... عنوان را ميگذاريم «به كجا چنين شتابان؟»
- حسن از كريم پرسيد... هاهاها. شوخي كردم. خيل هم خوب.
- اجازه بدهيد بلافاصله بعد از اين عبارت آمار بيكاري و وضعيت رقتبار معيشت مردم را هم بياورم. كاش ميشد وسط سخنراني اسلايد هم نمايش بدهيد. تصاويري از فقر پيدا كردهام كه دل سنگ را آب ميكند. اين اسلايدها با عبارت رفاقت با كدخدا اگر همراه شود بازي را بردهايد...
- بازي كجا بود؟ اصلا اين حرف را نزنيد.
- شرمنده. منظورم اين بود كه آمار واردات بيرويه هم اگر خوب است بياورم؟
- خوب است... يك بولتن محرمانه را ميدهم همين گوشه بنشينيد و بخوانيد. با خودتان نبريد... تا بخوانيد من هم كارتابلم را امضا كنم و بعد با هم بيشتر حرف بزنيم.
- حتما. كاش آن تقاضاي وام من را هم پاراف بفرماييد. خيلي وقت است توي كارتابلتان مانده...