• ۱۴۰۳ يکشنبه ۳۰ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 3698 -
  • ۱۳۹۵ سه شنبه ۳۰ آذر

گفت‌وگوي «اعتماد» با مردي كه همسرش را كشت

همسرم نمي‌خواست جدا شويم او را كشتم

اعتماد| «زنم گفت چرا سر كار نمي‌ري؟ اعصابم خرد بود. چاقوي دسته زرد را از آشپزخانه آوردم و به شكم و پايش زدم. مي‌خواستم به خودم هم چاقو بزنم...»اينها اعتراف‌هاي آشفته‌اي است كه (محمد) مرد 38ساله دو روز پيش همسرش را در خانه با ضربه‌هاي چاقو كشت. همسايه‌ها از صداي داد و فريادهاي زن و شوهر از خانه بيرون آمدند و زن مجروح را به بيمارستان بردند اما او به علت شدت جراحت در بيمارستان جان باخت. حالا مرد آرام و بي‌خيال روي صندلي‌هاي فلزي قهوه‌اي رنگ اتاق بازجويي نشسته است. با هر يك از سوال‌هاي بازپرس ولوله‌اي به جانش مي‌افتد و مردمك چشم‌هايش از اين طرف به آن طرف مي‌رود. بعد از مكث‌هاي طولاني با كلمات بريده بريده به سوال‌ها جواب مي‌دهد يا به جاي جواب به چشم‌هاي بازپرس خيره مي‌شود. دهانش خشك شده و مدام پاهاي زنجير شده‌اش را تكان مي‌دهد. دست‌هايش را به هم گره كرده و گاهي با انگشت‌هاي يك دست، دست ديگرش را فشار مي‌دهد. به بازپرس مي‌گويد كه شغلش صافكاري است. دور ناخن‌هاي دستش آثار رنگ ماشين ديده مي‌شود. هنوز قرمزي قطره‌هاي خون روي ناخن‌هاي انگشت شصت پايش است. مي‌گويد: «سال‌ها قبل با همسرم دوست بودم. بعد از چند سال ازدواج كرديم و سيزده سال زندگي كرديم. اما از همان روزهاي اول با هم مشكل داشتيم» محمد اسم همسايه‌هاي‌شان را به ياد دارد اما نمي‌داند آن روز در خانه شان چه اتفاقي افتاد يا جزييات قتل همسرش چه بود. بازپرس وقتي دوباره از او درباره قتل همسرش مي‌پرسد آن را انكار مي‌كند و مي‌گويد: «من ديروز صبح از خواب بيدار شدم و قرار بود سركار بروم. » اندكي مكث مي‌كند و ادامه مي‌دهد: «رفتم سر كار.» اين را مي‌گويد و دمپايي‌هاي پلاستيكي‌اش را آرام روي زمين مي‌كشد و چشم‌هايش را مي‌بندد.
گفت‌وگو با متهم
شما به بازپرس گفتيد بيمار هستيد، سابقه چه بيماري‌اي داريد؟ آيا قرصي مصرف مي‌كني؟
دو سال است كه سابقه بيماري اعصاب دارم اما اسم دكترم و قرص‌هايي كه مصرف مي‌كنم را يادم نيست.
بچه داري؟
يك دختر دوازده ساله دارم.
دخترت هنگام قتل كجا بود؟
از شب تا صبح در اتاقش بيدار بود. صبح از اتاق بيرون آمده بود و همه‌چيز را تماشا مي‌كرد. بعد كه ديد من مادرش را با چاقو زدم زد زير گريه.
چرا وقتي متوجه شدي با همسرت اختلاف داري از او جدا نشدي؟
وقتي به او مي‌گفتم كه بايد از هم جدا شويم قبول نمي‌كرد. من هم نمي‌خواستم طلاقش بدهم چون نمي‌توانستم مهريه‌اش را كه 1360 سكه بود بدهم.
سابقه مصرف موادمخدر يا زندان هم داري؟
نه مواد مصرف كرده‌ام و نه تا به حال خلافي انجام داده‌ام.
چرا همسرت را كشتي؟
همسرم موج منفي برايم مي‌فرستاد. البته پدرزنم برايم پاپوش درست كرد.
متهم با دستور محسن مدير روستا، بازپرس پرونده در اختيار آگاهي قرار گرفت.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون